منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



[سوره طه (20): آيه 127]
وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقي‌ (127)
و اين‌گونه، كسي را كه اسراف ورزيده و به آيات پروردگارش ايمان نياورده است سزا مي‌دهيم، و قطعاً عذاب آخرت سخت‌تر و پايدارتر است.
1- زندگاني سخت و تنگ در دنيا و كوري و گرفتار بي‌مهري خداوند شدن در قيامت، كيفر اسرافكاران است.
مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمي‌ ... وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ‌
اسراف؛ يعني، از حد اعتدال فراتر رفتن (مصباح). در اين آيه، مراد از آن به قرينه‌ «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ» تجاوز از رهنمودهاي الهي است. «ذلك» در «كَذلِكَ» اشاره به كيفرهايي است كه در آيات پيشين براي اعراض كنندگان از ياد، خدا بيان شده است.
2- روي‌گردانان از آيات خداوند و رهنمودهاي او، مصداق كامل و بارز اسراف‌كاران‌اند.
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي‌ ... وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ‌
چنانچه‌ «كَذلِكَ نَجْزِي‌ ...» عطف به آيه قبل و ادامه گفت‌وگوي خداوند با غافلان از ياد خدا باشد، «مَنْ أَسْرَفَ» عنوان ديگري براي غافلان خواهد بود.
7- مسرفان و ترك‌كنندگان ايمان به آيات خداوند، علاوه بر كيفر شدن در دنيا و كور بودن در روز قيامت، آخرتي همراه با عذاب سخت‌تر و مداوم‌تر خواهند داشت.
وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقي‌
«كَذلِكَ» مي‌رساند كه زندگي سخت در دنيا و كوري قيامت، علاوه بر غافلان، مسرفان بي‌ايمان را نيز تهديد مي‌كند و جمله‌ «لَعَذابُ الْآخِرَةِ ...» حاكي از عذابي اضافه بر آن است كه پس از پايان روز قيامت، آغاز شده و شديدتر و طولاني‌تر از عذاب، دنيا و قيامت خواهد بود.

[سوره طه (20): آيه 128]
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهي‌ (128)
پس آيا [اين حقيقت‌] باعث هدايت آنان نشده است كه چه بسيار نسل‌ها را پيش از آنان هلاك كرديم كه [اكنون‌] اينها در خانه‌هاي آنان راه مي‌روند؟ قطعاً در اين [امر] براي صاحبان خرد نشانه‌هايي [عبرت‌انگيز] وجود دارد.

2- كفر به آيات و هدايت‌هاي الهي، عامل نابودي امت‌هاي بسيار در طول تاريخ بوده است.
وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ‌ ... كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ‌
به قرينه آيات پيشين، هلاكت امت‌هاي پيشين، به دليل كفرورزي آنان در برابر آيات و هدايت‌هاي الهي بوده است.
3- هلاكت اقوام گذشته با عذاب الهي، نمونه‌هايي بارز از جدي بودن تهديدهاي خداوند و راهنماي كافي براي مشركان عصر بعثت‌
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ‌

5- كافران عصر پيامبر (ص)، از هلاكت بسياري از امت‌هاي گذشته آگاه و با آثار باستاني به جاي مانده از آنان آشنا بودند.
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا ... يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ‌
جمله‌ «يَمْشُونَ‌ ...» حال براي «هم» است كه به قرينه سياق آيه، مراد مشركان صدراسلام مي‌باشد. عبور آنان به ديار عاد، ثمود، لوط و ...- كه مفاد جمله‌ «يَمْشُونَ‌ ...» است- زمينه‌ساز آگاهي آنان به حوادث مرگ‌بار پيشينيان‌ بوده است. توبيخ مستفاد از همزه استفهام نيز، فرع بر آگاهي آنان است.
6- بسياري از پيشينيان، هنگامي كه به عذاب الهي گرفتار شدند، در شهر و ديارشان به رفت و آمد عادي خود سرگرم بودند.*
كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ‌
جمله‌ «يَمْشُونَ‌ ...» ممكن است حال براي‌ «الْقُرُونِ» باشدٍ‌

«نهي» يا جمع «نهية» (عقل) است و يا لفظي است مفرد و به معناي عقل (قاموس). از آن جهت اين نام بر عقل نهاده شده است كه بازدارنده و نهي‌كننده آدمي از زشتي‌ها است.

تقدير كلام چنين بوده است: «أ فلم يتفكروا فلم يهد ...؛ آيا انديشه نكردند؟! مطالعه در فرجام پيشينيان، ما ية هدايت آنان نشد!؟»

[سوره طه (20): آيه 129]
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّي (129)
و اگر نبود سخني كه پيش‌تر از پروردگارت صادر شده و اجلي كه معيّن گرديده است، حتماً [هلاكت‌] براي آنان لازم مي‌آمد.
1- خداوند، در تدبير امور جوامع و امت‌ها، سنت‌ها و قوانين محكم و ثابتي قرار داده است.
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ‌
مقصود از «كَلِمَةٌ» در اين آيه- به مناسبت بحث در باره جوامع و مهلت به آنها- سنت‌هاي الهي و قوانين حاكم بر تاريخ و جوامع است.
3- حاكميت سنت‌هاي‌الهي بر كفرپيشگان، مانع از نابودي سريع آنان با عذاب الهي است.
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً
4- كفرورزان به آيات و هدايت‌هاي الهي، سزاوار كيفر و عذاب در دنيا هستند.
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً
كلمه‌ «لِزاماً» مصدر باب مفاعله است و خبر قرار گرفتن مصدر، حاكي از مبالغه است. بنابراين مفاد جمله‌ «لَكانَ لِزاماً» چنين مي‌شود: [اگر سنت مهلت نبود] عذاب، ملازم مخالفان بود و [حتي اندك زماني‌] از آنان فاصله نمي‌گرفت.
9- سنت استمرار زندگي بشر بر روي زمين تا مدتي مشخص، ناسازگار با نابودكردن فوري همه حق‌ستيزان‌
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّي‌
«أَجَلٌ» به معناي تمام مدت و يا پايان آن است (لسان العرب) و «أَجَلٌ مُسَمًّي» عطف بر «كَلِمَةٌ» است؛ يعني، لولا كلمة و أجل مسمّي‌ .... دراين كه مراد از «كَلِمَةٌ» و «أَجَلٌ» دو چيز مستقل است، يا دو تعبير از يك حقيقت‌اند، صاحب نظران گفته‌هايي مطرح كرده‌اند: يكي از احتمالات اين است كه مراد از «كَلِمَةٌ»، سخن خداوند هنگام هبوط آدم است كه فرمود: «لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلي‌ حِينٍ» (بقره/ 36). مراد از «أَجَلٌ» در اين احتمال، پايان عمر دنيا است برداشت ياد شده بر اساس اين احتمال است.

[سوره طه (20): آيه 130]
فَاصْبِرْ عَلي‌ ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضي‌ (130)
پس بر آنچه مي‌گويند شكيبا باش، و پيش از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن، پروردگارت را همراه با ستايش او تسبيح گوي، و در بخشي از اوقات شب و در اطراف روز [نيز] او را تسبيح گوي، باشد كه رضايت خاطر به دست آوري.
4- نزول آيات در باره فلسفه مهلت دهي به كافران، موجب تسلّي خاطر و صبر پيامبر (ص) در برابر فشارهاي تبليغاتي كافران‌
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ‌ ... فَاصْبِرْ عَلي‌ ما يَقُولُونَ‌
«فَاصْبِرْ» عطف و تفريع بر آيه قبل است؛ يعني، حال كه تأخير عذاب از سر اهمال نيست بلكه امري قانون‌مند است، بنابراين تحمل كن. دراين مجموعه، خداوند با بيان فلسفه امهال و سنت‌هاي حاكم بر تاريخ، زمينه تسلّي خاطر پيامبر (ص) و مؤمنان را فراهم كرده است.
5- آگاهي از سنت‌هاي الهي و فلسفه آن، زمينه‌ساز صبر و تحمل بيشتر درسختي‌ها و نگراني‌ها
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ ... فَاصْبِرْ عَلي‌ ما يَقُولُونَ‌
6- پيامبر (ص) و مؤمنان، موظف به تسبيح و حمد پروردگار، پيش از طلوع و غروب خورشيد
وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها
«باء» در «بِحَمْدِ رَبِّكَ» يا براي مصاحبت است و يا استعانت.
در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب‌ «سَبِّحْ» گرچه مربوط به پيامبر (ص) مي‌باشد، ولي آيات بعد، قرينه‌اي بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.
7- تسبيح و حمد پروردگار در برخي از اوقات شب و در دو طرف روز، از وظايف پيامبر (ص) و مؤمنان‌
وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ
«آناء» به معناي «ساعات و اوقات» است و «مِنْ» معناي تبعيض دارد. بنابراين‌ «مِنْ آناءِ اللَّيْلِ»؛ يعني، پاره‌هايي از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. «بِحَمْدِ رَبِّكَ» در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.
8- لزوم ذكر و تسبيح خداوند و توجه به او در همه اوقات‌
فَسَبِّحْ‌ ... قَبْلَ طُلُوعِ‌ ... آناءِ اللَّيْلِ‌ ... أَطْرافَ النَّهارِ
هر چند كه در اين آيه، اوقات خاصي در شبانه‌روز براي تسبيح پروردگار معين شده است؛ ولي با توجه به كثرت اين موارد، به نظر مي‌رسد هدف، به ياد خدابودن و تسبيح او گفتن در همه فرصت‌ها است.

13- لحظه‌ها و اوقات شبانه روز، در
شايستگي براي ذكر و دعا با هم برابر نيستند.
وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ‌ ... آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ
16- توجه به تدبير خداوند و قانون‌مند بودن عذاب‌ها و كيفرهاي او، برانگيزنده انسان به تسبيح و ستايش او در همه حال‌
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ ... بِحَمْدِ رَبِّكَ‌
18- نمازهاي يوميه، مشتمل بر تسبيح و تحميد پروردگار و تشريع شده در مكه، پيش از هجرت‌
وَ سَبِّحْ‌ ... قَبْلَ طُلُوعِ‌ ... آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ
اين آيه، با اوقاتِ چهار نماز تناسب دارد: صبح‌ (قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ)، عصر (قَبْلَ غُرُوبِها)، صبح و مغرب‌ (أَطْرافَ النَّهارِ) و عشا (مِنْ آناءِ اللَّيْلِ). برخي با توجيه‌ (أَطْرافَ النَّهارِ) به اين كه وسط روز نيز طرف آن است، نماز ظهر را نيز مشمول آيه دانسته‌اند؛ ولي چون سوره «طه» در مكه و پيش از سوره «اسراء»- كه حكم نماز ظهر در آن آمده- نازل شده است، مي‌توان گفت كه نماز ظهر را مطرح نكرده است.
19- پذيرش مقدرات الهي با ديده رضايت و خشنودي، بازتاب شكيبايي و بي‌عيب و نقص خواندن خداوند در ساعات شبانه‌روز
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ‌ ... وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌ ... لَعَلَّكَ تَرْضي‌
متعلق كلمه‌ «تَرْضي‌» به قرينه آيه قبل- سنت امهال كافران است و مفاد آيه اين است كه به وسيله صبر و تسبيح و مداومت بر ثناي خداوند، محبت كارهاي او در نفس انسان رسوخ مي‌كند. در نتيجه مهلتي كه به كافران داده مي‌شود و نيز ديگر سنت‌هاي الهي را خواهد پسنديد. حرف «لعل» نيز بيانگر به وجود آمدن زمينه رضايت، پس از تسبيح مكرر است.
22- نيل پيامبر (ص) به مقام رضا، درگرو صبر، تسبيح و حمد مداوم پروردگار
فَاصْبِرْ ... وَ سَبِّحْ‌ ... لَعَلَّكَ تَرْضي‌
23- پيامبر (ص) نيز در زندگي خويش از تكامل معنوي برخوردار بود.
فَاصْبِرْ ... لَعَلَّكَ تَرْضي‌
24- رضايت خاطر و آرامش درون، از ثمرات تسبيح و تحميد خداوند در فرصت‌هاي مختلف شبانه روز
وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌ ... لَعَلَّكَ تَرْضي‌

 

 

 

 

 

[ جمعه ۱۳۹۵/۱۲/۰۶ ] [ 9:0 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب