منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
سوره مجادله [58] (آیه11)ـ شـان نـزول : نـقـل كـرده اند كه : پیامبر(ص ) در یكى از روزهاى جمعه در((صفه )) (سكوى بـزرگـى كـه در كـنـار مسجد پیامبر(ص ) قرار داشت ) نشسته بود و گروهى نزد حضرت حاضر بـودند, و جا تنگ بود, پیامبر(ص ) عادتش این بود كه مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فـراوان مـى كـرد, در ایـن هـنـگام گروهى از بدریون وارد شدند, در حالى كه دیگران قبل از آنها اطـراف پـیـامـبـر(ص ) را پـر كـرده بـودنـد,هنگامى كه مقابل پیامبر(ص ) رسیدند سلام كردند, پـیـامبر(ص ) پاسخ فرمود; سپس به حاضران سلام كردند آنها نیز پاسخ گفتند, آنها روى پاى خود ایستاده بودند, ومنتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولى هیچ كس تكان نخورد!. ایـن امـر بر پیامبر(ص ) سخت آمد, رو به بعضى از كسانى كه اطراف او نشسته بودند كرد و فرمود: فـلان و فـلانـى بـرخـیـزید, چند نفر را از جا بلند كرد تا واردین بنشینند (و این در حقیقت نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاردن به پیش كسوتان در ایمان و جهاد بود). ولـى ایـن مطلب بر آن چند نفر كه از جا برخاستند ناگوار آمد, منافقان گفتند:پیامبر(ص ) رسم عدالت را رعایت نكرد! در اینجا آیه نازل شد و قسمتى از آداب نشستن در مجالس را براى آنها شرح داد. تفسیر: در تـعـقیب دستورى كه در آیات گذشته در مورد ترك نجوا در مجالس , ومحدود ساختن آن به موارد معین آمده , در این آیه یكى دیگر از آداب مجلس رابازگو كرده , مى فرماید: ((اى كسانى كه ایـمـان آورده ایـد! هـنـگامى كه به شما گفته شود:مجلس را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید) وسعت بخشید)) (یا ایها الذین آمنوا اذا قیل لكم تفسحوا فى المجالس فافسحوا). كه اگر چنین كنید: ((خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مى بخشد)) و دراین جهان نیز به قلب و جان و رزق و روزى شما وسعت مى دهد (یفسح اللّه لكم ). و از آنـجـا كـه گـاهـى مجلس آن چنان مملوست كه بدون برخاستن بعضى جابراى دیگران پیدا نـمـى شود, و یا اگر جائى پیدا مى شود مناسب حال آنها نیست درادامه آیه مى افزاید: ((و هنگامى كه گفته شود: برخیزید برخیزید)) (واذا قیل انشزوافانشزوا). نـه تعلل جوئید و نه به هنگامى كه برمى خیزید ناراحت شوید, چرا كه گاه تازه واردها از شما براى نشستن سزاوارترند به خاطر خستگى مفرط, یا كهولت سن , و یااحترام خاصى كه دارند, و یا جهات دیگر. سـپس به بیان پاداش انجام این دستور الهى پرداخته مى افزاید: اگر چنین كنید((خداوند كسانى را كـه ایمان آورده اند و كسانى را كه علم به آنها داده شده درجات عظیمى مى بخشد)) (یرفع اللّه الذین آمنوا منكم والذین اوتوا العلم درجات ). اشاره به این كه اطاعت این دستورات دلیل برایمان و علم و آگاهى است , ونیز اشاره به این كه اگر پـیـغـمـبر اكرم (ص ) به بعضى دستور داد از جا برخیزند و به تازه واردان جا دهند براى یك هدف مقدس الهى و احترام به پیشگامان در ایمان و علم بوده است . و از آنـجا كه گروهى این آداب را با طیب خاطر و از صمیم دل انجام مى دهند,و گروه دیگرى با كراهت و ناخشنودى , یا براى ریا و تظاهر, در پایان آیه مى افزاید:((و خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است )) (واللّه بما تعملون خبیر). این آیه نشان مى دهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مى برد, دو چیز است :ایمان و علم . (آیه12)ـ شـان نزول : نقل كرده اند: جمعى از اغنیا خدمت پیامبر(ص ) مى آمدندو با او نجوا مى كردند (ایـن كـار عـلاوه بـر این كه وقت گرانبهاى پیغمبر(ص ) را مى گرفت مایه نگرانى مستضعفین و موجب امتیازى براى اغنیا بود) در اینجا این آیه نازل شد و به آنها دستور داد كه قبل از نجوا كردن بـا پـیامبر(ص ) صدقه اى به مستمندان بپردازند, اغنیا وقتى چنین دیدند از نجوا خوددارى كردند آیـه بـعـد نازل شد (و آنهارا ملامت كرد و حكم آیه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوا به همگان داد ـ ولى نجوادر مورد كار خیر و اطاعت پروردگار. تفسیر: در بـخـشـى از آیـات گـذشـتـه سـخـن از مساله نجوا بود, باز همین بحث را ادامه داده , نخست مى فرماید: ((اى كسانى كه ایمان آورده اید! هنگامى كه مى خواهید بارسول خدا نجوا كنید پیش از نـجـوایـتـان صدقه اى در راه خدا بدهید)) (یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدى نجویكم صدقة ). سپس مى افزاید: ((این براى شما بهتر و پاكیزه تر است )) (ذلك خیر لكم واطهر). این صدقه هم براى متمكنان ((خیر)) بود, زیرا موجب ثوابى مى شد, و هم براى نیازمندان , چرا كه وسیله كمكى به آنها محسوب مى گشت . و اما ((اطهر)) بودنش از این نظر بود كه قلوب اغنیا را از حب مال مى شست , وقلوب نیازمندان را از كینه و ناراحتى . ولـى از آنـجـا كـه اگـر وجـوب صدقه قبل از نجوا عمومیت مى داشت فقرا ازطرح مسائل مهم یا نیازهاى خود در برابر پیامبر(ص ) به صورت نجوا محروم مى شدند, در ذیل آیه حكم صدقه را از این گـروه برداشته , مى فرماید: ((و اگرتوانائى نداشته باشید خداوند آمرزنده و مهربان است )) (فان لم تجدوا فان اللّه غفوررحیم ). و بـه این ترتیب آنها كه تمكن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوا براى آنان واجب بود, و آنها كه نداشتند بدون آن مى توانستند با پیامبر(ص ) نجوا كنند. (آیـه13)ـ جالب این كه دستور فوق تاثیر عجیبى گذاشت و آزمون جالبى شد وهمگى جز یك نفر از دادن صـدقـه و نـجـوا خـوددارى كردند, و او امیرمؤمنان على (ع )بود اینجا بود كه آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه باید مسلمانان از این دستوربفهمند و درس گیرند گرفتند. لـذا آیـه مـوردبـحث نازل گردید و این حكم را نسخ كرد و فرمود: ((آیا ترسیدیدفقیر شوید كه از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى كردید))؟! (اشفقتم ان تقدموابین یدى نجویكم صدقات ). معلوم مى شود حب مال در دل شما از علاقه به نجواى پیامبر(ع ) بیشتر است ,و نیز معلوم مى شود در ایـن نـجـواها غالبا مسائل حیاتى مطرح نمى شد, وگرنه چه مانعى داشت كه این گروه قبل از نـجـوا صـدقه اى مى دادند و نجوا مى كردند,بخصوص این كه مقدار خاصى براى صدقه نیز تعیین نشده بود و مى توانستند با مبلغ كمى این مشكل را حل كنند. سپس مى افزاید: ((اكنون كه این كار را نكردید (و خود به تقصیر خویشتن پى بردید) و خداوند توبه شما را پذیرفت , نماز را برپا دارید و زكات را ادا كنید, و خداو پیامبرش را اطاعت نمایید, و (بدانید) خـداونـد از آنـچه انجام مى دهید باخبراست ))(فاذا لم تفعلوا وتاب اللّه علیكم فاقیموا الصلوة وآتوا الزكوة واطیعوا اللّه ورسوله واللّه خبیر بما تعملون ). (آیه14)ـ در ایـنـجـا بـخـشى از توطئه هاى منافقان را برملا مى سازد, و آنها را بانشانه هایشان به مسلمانان مـعـرفـى مـى كـنـد, و ذكـر ایـن مـعـنى بعد از آیات نجوا شاید به این مناسبت است كه در میان نـجواكنندگان با پیامبر(ص ) افراد منافقى نیز وجودداشتند كه از این كار به عنوان پوششى براى تـوطـئه هـاى خود و اظهار نزدیكى به پیامبراكرم (ص ) استفاده مى كردند همین امر سبب شد كه قرآن به صورت یك امر كلى با آن برخورد كند. نـخـسـت مى فرماید: ((آیا ندیدى كسانى را كه طرح دوستى با گروهى كه موردغضب خدا بودند ریختند))؟! (الم تر الى الذین تولوا قوما غضب اللّه علیهم ). سپس مى افزاید: ((آنها نه از شما هستند و نه از آنان )) یهود (مـاهم منكم ولا منهم ). نـه در مشكلات و گرفتاریها یاور شما هستند, و نه دوست صمیمى آنها, بلكه منافقانى هستند كه هر روز چهره عوض مى كنند, و هر لحظه به شكلى در مى آیند. بـاز در ادامه همین سخن مى افزاید: ((سوگند دروغ یاد مى كنند (كه از شماهستند) در حالى كه خودشان مى دانند)) دروغ مى گویند (ویحلفون على الكذب وهم یعلمون ). ایـن راه و رسم منافقان است كه پیوسته براى پوشانیدن چهره زشت و منفورخود به سوگندهاى دروغ پناه مى برند, در حالى كه عملشان بهترین معرف آنهاست . (آیـه15)ـ بعد به عذاب دردناك این منافقان لجوج اشاره كرده , مى فرماید:((خداوند عذاب شدیدى براى آنها فراهم ساخته است )) (اعداللّه لهم عذابا شدیدا). و بدون شك این عذاب عادلانه است ; ((چرا كه آنها اعمال بدى انجام مى دادند)) (انهم ساء مـا كانوا یعملون ). (آیـه16)ـ سـپـس براى توضیح بیشتر در مورد نشانه هاى این منافقان مى گوید: ((آنها سوگندهاى خـود را سپرى قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند))(اتخذوا ایمانهم جنة فصدوا عن سبیل اللّه ). قسم یاد مى كنند كه مسلمانند و هدفى جز اصلاح ندارند در حالى كه زیرپوشش این قسم به انواع فـسـاد و خرابكارى و توطئه مشغولند, و در حقیقت از نام مقدس خدا براى جلوگیرى از راه خدا بهره مى گیرند. و در پایان آیه مى افزاید: ((از این رو براى آنان عذاب خواركننده اى است ))(فلهم عذاب مهین ). آنـها مى خواستند با این سوگندهاى دروغین آبرو براى خود فراهم كنند ولى خدا آنها را به عذاب خواركننده و شدیدى مبتلا مى سازد. (آیه17)ـ و از آنجا كه منافقان غالبا به اموال و فرزندان (سرمایه هاى اقتصادى و نیروهاى انسانى ) خود بـراى حل مشكلات تكیه مى كنند قرآن در این آیه مى گوید, ((هرگز اموال و اولادشان , آنها را از عذاب الهى حفظ نمى كند)) (لن تغنى عنهم اموالهم ولا اولا دهم من اللّه شیئا). بلكه همین اموال طوق لعنتى بر گردن آنها مى شود و مایه عذاب دردناكشان . و بـاز در پـایان آیه آنها را با این جمله تهدید مى كند: ((آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مى مانند)) (اولئك اصحاب النارهم فیها خالدون ). (آیـه18)ـ و عـجب این كه این منافقان در قیامت هم دست از منافقگرى خود برنمى دارند چنانكه در این آیه مى فرماید: به خاطر بیاورید ((روزى را كه خداوند همه آنها را برمى انگیزد (و اعمالشان را بر آنـهـا عـرضـه مـى دارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال مى كند) ولى آنان براى خدا نیز سوگند (دروغ ) یـاد مـى كـنـنـدهـمان گونه كه (امروز) براى شما یاد مى كنند)) (یوم یبعثهم اللّه جمیعا فیحلفون له كمایحلفون لكم ). قـیامت تجلیگاه اعمال و روحیات انسان در این دنیاست , و از آنجا كه منافقان این روحیه را همراه خود به قبر و برزخ برده اند در صحنه قیامت نیز آشكار مى شود,و بر طبق عادت گذشته سوگند دروغین یاد مى كنند. سپس مى افزاید: ((و گمان مى كنند كارى مى توانند انجام دهند)) (ویحسبون انهم على شىء ) ولى این یك پندار موهوم و خیالى خام بیش نیست !. و سرانجام آیه را با این جمله پایان مى دهد: ((بدانید آنها دروغگویانند)) (الا انهم هم الكاذبون ). و به این ترتیب كوس رسوائى آنها را همه جا مى زنند. (آیـه19)ـ در ایـن آیـه سـرنوشت نهائى این منافقان تیره دل را چنین بیان مى كند: ((شیطان بر آنها مسلط شده , و یاد خدا را از خاطر آنها برده است )) (استحوذعلیهم الشیطان فانسیهم ذكراللّه ). به همین دلیل ; ((آنان حزب شیطانند)) (اولئك حزب الشیطان ). ((بدانید حزب شیطان زیانكارانند)) (الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون ). آرى ! مـنـافـقـان دروغـگـو و مغرور به مال و مقام سرنوشتى جز این ندارند كه دربست در اختیار شیطان و وسوسه هاى او قرار مى گیرند, و خدا را بكلى فراموش مى كنند, نه تنها منحرف مى شوند كـه در زمـره عـمـال شـیـطان و اعوان و انصار لشكر وحزب او براى گمراه ساختن دیگران قرار مى گیرند. (آیـه20)ـ در ادامـه بـیـان صـفات و نشانه هاى منافقان در اینجا كه آخرین آیات سوره مجادله است نـشـانـه هـاى دیگرى از آنها را مطرح مى كند, و سرنوشت حتمى آنها را كه شكست و نابودى است روشن مى سازد. نخست مى فرماید: ((كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى كنند آنها در زمره ذلیل ترین افرادند)) (ان الذین یحادون اللّه ورسوله اولئك فى الا ذلین ). (آیه21)ـ این آیه در حقیقت دلیلى است براى این معنى , مى فرماید: ((خداچنین مقرر داشته كه من و رسولانم پیروز مى شویم )) (كتب اللّه لا غلبن انا ورسلى ) وهیچ شك و تردیدى در آن نیست . ((چرا (چنین نباشد, در حالى ) كه خداوند قوى و شكست ناپذیر است )) (ان اللّه قوى عزیز). بـه همان اندازه كه خداوند قدرتمند است دشمنانش ضعیف و ذلیلند, و اگرمى بینیم در آیه قبل تعبیر به ((اذلین )) (ذلیل ترین افراد) شده دلیلش همین بوده است . در طـول تاریخ این پیروزى فرستادگان الهى در چهره هاى گوناگونى نمایان شده : در عذابهاى مختلفى همچون طوفان نوح , و صاعقه عاد و ثمود, و زلزله هاى ویرانگر قوم لوط, و مانند آن , و در پـیـروزى در جـنـگـهاى مختلف , مانند غزوات ((بدر))و ((حنین )) و فتح ((مكه )) و سایر غزوات پیامبر اسلام (ص ). و از همه مهمتر پیروزى منطقى آنها بر مكاتب شیطانى و دشمنان حق وعدالت بوده است . (آیـه22)ـ در ایـن آیـه كـه آخـرین آیه از سوره مجادله , و از كوبنده ترین آیات قرآن است , به مؤمنان هشدار مى دهد كه جمع میان ((محبت خدا)) و ((محبت دشمنان خدا)) در یك دل ممكن نیست , و باید از میان این دو یكى را برگزینند, اگرراستى مؤمنند باید از دوستى دشمنان خدا بپرهیزند والا ادعاى مسلمانى نكنند!. مـى فـرمـاید: ((هیچ گروهى را كه ایمان به خدا و روز قیامت دارند نمى یابى كه بادشمنان خدا و رسولش دوستى كنند, هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یاخویشاوندانشان باشند)) (لا تجد قوما یـؤمـنـون بـاللّه والـیـوم الا خـر یـوادون من حاداللّه ورسوله ولو كانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم ). مـحـبـت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسیار خوب است , و نشانه زنده بودن عواطف انسانى است , اما هنگامى كه این محبت رودرروى محبت خدا قرارگیرد ارزش خود را از دست مى دهد. سـپـس بـه پاداشهاى بزرگ این گروه كه قلبشان بطوركامل در اختیار عشق خداست پرداخته , و پـنـج مـوضوع را كه بعضى به صورت امداد و توفیق است , وبعضى به صورت نتیجه و سرانجام كار بیان مى كند. در بـیـان قـسمت اول و دوم مى فرماید: ((آنها كسانى هستند كه خدا ایمان را برصفحه دلهایشان نـوشته , و با روحى از ناحیه خودش آنان را تقویت فرموده است ))(اولئك كتب فى قلوبهم الا یمان وایدهم بروح منه ). و در سومین مرحله مى فرماید: ((خداوند آنها را در باغهائى از بهشت داخل مى كند كه نهرها از زیر (درخـتـانـش ) جـارى است , جاودانه در آن مى مانند)) (ویدخلهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدین فیها). و در چـهـارمـین مرحله مى افزاید: ((خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز ازخداوند خشنودند)) (رضى اللّه عنهم ورضوا عنه ). در برابر مواهب مادى قیامت و جنات و حور و قصور این بزرگترین پاداش روحانى است كه به این گروه از مؤمنان داده مى شود. احـسـاس رضایت مولا ومعبودشان كه آنها را پذیرفته , لذتبخش ترین احساسى است كه به آنها دست مى دهد, و نتیجه اش خشنودى كامل آنها از خداست . و در آخـریـن مـرحـلـه بـه صورت یك اعلام عمومى ـكه حاكى از نعمت وموهبت دیگرى است ـ مـى فـرمـایـد: ((آنها حزب اللّه اند, بدانید حزب اللّه پیروزان ورستگارانند)) (اولئك حزب اللّه الا ان حزب اللّه هم المفلحون ). نه تنها پیروزى در سراى دیگر و نیل به انواع نعمتهاى مادى و معنوى درقیامت , بلكه همان گونه كه در آیات قبل آمد در این دنیا نیز به لطف الهى بر دشمنان پیروزند, و در پایان جهان نیز حكومت حق و عدالت در دست آنهاست . ((پایان سوره مجادله )). [ دوشنبه ۱۳۸۹/۰۹/۱۵ ] [ 9:8 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |