منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



*{سوره توحيد (اخلاص)}* 
{بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌} 
 غرض سوره: بيان احديّت ذات الهى و توحيد صفاتى و افعالى. 
(1){(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ)}: (بگو او اللّه يگانه است) 
 (احد) يعنى ذاتى كه قابل تعدّد و كثرت نباشد نه در خارج و نه در ذهن به همين دليل هم به جز در مورد خداوند تعالى هرگز، در كلام ايجابى بكار نمى‌رود و از همين توحيد روش كامل احياء انسانها و راه تحرّك و عمل و رهايى ايشان نشأت مى‌گيرد كه بوسيله آن انسان مى‌تواند همانطور كه خداوند از او خواسته خليفه او در زمين باشد و احكام و شرايع و ارزشها و موازين الهى را متحمل شده و در دين اخلاص بيابد. 
(2){(اللَّهُ الصَّمَدُ)}: (اللّه بى‌نياز مطلق و مرجع و منتهاى همه موجودات است) 
 (صمد) يعنى قصد كردن با اعتماد، و خداى تعالى سيّد و بزرگيست كه از هر سو به جانبش قصد مى‌كنند تا حوايجشان را برآورد و تمام موجودات عالم متوجّه او هستند و نياز به او دارند. 
 و اصولا هر چيزى كه نام (شيى‌ء) بر آن صادق باشد در ذات و صفات و آثارش محتاج به خداست و هر چيزى در نهايت به سوى او منتهى مى‌شود. 
 و الف و لامى كه بر سر كلمه (صمد) آمده است، افاده حصر مى‌كند، يعنى فقط خداى تعالى صمد مطلق است، به خلاف (احد) كه احتياجى به الف و لام نداشت تا حصر را برساند، چون اصولا درباره احدى غير خدا اطلاق نمى‌شود و تكرار نام (اللّه) در هر دو جمله به جهت اين است كه هر يك جمله‌اى مستقل هستند كه در تعريف خداى تعالى كفايت مى‌كنند و در عين حال هم به وسيله صفات ذاتى، خداوند را معرفى كرده‌اند و هم به وسيله صفات فعلى (احد صفت ذاتى و صمد صفت فعلى است) 
بعضى مفسرّين‌  گفته‌اند كلمه صمد،  هر چيز تو پرى است كه درونش خالى نباشد و در نتيجه نه بخورد، نه بنوشد، نه بخوابد و به بزايد و نه زاييده شده باشد كه اگر اين تفسير درست باشد آيه بعدى تفسير كلمه (صمد) خواهد بود. 
(3){(لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ)}: (نه زاده و نه زاييده شده است) 
(4){(وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ)}: (و هيچكس همتاى او نيست) 
 ولادت نوعى تجزّء و قسمت پذيرى است و بدون تركيب تصوّر نمى‌شود، و هر مركبّى به اجزاء خود نياز دارد و حال آنكه خداى متعال صمد است و حاجت همه محتاجان به او منتهى مى‌شود، و چنين كسى احتياج در او متصّور نيست، پس فرزند نداشتن خداوند فرع و نتيجه صمدّيت اوست، همچنين خداى متعال مجانس و همسرى ندارد تا بواسطه او فرزندى پديد بيايد. 
 از طرف ديگر خداوند هرگز از كسى زاده نشده و اين امر هم فرع صمدّيت اوست، چون تولّد چيزى از چيز ديگر مستلزم احتياج مولود به والد است و خداى متعال صمد است، بنابراين احتياج در او تصوّر نمى‌رود و نيز هر مولودى حادث و جسمانى است لكن اين امر در مورد خداوند محال است. 
 اين آيه نفى قول نصارى است كه مسيح را پسر خدا مى‌دانند و نيز نفى قول مشركين است كه آلهه خود و ملائكه را فرزندان خداوند مى‌دانستند. 
 و امّا كفو نداشتن خداوند، هيچ موجودى در ذات، صفات يا افعال همتاى خداى متعال نيست، و هيچ مماثل و نظير و كفوى ندارد و اين صفت او هم متفرع بر صمديّت اوست، چون هر كفوى كه براى خداوند فرض شود مستلزم آنست كه آن كفو مستقل در ذات خود و بى‌نياز از خداى متعال باشد و حال آنكه خداوند صمد مطلق است و همه موجودات محتاج اويند. 
 لذا حاصل مفاد اين سوره، اين مطلب است كه، خداى تعالى را به صفت احديّت و واحديّت توصيف مى‌كند و در تفسير الدّر المنثور از رسولخدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل شده كه سوره توحيد معادل ثلث‌ قرآن است.


برچسب‌ها: خلاصه تفسیر المیزان
[ سه شنبه ۱۳۹۵/۱۲/۱۷ ] [ 9:45 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب