منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


سوره اعراف‏
88- سران سرورى خواه قومش گفتند: اى شعيب «1»، تو و مؤمنان همراهت را از شهرمان اخراج مى‏كنيم، مگر اينكه به آيين ما بازگرديد «2» گفت: حتى اگر [از آن‏] ناخشنود باشيم؟
89- پس از آنكه خدا ما را از آيين شما نجات داد، اگر بدان بازگرديم، دروغ به خدا نسبت داده‏ايم؟ و ما را نسزد كه بدان باز گرديم، مگر اينكه خدا، پروردگار ما، بخواهد كه دانش پروردگار ما هر چيزى را فراگرفته است بر خدا توكل كرده‏ايم. پروردگارا، ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى.
90- سران قومش را كه انكار مى‏ورزيدند گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد، زيانكار خواهيد شد.
91- آن گاه زلزله آنان را فرا گرفت و در خانه‏هاى خويش از پاى درآمدند.
92- آنها كه شعيب را دروغ پرداز مى‏شمردند [چنان نابود شدند كه‏] گويى هرگز در آن [ديار] نبوده‏اند»
، و خود زيانكار شدند.
93- شعيب از آنها روى برتافت و گفت: اى قوم من، پيامهاى پروردگارم را به شما رسانيدم «4» و براى شما خيرخواهى كردم اكنون چگونه بر [هلاك‏] انكارورزان [خيره سر] اندوهگين شوم؟
94- هيچ پيامبرى را به شهرى نفرستاديم، مگر اينكه اهل آن را به سختى و گزند گرفتار كرديم، بسا كه زارى كنند [و به درگاه ما بازآيند].
95- [آن گاه‏] دشوارى [هاى‏] آنها را به رفاه بدل كرديم تا آنكه انبوه شدند و گفتند: پدران ما نيز گزند و آسايش داشتند [اين گردش روزگار است نه آزمايش خدا]، آن گاه در حال غفلتشان ناگهان آنها را [به كيفر گناهشان‏] گرفتيم «5».
__________________________________________________
1- شعيب چهارمين نفر از پنج پيامبر عرب است چهار تن ديگر به ترتيب عبارتند از: هود، صالح، ابراهيم و محمد عليهم السلام.
2- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيه 13 ابراهيم (14) آمده است.
3- اين سرنوشت كسانى بود كه مى‏خواستند ديگران را از شهرشان اخراج كنند! به آيه 88 همين سوره (اعراف) توجه فرماييد.
4- پيامى را كه شعيب تبليغ مى‏كرد، در آيه 84 هود (11) ملاحظه فرماييد.
5- براى روشنتر شدن معنى و مفهوم اين آيه، به آيات 42- 45 انعام (6) و 74- 77 مؤمنون (23) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 163
96- اگر مردم [آن‏] شهرها با ايمان و پرهيزكار بودند، بركات آسمان و زمين را به روى آنها مى‏گشوديم، ولى [پيام ما را] دروغ شمردند و ما [هم‏] به [سزاى‏] دستاوردشان آنها را گرفتار ساختيم «1».
97- مگر مردم شهرها ايمنند از اينكه سختگيرى ما شب هنگام كه به خواب فرو رفته‏اند، آنها را فرا گيرد؟
98- يا مردم شهرها ايمنند از اينكه سختگيرى ما به هنگام نيمروز كه سرگرم بازى‏اند، آنها را فرا گيرد؟
99- و آيا از دسيسه خدا در امانند «2» [كه غافل نشسته‏اند]؟ در حالى كه از دسيسه خدا جز زيانكاران احساس ايمنى نخواهند كرد.
100- آيا براى كسانى كه زمين را پس از [هلاك‏] صاحبان [قبلى‏ا] اش به ارث مى‏برند، روشن نشده است كه اگر مى‏خواستيم آنها را [نيز] به [كيفر] گناهانشان گرفتار مى‏كرديم و بر دلهاشان مهر [غفلت‏] مى‏نهاديم كه [حقايق را] نشنوند؟
101- اين سرزمينهايى است كه پاره‏اى از اخبارش را بر تو حكايت مى‏كنيم و پيامبرانشان نشانه‏هاى روشن بر آنها عرضه كردند، ولى آنها بر آن نبودند كه به آنچه كه قبلًا دروغ مى‏شمردند، ايمان آورند. خدا اين گونه بر دلهاى انكارورزان مهر [غفلت‏] مى‏نهد «3».
102- در بيشترشان [وفاى به‏] هيچ عهدى نديديم و منحرف و بزهكار تشخيصشان داديم.
103- پس از پيامبران گذشته، موسى را با آيات خويش بر فرعون و سران [قوم‏] ش برانگيختيم، اما آنها [با تكذيب خود] نسبت به آيات ما ستم [و ناسپاسى‏] كردند «4» ببين سرانجام تبهكاران چگونه بود!
104- موسى گفت: اى فرعون «5»، من پيامبرى از سوى پروردگار جهانيانم‏
__________________________________________________
1- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيه 52 هود (11) آمده است. [.....]
2- براى درك چگونگى مكر خدا به آيه 182 اعراف (7) توجه فرماييد.
3- با آيه 155 نساء (4) مقايسه فرماييد.
4- براى درك معنى و مفهوم «ظلم» در اينجا، به آيات 13 و 14 نمل (27) كه روشنتر بيان شده است توجه فرماييد.
5- «فرعون» لقب عمومى شاهان مصر باستان است و فرعون زمان موسى طبق نقل تاريخ، رامسس دوم بوده است.
                        ترجمه طاهرى، ص: 164
105- سزاوارم كه در مورد خدا جز به راستى و حق سخن نگويم براى شما نشانه روشنى از جانب پروردگارتان آورده‏ام، پس دودمان يعقوب را [آزاد كن و] در اختيار من بگذار.
106- [فرعون‏] گفت: اگر راست مى‏گويى و دليل روشنى آورده‏اى، ارائه كن.
107- آن گاه چوبدست خود را انداخت، ناگهان اژدهايى آشكار شد.
108- و دستش را [از گريبان‏] «1» بيرون آورد، ناگاه در نظر بينندگان سپيد و روشن نمودار شد.
109- سران قوم فرعون گفتند: براستى جادوگرى است دانا «2».
110- [فرعون گفت:] مى‏خواهد شما را از سرزمينتان آواره كند نظر شما چيست؟
111- گفتند: [كار] او و برادرش را مسكوت بگذار و مأمورانى به شهرها بفرست،
112- تا هر جادوگر دانايى را به حضور تو آورند.
113- جادوگران نزد فرعون آمدند و گفتند: اگر ما پيروز شديم مسلماً پاداشى خواهيم داشت.
114- گفت: آرى، و از مقربان [دربارم‏] خواهيد بود.
115- [جادوگران‏] گفتند: اى موسى، تو [كار خود را] عرضه مى‏كنى يا ما [اول‏] عرضه كنيم؟
116- گفت: شما [كار خود را] عرضه كنيد چون عرضه كردند «3»، چشمان مردم را مسحور كردند و آنان را به ترس انداختند «4» و جادويى بزرگ ارائه كردند.
117- [آن گاه‏] به موسى الهام كرديم كه چوبدست خود را بيفكن ناگاه [اژدهايى شد و] «5» ساخته‏هاى دروغين آنها را بلعيد.
118- آن گاه حق نمايان گشت و همه تلاش آنها نقش بر آب شد.
119- [فرعونيان‏] همان جا شكست خوردند و به حقارت افتادند
120- و جادوگران [بى‏اختيار] به سجده درافتادند،
__________________________________________________
1- براى توجيه افزوده، به آيه 22 طه (20) توجه فرماييد.
2- آنها مثل سران همه نظامهاى خفقان، كلام رهبر خود را طوطى‏وار ادا مى‏كردند به آيه 34 شعراء (26) كه همين بيان از زبان فرعون ادا شده توجه فرماييد.
3- به آيه 66 طه (20) توجه فرماييد.
4- حتى خود موسى نيز در لحظه‏هاى اول ترسيد جريان واقعه را در آيات 66- 68 طه (20) ملاحظه فرماييد.
5- براى توجيه افزوده، به آيه 31 قصص (28) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 165
121- و گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم،
122- پروردگار موسى و هارون.
123- فرعون گفت: چگونه قبل از آنكه به شما رخصت دهم به او ايمان آورديد؟ اين دسيسه‏ايست كه [با تبانى قبلى‏] در شهر به كار بسته‏ايد تا مردمش را آواره كنيد بزودى [از فرجام كار خود] آگاه خواهيد شد.
124- دست و پاى شما را به عكس يكديگر قطع مى‏كنم و همه شما را به دار مى‏آويزم.
125- [ساحران‏] گفتند: [مسئله‏اى نيست‏] به پيشگاه پروردگارمان باز مى‏گرديم.
126- خشم تو بر ما تنها به اين جهت است كه به معجزات پروردگار خويش- آن گاه كه به ما رسيد- ايمان آورديم پروردگارا، بر ما شكيبايى و پايدارى ببار و در حال تسليم [در برابر خودت‏] «1» جان ما را بگير.
127- سران قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را رها مى‏كنى تا در اين سرزمين تبهكارى كنند و [موسى‏] تو و معبودانت را فروگذارد؟ گفت: پسرانشان را كشته و دخترانشان را زنده نگاه خواهيم داشت و ما كاملًا بر آنان تسلط داريم.
128- موسى به قوم خود گفت: از خدا يارى بخواهيد و پايدارى كنيد زمين ملك خداست هر كه از بندگانش را كه بخواهد وارث آن خواهد كرد و سرانجام نيك خاص پرهيزكاران است.
129- [قومش‏] گفتند: قبل از آنكه [به رسالت‏] نزد ما آيى و پس از آنكه آمدى، مورد آزار قرار گرفتيم «2» [موسى‏] گفت: چه بسا كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند و شما را در اين سرزمين جايگزين [آنها] سازد «3» و ببيند چگونه عمل مى‏كنيد.
130- فرعونيان را به خشكسالى و كاهش محصول گرفتار كرديم، بسا كه پند پذيرند. «4»
__________________________________________________
1- براى توجيه افزوده، با آيه 131 بقره (2) مقايسه فرماييد.
2- به آيه 4 قصص (28) توجه فرماييد.
3- به آيات 136 و 137 اعراف (همين سوره) كه تحقق پيش‏بينى ناشى از توكل موسى (ع) است توجه فرماييد همچنين آيات 5 و 6 قصص (28) را ملاحظه فرماييد.
4- مصداق قاعده كلى است كه در آيات 42 انعام (6) و 94 اعراف (7) بيان شده است.
                        ترجمه طاهرى، ص: 166
131- چون نيكويى و نعمت به آنها مى‏رسيد، مى‏گفتند: اين از [شايستگى‏] ماست، و چون بدى و بلا به آنان روى مى‏آورد، [شومى‏] آن را به موسى و همراهانش نسبت مى‏دادند، آگاه باشيد كه سرنوشتشان در اختيار خداست، ولى بيشترشان نمى‏دانند.
132- و گفتند: هر معجزه‏اى براى مسحور كردن ما بياورى، به تو ايمان نمى‏آوريم «1».
133- آن گاه [به كيفر انكارشان بلاى‏] طوفان، ملخ، حشره، غوك و [باران‏] خون بر آنها فرستاديم، در حالى كه نشانه‏هايى واضح بودند باز هم سركشى كردند و گروهى بزهكار بودند.
134- همين كه بلا بر آنان روى آورد، گفتند: اى موسى، از خداى خود بنا به عهدى كه با تو دارد، براى ما بخواه [كه توجهى كند] اگر اين اضطراب و بلا را از ما بردارى، يقيناً به تو ايمان مى‏آوريم و دودمان يعقوب را در اختيارت قرار مى‏دهيم.
135- و چون بلا را تا مدت محدودى كه [براى اجراى عهد خود] فرصت داشتند از آنها برداشتيم، باز هم پيمان شكستند.
136- سرانجام از آنها انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان كرديم زيرا آيات ما را دروغ شمردند و از آنها غافل بودند.
137- و شرق و غرب آن سرزمين را كه در آن بركت ايجاد كرده بوديم، به گروهى كه مقهور [گردنكشان‏] بودند به ميراث داديم و وعده نيكوى پروردگارت «2» بر دودمان يعقوب به خاطر پايدارى و شكيبايى‏شان به تحقق رسيد و آنچه فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند در هم كوفتيم.
__________________________________________________
1- به آيات 6 بقره (2) و 14 نمل (27) توجه فرماييد. [.....]
2- اين وعده نيكو را در آيات 5 و 6 قصص (28) ملاحظه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 167
138- دودمان يعقوب را از دريا گذرانديم [در مسير خود] به گروهى رسيدند كه به پرستش بتهاى خويش مى‏پرداختند [دودمان يعقوب‏] گفتند: اى موسى، براى ما هم معبودى [ديدنى و محسوس‏] مثل معبودهاى آنها مقرر كن گفت: براستى شما گروهى جاهل هستيد.
139- آيين اين گروه نابودشدنى است و كارى را كه مى‏كنند بيهوده است.
140- [آن گاه‏] گفت: چگونه غير خدا معبودى براى شما انتخاب كنم، در حالى كه او شما را [به موهبت توحيد] بر جهانيان برترى بخشيد؟
141- [به ياد آريد] آن گاه كه شما را از [سلطه‏] فرعونيان نجات داديم «1» كه شما را به سختى آزار مى‏دادند پسرانتان را مى‏كشتند و دخترانتان را زنده نگاه مى‏داشتند و در اين [دشواريها و نجات‏]، آزمونى بزرگ از جانب پروردگارتان بود.
142- با موسى سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب [ديگر] تكميل كرديم تا ميعاد پروردگارش چهل شب تمام شد و موسى [قبل از حركت‏] به برادرش هارون گفت: در ميان قوم جانشين من باش و به اصلاح [امور] پرداز و شيوه تبهكاران را پيروى نكن.
143- و چون موسى به ميعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، اظهار داشت: پروردگارا، [خود را] به من بنماى تا تو را ببينم [خدا] گفت: هرگز مرا نخواهى ديد، ولى به اين كوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار باقى ماند، مرا خواهى ديد همين كه پروردگارش بر آن كوه تجلى كرد، آن را متلاشى و خرد كرد و موسى مدهوش [به زمين‏] افتاد چون به خود بازآمد، گفت: [بار خدايا] تو را تقديس مى‏كنم، به درگاهت بازگشته‏ام و نخستين باور دارنده‏ام.
__________________________________________________
1- به زيرنويس آيه 49 بقره (2) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 168
144- [خدا] گفت: اى موسى، تو را با پيامها و گفتار [بى واسطه‏ا] م از ميان مردم برگزيده‏ام، پس آنچه به تو القا كرده‏ام فراگير و سپاس دار.
145- و براى او در الواح [تورات‏] «1» هر گونه اندرز و بيان واضح هر مطلبى را نوشتيم آن گاه [گفتيم:] آن را جدى بگير و به قوم خود نيز توصيه كن تا نيكوترين احكام آن را فرا گيرند [و به كار بندند] و بزودى جايگاه منحرفان را به شما نشان خواهم داد
146- كسانى را كه به ناحق در زمين تكبر مى‏ورزند، از [توجه به‏] آيات خويش باز خواهم داشت و [در نتيجه‏] اگر هر نشانه‏اى را [از توان و تدبير من‏] ببينند، به آن ايمان نياورند و اگر راه درست را ملاحظه كنند آن را در پيش نگيرند، و هر گاه راه تباهى را ببينند آن را انتخاب كنند اين به خاطر آن است كه آيات ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند.
147- كسانى كه آيات ما و ديدار آخرت را دروغ شمردند، تلاششان بر باد رفت «2» آيا جز در برابر آنچه كرده‏اند مجازات مى‏شوند؟
148- [عده كثيرى از] «3» قوم موسى در غياب او از زيورآلات خويش مجسمه گوساله‏اى ساختند كه صدايى داشت مگر نمى‏ديدند كه [گوساله‏] با آنها سخن نمى‏گويد و به راهى هدايتشان نمى‏كند؟ [مع ذلك‏] گوساله را [به خدايى‏] «4» گرفتند و ستمكار بودند.
149- وقتى كه دچار ندامت شدند و متوجه گشتند كه گمراه شده‏اند، گفتند: اگر پروردگارمان بر ما به مهر نيامده و ما را نبخشايد، در زمره زيانكاران خواهيم بود.
__________________________________________________
1- در مورد اينكه كيفيت اين الواح چگونه بوده است در قرآن توضيح بيشترى نيامده، ولى در تورات سخن از سنگى بودن الواح به ميان آمده است.
2- به آيه 23 فرقان (25) و نيز به مثالهايى در اين زمينه در آيات 18 ابراهيم (14) و 39 نور (24) توجه فرماييد.
3- براى توجيه افزوده، با آيه 159 اعراف (7) مقايسه فرماييد.
4- براى توجيه افزوده، به آيه 88 طه (20) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 169
150- و چون موسى با خشم و تأسف نزد قوم خود بازگشت، گفت: در غيبت من روش ناهنجارى داشتيد چرا از فرمان پروردگارتان [در مورد انتظار چهل روزه براى نزول تورات‏] شتاب كرديد «1»؟ [موسى‏] الواح را افكند و [موى‏] سر برادرش را گرفت و به سمت خود كشيد. [هارون‏] گفت: برادر من، اين گروه تحت فشارم گذاشتند و نزديك بود مرا بكشند [با اين رفتار] دشمنان را نسبت به من شادكام مكن و مرا [هماهنگ‏] با ستمگران به شمار مياور «2».
151- [آن گاه موسى دست به دعا برداشت و] گفت: پروردگارا، من و برادرم را بيامرز و ما را در [پناه‏] رحمت خويش درآور، كه تو مهربانترين مهربانانى.
152- افرادى كه گوساله را [به پرستش‏] گرفتند، بزودى خشمى از پروردگارشان و ذلتى در زندگى دنيا دامنگيرشان خواهد شد و دروغ پردازان را اين گونه كيفر مى‏دهيم.
153- آنها كه دست به ارتكاب زشتيها زدند، آن گاه توبه كردند و ايمان آوردند، [به آينده خود اميدوار باشند] كه پروردگار تو، پس از توبه يقيناً آمرزگار و مهربان است.
154- چون خشم موسى فرو نشست، الواح [تورات‏] را برگرفت، و در نوشتار آن هدايت و رحمتى براى خداترسان [مقرر شده‏] بود.
155- موسى هفتاد تن از مردان قومش را براى ميعادگاه ما برگزيد، و چون [پس از درخواست نامعقولشان براى ديدن خدا] «3» زلزله آنها را فرا گرفت [و هلاك شدند] گفت: پروردگارا، كاش صلاح مى‏دانستى آنها و خودم را قبلًا هلاك مى‏كردى [كه تنها و شرمنده به ميان قوم بازنگردم‏] آيا به خاطر آنچه [بى‏خردان‏] ما [اظهار] كردند ما را هلاك مى‏كنى؟ اين تنها آزمايش توست هر كه را بخواهى [و مستوجب بدانى‏] از اين رهگذر گمراه مى‏سازى «4» و هر كه را بخواهى [و شايسته ببينى‏] هدايت مى‏كنى «5» تو كارساز ما هستى، ما را بيامرز و بر ما رحمت آور كه تو بهترين آمرزندگانى.
__________________________________________________
1- دنباله كلام موسى (ع) را در اين مقطع در آيات 86- 88 طه (20) ملاحظه فرماييد به قرينه اين آيات، قوم موسى به علت طولانى شدن غيبت موسى تصور كردند او فوت كرده و موضوع دعوت او و نزول تورات منتفى شده است به اين ترتيب زمينه براى پا گرفتن توطئه گوساله پرستى فراهم شد.
2- خدا هارون را در آيات 90 و 91 طه (20) مبرا از خطا معرفى مى‏كند.
3- براى توجيه افزوده، با آيه 55 بقره (2) مقايسه فرماييد.
4- به آيه 27 ابراهيم (14) وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ توجه فرماييد.
5- به آيه 11 تغابن (64)، وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 170
156- براى ما در اين [حيات‏] دنيا و نيز در آخرت نيكى مقرر فرما كه به سوى تو بازگشته‏ايم [خدا] گفت: عذاب خود را به هر كه بخواهم [و مستوجب بدانم‏] مى‏رسانم، و رحمتم هر چيزى را فرا گرفته است [خاصه‏] آن را براى پرهيزكاران و زكات دهندگان و كسانى كه آيات ما را باور دارند، مقرر خواهم داشت‏
157- هم آنان كه از اين رسول و پيامبر آموزش نديده «1»- كه [خصوصيات‏] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى‏يابند «2»- پيروى مى‏كنند [همان پيامبرى كه‏] آنان را به رفتار شايسته فرا مى‏خواند و از ناپسند باز مى‏دارد و نعمتهاى پاكيزه را برايشان حلال و پليديها را حرام مى‏شمرد و از قيد و بندهايى كه داشته‏اند آزادشان مى‏سازد پس كسانى كه به او ايمان داشته، حرمتش را نگاهداشتند و يارى‏اش كردند و نورى را كه همراه او نازل شده است پيروى كردند، رستگارند.
158- بگو: اى مردم، من پيامبر خدا بر همه شما هستم، خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين خاص اوست معبودى جز او نيست كه حيات مى‏بخشد و مرگ مى‏دهد، پس به خدا و رسولش كه پيامبر آموزش نديده است و خدا و كلماتش «3» را باور دارد، ايمان بياوريد، و از او پيروى كنيد، بسا كه هدايت شويد.
159- گروهى از قوم موسى هستند كه [مردم را] به راه حق هدايت مى‏نمايند و با [معيار] حق حكم مى‏كنند.
__________________________________________________
1- به آيه 48 عنكبوت (29) توجه فرماييد.
2- به آيه 6 صف (61) توجه فرماييد.
3- منظور از كلمات خدا گفتار همه پيامبران گذشته است با آيه 136 بقره (2) مقايسه فرماييد. [.....]
                        ترجمه طاهرى، ص: 171
160- دودمان يعقوب را به دوازده تيره مستقل»
 بخش كرديم و چون [در صحرا] قوم موسى از او آب خواستند، به او وحى كرديم: چوب دستى خود را بر آن سنگ بزن! آن گاه دوازده چشمه از آن جوشيد و هر تيره آبشخور خويش را شناخت و ابر «2» را بر آنها سايه گسترديم. و بر [اى تغذيه‏] آنها نعمتى گياهى و نعمتى از گوشت پرندگان مقرر داشتيم [و گفتيم:] از نعمتهاى پاكيزه كه روزى شما كرده‏ايم بخوريد و [لى‏] آنها [با ناسپاسى و نافرمانى‏] بر ما ستمى نكردند، بلكه در حق خويش ستم مى‏كردند.
161- [به ياد آريد] آن گاه كه به آنها گفته شد در اين شهر سكنى گزينيد و از [نعمتهاى‏] آن از هر جا كه خواهيد بخوريد و بگوييد: [خدايا، درخواست ما] آمرزش است، و با خضوع و فروتنى از دروازه وارد شويد تا گناهانتان را بيامرزيم و [البته‏] بر [پاداش‏] نيكوكاران خواهيم افزود.
162- ولى ستمگرانشان سخنى به كار بردند غير از آنچه كه به آنها گفته شده بود [و كلام استهزا آميزى گفتند]، ما هم به كيفر ستمشان بلايى از آسمان بر آنها فرو فرستاديم.
163- از دودمان يعقوب درباره [مردم‏] شهرى كه مشرف بر دريا بود بپرس، آن گاه كه [از فرمان تحريم صيد ماهى‏] در روز شنبه تجاوز مى‏كردند چون ماهيان [به موجب غريزه تشخيص داده بودند] كه در روز [هاى‏] شنبه [مصون از تعرضند و] انبوه و آشكارا [بر آبهاى ساحلى‏] مى‏آمدند، و [لى‏] غير شنبه نمى‏آمدند آنها را به سبب انحرافشان اين گونه به آزمايش گرفتيم.
__________________________________________________
1- به زيرنويس آيه 136 بقره (2) مراجعه فرماييد.
2- در مورد عدول از قاعده املايى در كلمه «غمام» به زيرنويس سوم آيه 245 بقره مراجعه فرماييد اين كلمه 4 بار در قرآن تكرار شده كه دو مورد آن به شكل رايج و دو مورد ديگر، يكى در اين آيه و ديگرى در آيه 25 فرقان (25) به شكل «غمم» ثبت شده است.
                        ترجمه طاهرى، ص: 172
164- و آن گاه كه جمعى از ايشان [به ديگران‏] گفتند: چرا گروهى را كه [سرانجام‏] خدا هلاكشان خواهد كرد يا به عذابى سخت گرفتار خواهد ساخت، [بيهوده‏] اندرز مى‏دهيد؟ [خيرخواهان‏] اظهار داشتند: [اين اندرزها] براى اعتذار [و انجام وظيفه‏] در پيشگاه پروردگار شماست و بسا كه [مفيد و مؤثر باشد و] پرهيزكار شوند.
165- همين كه تذكرات را به فراموشى سپردند، كسانى را كه از بدى نهى مى‏كردند، نجات داديم و ستمگران را به كيفر انحرافشان به عذابى سخت گرفتار كرديم «1».
166- و آن گاه كه از [ترك‏] مناهى سر باز زدند، به آنها خطاب كرديم: بوزينه‏هايى مطرود باشيد.
167- و [نيز به ياد آر] آن گاه كه پروردگارت اعلام كرد تا روز رستاخيز كسى را بر آن متمردان يهود بر مى‏انگيزد كه آنان را به سختى آزار دهد بى‏گمان پروردگار تو سريع كيفر «2» و [در عين حال‏] آمرزگارى است مهربان.
168- دودمان يعقوب را در زمين به صورت گروه‏هايى پراكنده ساختيم، گروهى از آنها شايسته و گروهى ديگر ناشايسته‏اند و آنان را به نيكيها و بديها آزموديم، و آنان را به نيكيها و بديها آزموديم، بسا كه [به حكم حق‏] بازگردند «3».
169- آن گاه پس از آنان آيندگانى جانشين شدند كه وارث كتاب [تورات‏] شدند، و [لى‏] بهره [ناپايدار] اين [جهان‏] پست‏تر را انتخاب كردند و [هر تجاوزى كه به اموال ديگران مى‏كردند] مى‏گفتند [گناهان ما] آمرزيده خواهد شد و اگر بهره مشابهى به دستشان افتد، آن را هم مى‏ربايند مگر آن عهد كه در كتاب تورات است- و مندرجات آن را آموخته‏اند- از آنها گرفته نشده است كه درباره خدا جز به حق سخن نگويند «4»؟ سراى آخرت براى پرهيزكاران بهتر است چرا درك نمى‏كنيد؟
170- آنها كه به كتاب [خدا] چنگ مى‏زنند و به نماز مى‏ايستند، [درستكارند و] براستى پاداش درستكاران را تباه نخواهيم كرد.
__________________________________________________
1- به آيه 44 يونس (10) توجه فرماييد.
2- به آيه 14 فجر (89) توجه فرماييد.
3- به آيه 2 عنكبوت (29) توجه فرماييد.
4- اين ميثاق را در آيه 187 آل عمران (3) ملاحظه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 173
171- [به ياد آر] آن گاه كه كوه را بر فراز [گروهى از] دودمان يعقوب همچون چترى نگاه داشتيم كه مى‏پنداشتند بر سرشان فرود مى‏آيد [گفتيم:] آنچه [از احكام تورات‏] «1» به شما داده‏ايم، جدى بگيريد و مفاد آن را «2» به خاطر بسپاريد، بسا كه پرهيزكار شويد.
172- [به ياد آر] آن گاه كه پروردگار تو از پشت بنى آدم نسلشان را پديد آورد و [به زبان فطرت‏] آنها را بر خودشان گواه ساخت كه: مگر من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى داديم [اين گواهى را به زبان فطرت گرفتيم‏] تا روز رستاخيز نگوييد از اين [توحيد] بى‏خبر بوديم‏
173- يا نگوييد كه پدران ما از قبل مشرك بودند و ما فرزندانى از پى آنها [و پيرو آنها] بوديم آيا ما را به خاطر آنچه هرزه درايان كردند هلاك مى‏كنى؟
174- آيات را اين گونه به وضوح بيان مى‏كنيم و بسا كه بازگردند.
175- داستان آن [دانشمند] را بر آنها بخوان كه نشانه‏هاى خود را [به صورت كراماتى‏] به او داده بوديم، ولى يكباره و بكلى از آنها دست كشيد، آن گاه شيطان به تعقيبش پرداخت و در راه تباهى قرار گرفت «3».
176- و اگر مى‏خواستيم [و شايسته‏اش تشخيص مى‏داديم، مقام‏] او را بدان [كرامات‏] رفعت مى‏بخشيديم «4»، ولى او به پستى گراييد و هواى نفس خويش را پيروى كرد حكايت او همچون حكايت سگ است كه چه بر او حمله برى و چه به حال خود رهايش كنى، له‏له زند، چنين است داستان گروهى كه آيات ما را دروغ شمردند داستان را بازگو، بسا كه انديشه كنند.
177- گروهى كه آيات ما را دروغ شمردند و به خويش ستم مى‏كردند، از صفت بدى برخوردارند.
178- هر كه را خدا هدايت كند، راه يافته [واقعى‏] است «5» و آنان كه خدا، گمراهشان كند، «6» زيانكارند.
__________________________________________________
1- از نظر توجيه افزوده، با آيه 145 اعراف (7) مقايسه فرماييد.
2- به آيات 83 و 84 بقره (2) و 12 مائده (5) توجه فرماييد.
3- نام شخص مورد بحث در قرآن مشخص نشده است. به نظر مى‏رسد اين داستان بيانى سمبليك باشد و شامل هر دانشمندى است كه پايان كارى چنين ناهنجار دارد. بعضى از مفسرين گفته‏اند كه مصداق آيه، يكى از علماى يهود به نام «بلعم باعورا» بوده است.
4- به بخش پايانى آيه 24 توبه (9) وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ توجه فرماييد.
5- به آيه 16 مائده (5) توجه فرماييد.
6- به آيه 27 ابراهيم (14) وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 174
179- بى‏گمان بسيارى از جن و انس كه پديد آورده‏ايم دوزخى خواهند شد «1» [زيرا] قلبهايى دارند كه با آن [حق را] در نمى‏يابند و چشمهايى دارند كه با آن [حقايق را] نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آن [كلام حق را] نمى‏شنوند آنها بسان دامها هستند، بلكه گمراهتر [و] در حال غفلتند «2».
180- صفات «3» نيكوتر به خدا اختصاص دارد، پس به همان صفات خداى را بخوانيد و كسانى را كه در مورد صفاتش كجروى مى‏كنند، واگذاريد كه بزودى به سبب كردارشان مجازات خواهند شد.
181- گروهى از آفريدگان ما هستند كه [مردم را] به راه حق هدايت مى‏نمايند و با [معيار] حق حكم مى‏كنند.
182- و كسانى كه آيات ما را دروغ شمرده‏اند، بتدريج آنان را از جايى كه گمان نمى‏برند به دام مى‏اندازيم «4»
183- و مهلتشان مى‏دهم كه تدبير من محكم [و حساب شده‏] است «5».
184- آيا نمى‏انديشند كه در [وجود] معاشرشان اثرى از جنون نيست «6»؟! او فقط هشدار دهنده‏اى است آشكار.
185- چرا در نظام حاكم بر آسمانها و زمين و آنچه خدا آفريده است توجه نمى‏كنند، و اينكه چه بسا پايان زندگى آنها نزديك باشد؟ بعد از قرآن «7» كدام سخن را باور مى‏كنند؟
186- هر كه را خدا [به جرم رفتارش‏] به گمراهى سپرد «8»، هيچ راهنمايى نخواهد داشت و آنها را در طغيانشان سرگشته رها مى‏سازد «9».
187- از تو درباره رستاخيز مى‏پرسند كه استقرارش چه زمانى است؟ بگو: علم آن خاص پروردگار من است و تنها او به موقع خود پديدارش خواهد ساخت [اما برپايى‏اش‏] در آسمانها و زمين بسى سنگين [و پر اهميت‏] است [و] ناگهان به سراغ شما مى‏آيد از تو [چنان‏] مى‏پرسند كه گويى كاملًا بدان آگاهى بگو: علم آن خاص خداست، ولى بيشتر مردم [فلسفه مكتوم بودن آن را] نمى‏دانند.
__________________________________________________
1- ترجمه تحت اللفظ آيه اين است: «بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم» ولى با توجه به آيه 56 ذاريات (51) كه مى‏گويد: «جن و انس را تنها به اين منظور خلق كردم كه مرا بپرستند»، و با توجه به اين آيه 2 ملك (67) كه مى‏گويد: «مرگ و حيات را پديد آورد تا شما را آزمايش كند كدام نيكوكارتريد» و نيز با توجه به آيات 2 و 3 انسان (76) كه گفته است: «انسان را شنوا و بينا خلق كرديم و راه را نشانش داديم يا شاكر خواهد شد يا ناسپاس»، و نيز با توجه به گفتار اجماع مفسران كه مى‏گويند: «لام در اين جمله، لام عاقبت است نه غرض، يعنى رفتن آنها به جهنم نتيجه نهايى اراده و عمل خودشان است» (مثل لام در آيات 8 قصص و 88 يونس)، معنى و مفهوم دقيق آيه در متن ترجمه آمده است. باز هم براى روشنتر شدن مفهوم آيه به آيات 37- 41 نازعات (79) توجه فرماييد و اللَّه اعلم.
2- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيه 44 فرقان (25) آمده است. [.....]
3- اسم، مبين صفات و ويژگيهاست به نيمه دوم آيه 7 مريم (19) توجه فرماييد.
4- معنى و مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيه 42 طور (52) آمده است.
5- مفهوم آيه به بيان ديگر در بخش ميانى آيه 14 شورى (42) لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ آمده است.
6- اشاره به كلام مخالفان است كه در آيات 6 حجر (15)، 36 صافات (37)، 14 دخان (44) و 51 قلم (68) آمده است.
7- براى توجيه كلمه‏اى كه به جاى ضمير قرار داده‏ايم، با آيه 6 جاثيه (45) مقايسه فرماييد.
8- به آيه 27 ابراهيم (14) وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ توجه فرماييد.
9- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيات 37 نحل (16) و 56 قصص (28) آمده است.
                        ترجمه طاهرى، ص: 175
188- بگو: من اختيار هيچ نفع و ضررى را براى خودم [هم‏] ندارم، جز آنچه خدا بخواهد و اگر غيب مى‏دانستم منفعت فراوان فراهم مى‏كردم، و هيچ گاه گزندى به من نمى‏رسيد من فقط براى اهل ايمان هشدار دهنده و بشارت دهنده‏ام.
189- اوست خدايى كه شما را از يك تن آفريد و همسرش را نيز از [جنس‏] او پديد آورد «1» تا [هر كس‏] در كنار همسرش آرام گيرد و هنگامى كه [مردى‏] با همسرش درآميخت «2»، [همسرش‏] بارى سبك برداشت و مدتى بر آن گذشت و چون گرانبار شد، هر دو، پروردگار خويش را ندا كردند كه اگر [فرزندى سالم و] شايسته به ما عطا كنى، بيقين سپاسگزار خواهيم بود.
190- و چون [فرزندى‏] شايسته به آنها داد، عوامل ديگر را در موهبتى كه خدا عطايشان كرده بود، سهيم [و مؤثر] دانستند و خدا از آنچه [در قدرت با او] شريك مى‏پندارند، والاتر است.
191- چرا موجوداتى را كه چيزى نمى‏آفرينند و خود آفريده مى‏شوند، همسان [خدا] قرار مى‏دهند؟
192- در حالى كه نه توان يارى آنها را داشته و نه مى‏توانند مشكل خود را حل كنند.
193- اگر بت‏پرستان را به راه هدايت دعوت كنيد، پيروى نخواهند كرد چه دعوتشان كنيد و چه خاموش بنشينيد، يكسان است.
194- كسانى را كه به جاى خدا [به نيايش‏] مى‏خوانيد، بندگانى همچون خود شما هستند «3»، پس [در گرفتاريها] آنها را [به كمك‏] فرا خوانيد، بايد درخواست شما را بپذيرند، اگر راست مى‏گوييد.
195- مگر پاهايى دارند كه با آن گام زنند؟ يا دستهايى دارند كه با آن بگيرند؟ يا چشمهايى دارند كه با آن ببينند؟ يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟ بگو: معبودان خود را [به كمك‏] فرا خوانيد و در حق من بد انديشى كنيد و مهلتم ندهيد.
__________________________________________________
1- براى توجيه افزوده، به آيه 21 روم (30) توجه فرماييد.
2- مفسران دو گونه برداشت از اين آيه دارند. براى توجيه انتخابى كه كرده‏ايم، موضوع كلى اين آيه را با نيمه اول آيه 13 حجرات (49) مقايسه فرماييد ضمناً ضمير جمع در «عما يشركون» (آيه بعدى) نشان مى‏دهد در اين آيه و آيه بعد، منظور از «آن دو»، آدم و حوا نيست و اللَّه اعلم.
3- به آيه 48 نساء (4) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 176
196- بى‏گمان كارساز من خدايى است كه اين كتاب را نازل كرد و هموست كه براى همه شايستگان كارسازى مى‏كند.
197- كسانى را كه به جاى خدا [به نيايش‏] مى‏خوانيد [و نيازهاى خود را از آنها مى‏خواهيد]، توان يارى شما [حتى‏] خويشتن را ندارند «1».
198- اگر آن بت پرستان را به راه هدايت دعوت كنيد، نمى‏شنوند و مى‏بينى كه به سويت چشم دوخته‏اند، امّا بصيرت و بينش ندارند «2».
199- [براى هدايتشان‏] طريق گذشت [و مدارا] پيش گير و به نيكيها دعوت كن [چنانچه نپذيرند] از آن جاهلان روى گردان.
200- و هر گاه از جانب شيطان وسوسه‏اى تو را فرا گرفت، به خدا پناه بر، كه او شنوا و داناست «3».
201- هر گاه پرهيزكاران را وسوسه شيطانى فرا گيرد، به ياد [خدا] مى‏افتند و در دم [به خود آيند و] بصيرت يابند «4».
202- و [لى افراد بى‏پروا را] برادران «5» [شيطان صفت‏] شان به راه تباهى مى‏كشند و كوتاهى نمى‏كنند «6».
203- و [چون نزول وحى به تأخير افتد] اگر آيتى براى آنها نياورى، [با اعتراض‏] گويند: چرا خود آيتى برنگزيدى؟ بگو: من تنها آنچه از جانب پروردگارم وحى مى‏شود پيروى مى‏كنم اين [قرآن‏] موجب بصيرتهايى از سوى پروردگار شماست و هدايت و رحمتى است براى اهل ايمان.
204- وقتى كه قرآن خوانده مى‏شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد، بسا كه مورد رحمت قرار گيريد.
205- پروردگارت را در درون خويش به زارى و با ترس [از عقوبتش‏]، بدون آواى بلند «7»، بامداد و شبانگاه ياد كن و از ياد او غافل مباش.
206- آنان كه مقرب پروردگار تو هستند، از بندگى‏اش گردنكشى نمى‏كنند و او را تقديس نموده و [فقط] بر او سجده مى‏برند «8».
__________________________________________________
1- به آيه 116 نساء (4) توجه فرماييد.
2- به نيمه دوم آيه 179 اعراف (همين سوره) توجه فرماييد.
3- مفهوم دو آيه اخير به بيان ديگر در آيات 96 و 97 مؤمنون (23) آمده است.
4- به آيه 99 نحل (16) توجه فرماييد. [.....]
5- با آيه 27 اسراء (17) مقايسه فرماييد.
6- به آيه 100 نحل (16) توجه فرماييد.
7- به نيمه دوم آيه 110 اسراء (17) توجه فرماييد.
8- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيه 38 فصلت (41) آمده است.
                        ترجمه طاهرى، ص: 177
8- سوره انفال‏
به نام خداى رحمان [و] رحيم‏
1- از تو درباره انفال»
 سؤال مى‏كنند بگو: انفال اختصاص به خدا و پيامبر دارد [و به مصرف عمومى بايد برسد] اگر ايمان داريد، [اصرار بر تملك آن نكنيد و] از خدا پروا كنيد و ميان خود سازگارى ايجاد نماييد و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.
2- اهل ايمان تنها كسانى هستند كه چون ياد خدا به ميان آيد، دلهاشان [از تصور نافرمانى او] هراسان گردد و چون آيات خدا بر آنها تلاوت شود، [آن آيات‏] بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند،
3- همانها كه به نماز مى‏ايستند و از آنچه روزى‏شان كرده‏ايم انفاق مى‏كنند.
4- آنها مؤمنان راستينند و نزد پروردگارشان درجاتى [والا] و آمرزش و روزى بزرگوارانه دارند.
5- [نفى مالكيت خصوصى بر انفال مورد ناخشنودى آنهاست‏] هم چنان كه [وقتى‏] پروردگارت بحق، تو را از خانه [براى جنگ بدر] بيرون فرستاد، [و سرانجامش پيروزى بود،] گروهى از مؤمنان ناخشنود بودند
6- با تو در مورد [آن سفر] حق مجادله مى‏كردند، با آنكه [ضرورت آن‏] روشن بود، [چنان به وحشت افتاده بودند كه‏] انگار به سوى مرگ رانده مى‏شوند، در حالى كه [مرگ را به چشم خود] مى‏بينند.
7- [به ياد آريد] هنگامى را كه دستيابى به يكى از دو گروه [كاروان تجارى قريش يا لشگر ابو سفيان‏] را خدا به شما وعده مى‏داد و شما دوست مى‏داشتيد كه [كاروان‏] غير مسلح نصيب شما شود، و [لى‏] خدا اراده داشت با تمهيدات خويش، حق را پا برجا و ريشه انكارورزان را بر كَنَد [لذا شما را با لشگر قريش درگير ساخت و يارى داد] «2»،
8- تا حق را مستقر و باطل را به زوال كشاند، هر چند بزهكاران ناخشنود باشند.
__________________________________________________
1- غنايم جنگ و هر گونه ثروتى كه مالكيت خصوصى ندارد.
2- به آيه 123 آل عمران (3) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 178
9- [به ياد آريد] زمانى را [كه در لحظه‏هاى حساس ميدان بدر] با فرياد از پروردگارتان يارى مى‏خواستيد و او پذيرفت [و گفت‏] كه: شما را به هزار فرشته كه به دنبالشان گروه‏هاى ديگرى است «1» يارى مى‏كنم.
10- خدا اين [اعزام فرشتگان‏] را تنها براى بشارت مقرر داشت تا [اميدوار شويد] و دلهاى شما بدان آرامش يابد و يارى [و پيروزى‏] تنها از جانب خداست، كه خدا فرادستى فرزانه است.
11- به ياد آر وقتى كه [در آن شب پر اضطراب درگيرى بدر، خدا] خوابى سبك را كه آرامشى از جانب او بود به شما القا كرد و [در آن بيابان خشك كه دشمن چاههاى اطراف را در اختيار داشت‏] بارانى از آسمان فرستاد [كه در گودالها جمع شد] تا شما را بدان پاك كند و اضطراب وسوسه شيطان را [كه بى‏آبى موجب شكست و هلاك شما خواهد شد] از شما بزدايد و دلهاى شما را گرم و گامهايتان را از اثرش استوار سازد.
12- [به ياد آريد] آن دم را كه پروردگارت به فرشتگان وحى مى‏كرد كه من با شما هستم مؤمنان را پايمردى بخشيد بزودى در دل انكار ورزان هراس مى‏افكنم پس [شما مجاهدان‏] بر فراز گردنها [يشان‏] بزنيد و دستهاى [قدرت‏] شان را قطع كنيد.
13- اين [عقوبت‏] از آن جهت بود كه با خدا و پيامبرش به مخالفت برخاستند و هر كه با خدا و پيامبرش مخالفت ورزد، [بداند كه‏] خدا سخت كيفر است.
14- اين كيفر [دنيا] را بچشيد، و انكار ورزان عذاب آتش را [نيز در پيش‏] خواهند داشت.
15- اى مؤمنان، چون با [انبوه‏] انكار ورزان روبرو شديد، پشت به آنها نكنيد،
16- و هر كه در آن هنگام به عقب بازگردد- مگر براى تاكتيك جنگى يا پيوستن به گروهى ديگر- به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جايگاهش دوزخ است و بد سرانجامى است.
__________________________________________________
1- ابتدا هزار تن بودند، بعد سه هزار تن شدند و بعد پنج هزار تن به آيات 124 و 125 آل عمران (3) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 179
17- [در جنگ بدر] نه شما، بلكه خدا دشمنان را كشت، و [اى رسول‏] آن گاه كه [تير به سوى آنها] انداختى، نه تو، بلكه خدا انداخت، تا [دشمن را مرعوب‏] و مؤمنان را با آزمونى نيكو از جانب خويش آزمايش كند «1»، كه خدا شنوايى داناست.
18- [خواست خدا] اين است و خدا نيرنگ انكارورزان را سست [و بى‏اثر] خواهد كرد.
19- [شما مؤمنان سست عنصر] اگر خواهان پيروزى هستيد، اينك پيروزى شما فرا رسيد و اگر [از مخالفت با رسول‏] خوددارى كنيد، به نفع شماست و اگر [به مخالفت‏] بازگرديد، ما هم باز خواهيم گشت [و شما را گرفتار دشمن خواهيم كرد] و هرگز گروه شما اگر چه انبوه باشد، به حالتان سودمند نخواهد بود بى‏گمان خدا با مؤمنان [راستين‏] است.
20- اى مؤمنان، از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و در حالى كه [كلام خدا را از پيامبر] مى‏شنويد، از او روى برمتابيد.
21- و همچون كسانى نباشيد كه [بى‏توجه‏] گفتند: [پيام حق را] شنيديم، در حالى كه نمى‏شنوند «2»،
22- بدترين موجودات زنده در نظر خدا كسانى هستند كه [در مقابل حق‏] كر و گنگ و فاقد دركند.
23- اگر خدا خيرى در [نهاد] آنها سراغ داشت، به آنان گوش شنوا مى‏داد و اگر هم شنواشان مى‏ساخت، باز به حال اعراض روى بر مى‏تافتند.
24- اى مؤمنان، چون [پيامبر از جانب خدا] شما را به پيامى حيات بخش «3» فرا مى‏خواند، خدا و پيامبر را اجابت كنيد و بدانيد كه خدا ميان انسان و قلبش حايل مى‏گردد [به گونه‏اى كه از اسرار همه آگاه است‏] «4» و [آگاه باشيد كه‏] به پيشگاه او احضار «5» خواهيد شد.
25- بپرهيزيد از فتنه‏اى كه تنها دامن ستمگرانتان را نخواهد گرفت [بلكه افرادى را هم كه در مقابل ظلم، سكوت يا تأييد مى‏كنند، فرا مى‏گيرد] و آگاه باشيد كه خدا سخت كيفر است.
__________________________________________________
1- با بخش آخر آيه 168 اعراف (7) مقايسه فرماييد.
2- مصداق آنها در آيه 16 محمد (47) آمده است.
3- به آيه 122 انعام (6) و 97 نحل (16) توجه فرماييد.
4- اين قسمت از آيه، همان معنى و مفهوم بخش انتهايى آيه 16 ق (50) را دارد.
5- براى توجيه ترجمه «حشر» به بخش آخر آيه 61 قصص (28) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 180
26- به ياد آريد زمانى را كه در سرزمين [مكه‏]، گروهى اندك و تحت فشار و مقهور بوديد و ترس داشتيد از اينكه مردم [نااهل‏] شما را بربايند، و خدا شما را [در مدينه‏] پناه داد و به يارى خود نيرومند ساخت و از نعمتهاى پاكيزه روزيتان داد، بسا كه [نعمتش را] سپاس داريد «1».
27- اى مؤمنان، به خدا و پيامبر خيانت مكنيد و آگاهانه در امانات يكديگر خيانت نورزيد.
28- بدانيد كه اموال و فرزندانتان فقط [وسيله‏] آزمايشند «2»، و خداست كه پاداشى بزرگ در اختيار اوست.
29- اى مؤمنان، اگر از خدا پروا داشته باشيد، شما را بصيرت شناخت عطا خواهد كرد «3» و بديهاى شما را بزدايد «4» و ببخشد، كه خدا بخشايش عظيم دارد.
30- و آن هنگام [را به ياد آر] كه انكار ورزان [در دار الندوه مكه‏] دسيسه‏اى را عليه تو ساز مى‏كردند تا تو را بازداشت يا به قتل برسانند و يا [از مكه‏] اخراجت كنند «5» آنان دسيسه كردند و خدا هم [با] دسيسه [آنها مقابله‏] كرد، كه خدا بهترين دسيسه گران است «6».
31- چون آيات ما بر آنها خوانده شود، گويند: شنيديم، ما هم اگر بخواهيم مثل آن را خواهيم گفت، اينها چيزى جز افسانه‏هاى كهن نيست.
32- و [به ياد آر] آن گاه كه گفتند: بار خدايا، اگر اين آيات براستى حق است و از جانب توست، سنگهايى از آسمان بر ما ببار و يا به عذابى دردناك گرفتارمان ساز «7».
33- ولى خدا بر آن نيست كه در حالى كه تو در ميان آنها [به هشدار و بشارت پرداخته‏] اى، مجازاتشان كند «8» و در حال استغفار نيز خدا عذابشان نخواهد كرد.
__________________________________________________
1- قانون كلى آن را در نيمه اول آيه 55 نور (24) ملاحظه فرماييد.
2- با آيه 14 آل عمران (3) مقايسه فرماييد ضمناً به آيات 55 و 56 مؤمنون (23) توجه فرماييد. [.....]
3- مفهوم اين بخش از آيه به بيان ديگر در آيات 69 عنكبوت (29)، 17 محمد (47) و 28 حديد (57) آمده است.
4- منظور گناهان صغيره است به آيه 31 نساء (4) توجه فرماييد.
5- به آيه 40 توبه (9) توجه فرماييد.
6- به آيات 123 انعام (6) و 182 اعراف (7) توجه فرماييد.
7- درخواست مشابه اين مشركين مكه را در آيه 16 ص (38) ملاحظه فرماييد ضمناً اقوام ديگر نيز مشابه همين درخواست را از پيامبرشان داشتند اين درخواستها را در مورد قوم صالح در آيه 77 اعراف (7) و در مورد قوم نوح در آيه 32 هود (11) و در مورد قوم شعيب در آيه 187 شعراء (26) و در مورد قوم لوط در آيه 29 عنكبوت (29) و در مورد قوم هود در آيه 22 احقاف (46) ملاحظه فرماييد.
8- نويسنده «الاتقان» توضيح داده است كه كلمه عذاب در قرآن غالباً به معنى مجازات است آيه 18 مائده (5) و بسيارى آيات ديگر مؤيد نظر اوست.
                        ترجمه طاهرى، ص: 181
34- [ولى پس از تو، اگر استغفار نكنند] چرا خدا مجازاتشان نكند، در حالى كه [مردم را] از [عبادت در] مسجد الحرام باز مى‏دارند، با آنكه متوليان آن هم نيستند، متوليان [بر حق‏] مسجد الحرام تنها پرهيزكارانند، ولى بيشتر اينها نمى‏دانند.
35- نمازشان در خانه [كعبه‏] جز صفير كشيدن و كف زدن نيست، پس به سزاى انكارتان عذاب را بچشيد.
36- انكار ورزان اموالشان را هزينه مى‏كنند تا [مردم را] از راه خدا باز دارند هزينه خواهند كرد، ولى مايه حسرت [و اندوه‏] آنها خواهد شد و سپس شكست خواهند خورد و انكارورزان به دوزخ احضار خواهند شد.
37- [حوادث جريان مى‏يابد] تا خدا پليد را از پاك متمايز كند «1» و پليدها را به يكديگر ملحق و جملگى را مجتمع كند و به دوزخ در آورد آنان زيانكارند.
38- به انكارورزان بگو: اگر [از تلاش به خاطر بازداشتن مردم از راه خدا] باز ايستند، آنچه گذشته است بر آنان بخشوده خواهد شد و اگر [به شيوه ناشايست خود] بازگردند، سنت [الهى كه در مورد] پيشينيان گذشت [تكرار خواهد شد] «2».
39- با آنها بجنگيد تا فتنه برچيده شود و دين [و پرستش‏] خاص خدا باشد اگر باز ايستادند، [شما هم باز ايستيد كه‏] خدا به آنچه مى‏كنند بيناست.
40- و اگر روى برتافتند، آگاه باشيد كه خدا كارساز شماست و نيكو كارساز و ياورى است.
__________________________________________________
1- به آيه 100 مائده (5) و 18 سجده (32) توجه فرماييد.
2- به آيات 59 كهف (18) و 74 مريم (19) توجه فرماييد.
                        ترجمه طاهرى، ص: 182

[ دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۸ ] [ 17:28 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب