|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
آيه 21 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ و كيست ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد يا آيات او را تكذيب كند؟ يقيناً ستمكاران ظفرمند نمىشوند. * افتراى به خداوند و تكذيب آيات الهى، بزرگترين ظلم است. و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته * ظلم، معيارى اساسى در سنجش رتبه گناهان و درجه بندى آنها و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته *كتمان حقانيت پيامبر اكرم (ص)، مصداق بارز تكذيب آيات الهى و از بزرگترين ظلمهاست. الذين ءاتينهم الكتب ... و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته در آيه قبل سخن از تكذيب پيامبر (ص) بود و اين آيه در مقام هشدار به تكذيب كنندگان آن حضرت است. چرا كه وى مصداقى روشن براى آيات الهى است. *علماى اهل كتاب، تكذيب كنندگان آيات الهى و ستمگرانى محروم از سعادت و رستگارى الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه ... و من أظلم ... إنه لايفلح الظلمون مراد از ضمير «آتيناهم» در آيه قبل به قرينه حكم و موضوع، عالمان اهل كتاب مىتواند باشد كه دريافت كنندگان كتب آسمانى هستند، نه مردم معمولى از يهود و نصارا. *ستمگران از مقابله با خدا و پيامبر (ص) طرفى نبسته و به اهداف خويش نخواهند رسيد. قل أى شىء أكبر شهدة ... الذين ءاتينهم الكتب ... إنه لايفلح الظلمون از ربط بين آيات و اطلاق ظالم بر مشركين و اهل كتاب كه در صدد مقابله با خدا و پيامبر (ص) بودهاند. و نيز از«لايفلح الظالمون» فهميده مىشود كه آنها به دنبال اهدافى بودهاند كه موفق نشده و نخواهند شد. آيه 22 وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكَاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ و (ياد كن) روزى را كه همه آنان را محشور مىكنيم، سپس به كسانى كه شرك ورزيدهاند مىگوييم: كجايند شريكان شما كه مىپنداشتيد (شريك خدايند)؟ *خداوند تمامى آدميان را در روز قيامت گرد مىآورد. و يوم نحشرهم جميعا * ياد آورى رخداد قيامت، هشدارى به مشركان وافترا زنندگان به خداوند و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركوا *پرسش درباره موقعيت و جايگاه معبودهاى پندارى مشركان، از صحنههاى محاكمه آنان در قيامت ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون *قيامت، روز استهزاى مشركان و نماياندن ناتوانى و بطلان خدايان دروغين آنهاست. و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون استفهام در «اين شركائكم ...» براى تحكّم و استهزا است. * شريك قرار دادن براى خداوند، مولود انديشه سست مشركان و ساخته و پرداخته خود آنان أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون «زعم» به انديشه و گفتارى اطلاق مىشود كه اساس صحيحى نداشته و بر پايه پندار و گمان باشد. (مفردات راغب). *قيامت، روز ظهور حقانيت توحيد، حتى براى مشركان ثم نقول للذين أشركوا أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون آيه 23 ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ سپس (عاقبت)فتنه و شرك آنان چيزى جز اين نيست كه مىگويند: به خدا، پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوديم. *مشركان در قيامت براى شرك خويش چارهاى جز انكار آن ندارند. ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين مقصود از «فتنه» در آيه، فتنه شرك است. * بىپناهى مشركان در قيامت و ناتوانى معبودهاى آنان از كمك رساندن به آنها أين شركاؤكم ... ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين * سوگند دروغ مشركان در قيامت بر مشرك نبودنشان در دنيا و اللّه ربنا ما كنا مشركين *اعتراف مشركان به ربوبيت خداوند در قيامت و اللّه ربنا ما كنا مشركين *قيامت، صحنه بروز ملكات و خصلتهاى تثبيت شده و پنهان آدمى و اللّه ربنا ما كنا مشركين مشركان در قيامت دروغ مىگويند، حال آنكه براى آنان فايدهاى ندارد. دليل آن مىتواند رسوخ خصلت دروغگويى در آنها باشد. * از امام صادق (ع) روايت شده كه مراد (از «فتنة» در «ثم لم تكن فتنتهم ...»)، معذرت خواهى مشركان (در قيامت) است». آيه 24 انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ببين چگونه بر خود دروغ مىبندند و آنچه (به وسيله آن به خدا)افترا مىبستند از دستشان مىرود. *مشركان در قيامت به دروغ منكر شرك ورزى خويش در دنيا مىشوند. و اللّه ربنا ما كنا مشركين. انظر كيف كذبوا على أنفسهم * شرك، باطل و اعتقاد به آن تحميل دروغ بر خويشتن است. انظر كيف كذبوا على أنفسهم جمله «كذبوا ...» مىتواند بيان حال مشركان در دنيا باشد. يعنى مشركان در دنيا با عقيده شرك، بر خود نيز دروغ بستند، زيرا فطرت و جان آدمى گواه بر توحيد است. * ظهور بطلان شرك و پوچى معبودهاى دروغين در قيامت و ضل عنهم ما كانوا يفترون يكى از موارد كاربرد فعل «ضل» جايى است كه چيزى از بين برود و باطل شود. در لسان العرب آمده است: «ضل الشىء إذا ضاع». *قيامت، روز تجلى حقايق و از ميان رفتن پردههاى اوهام است. و ضل عنهم ما كانوا يفترون *شرك، افترا و پندارى باطل و ساختگى است. و ضل عنهم ما كانوا يفترون [ چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۹/۱۷ ] [ 17:41 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||