منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
سوره يوسف ترجمه طاهرى، ص: 242 53- و خود را بىگناه نمىدانم زيرا نفس [انسان] فراوان به گناه فرمان مىدهد، [مستوجب كيفرم] مگر آنكه پروردگارم رحمت آورد، كه پروردگار من «1» آمرزگارى است مهربان. 54- شاه گفت: يوسف را نزد من آريد تا او را [مشاور] ويژه خود گردانم همين كه با او گفتگو كرد، [به درايت و نبوغش پى برد و] گفت: تو از امروز نزد ما صاحب مقام و امين هستى. 55- [يوسف] گفت: مرا به [سرپرستى] خزاين [و اقتصاد و دارايى] اين سرزمين بگمار [تا بحران عظيمى كه در پيش است مهار كنم]، كه نگاهبانى دانا هستم. 56- يوسف را در سرزمين [مصر] اين گونه اقتدار بخشيديم، [به گونهاى كه] هر جا بخواهد، مقام گيرد، هر كه را خواهيم [و شايسته بدانيم] به رحمت خويش مىرسانيم و پاداش نيكوكاران را تباه خواهيم كرد. 57- و البته پاداش آخرت براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزكارى مىكردند بهتر است. 58- [خشكسالى فرا رسيد] و برادران يوسف [در جستجوى غله] راهى [مصر] شدند و بر يوسف درآمدند آنها را شناخت، و [لى] آنها وى را نشناختند. 59- و چون بارهايشان را مهيا كرد، گفت: [در سفر آينده] برادر پدرىتان را [نيز] نزد من آوريد «2» مگر نمىبينيد كه سهميه [همه] را كامل مىدهم و پذيراى شايستهاى هستم. 60- اگر او را نياوريد، سهميهاى نزد من نخواهيد داشت و به [مقر] من نزديك نشويد. 61- گفتند: او را از پدرش بنرمى درخواست مىكنيم حتماً! 62- و [آن گاه] به دستياران خويش گفت: سرمايه آنان را [كه در مقابل غله پرداخت كردهاند] در خورجينهاشان بگذاريد تا هنگامى كه نزد خانواده خود باز مىگردند، آن را بازشناسند، بسا كه [براى خريد مجدد غلّه] بازگردند. 63- چون نزد پدرشان بازگشتند، گفتند: اى پدر، [براى سفر بعدى] از دريافت غله ممنوع شدهايم [مگر اينكه بنيامين را همراه ببريم]، پس برادرمان را با ما بفرست تا [مجدداً] سهميه غله [خود] را دريافت كنيم، و ما محافظش خواهيم بود. __________________________________________________ 1- شيخ المفسرين طبرسى ضمن تفسير آيه 29 گفته است: عبارت «استغفرى لذنبك» نشان مىدهد كه مصريان با وجود بتپرستى، خدا را هم مىشناختهاند. علاوه بر گفتار طبرسى، زليخا در دورانى كه يوسف در خانهاش بود بارها نام خدا را در هر فرصتى از يوسف شنيده بود، بخصوص موقعى كه او را به سوى خود دعوت كرد و يوسف گفت: «معاذ اللَّه» همان طور كه در دوران زندان در هر فرصتى با هم بندهاى خود از خداى يكتا صحبت مىكرد. لذا زليخا در لحظهاى كه يوسف را بيگناه معرفى كرد، به ياد پروردگار خود كه يوسف تبليغ مىكرد، افتاد. 2- مأموران يوسف از متقاضيان غله، قبلًا در مورد تعداد عائله آنها بازپرسى مىكردند، لذا صحبت يوسف در مورد برادر ناتنى آنها ابتدا به ساكن نبوده است و موجب تعجب برادران نشد. ترجمه طاهرى، ص: 243 64- گفت: آيا [مىتوانم] در مورد او شما را امين بدانم جز به همان گونهاى كه در مورد برادرش [يوسف] قبل از اين شما را امين دانستم؟! [در هر حال به] خدا [توكل مىكنم كه] بهترين نگاه دارنده و مهربانترين مهربانان است. 65- و چون بارهاى خويش را گشودند، متوجه سرمايه خود شدند كه به آنان بازگردانده شده است گفتند: اى پدر، ديگر چه مىخواهيم؟ اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانده شده است و [با همين وسيله مجدداً] براى خانواده خود غله مىآوريم، برادرمان را هم محافظت مىكنيم و يك سهم بيشتر هم [به نام بنيامين] خواهيم گرفت كه [براى وزير سخاوتمند مصر] اين سهميهاى بىاهميت است. 66- [يعقوب] گفت: هرگز او را با شما نمىفرستم تا آنكه تعهدى خدايى بدهيد كه نزد من بازش آريد، مگر اينكه [از جانب دشمنان] مورد گرفتارى قرار گيريد و چون تعهد خود را سپردند، گفت: خدا كارگزار [و ناظر] بر گفتار ماست. 67- [هنگام حركت، يعقوب] گفت: اى فرزندان من، [از نظر احتياط] از يك دروازه [به مصر] وارد مشويد، از دروازههاى مختلف وارد شويد [تا حساسيت مصريان عامى نسبت به جمعى بيگانه تحريك نشود] و [لى] در برابر [قضا و قدر] خدا، به هيچ وجه سودى به حالتان نخواهم داشت حكم تنها به دست خداست بر او توكل كردهام، و اهل توكل بايد فقط بر او توكل كنند. 68- با آنكه همان گونه كه پدرشان فرمان داده بود وارد [شهر] شدند، [اين شيوه ورود] در برابر اراده خدا [در مورد بازداشت بنيامين] هيچ اثرى براى آنان نداشت، بلكه تنها احتياطى در ضمير يعقوب بود كه ابراز كرد و البته او از بركت تعليم ما دانايى [وارسته] بود، ولى بيشتر مردم نمىدانند. 69- چون بر يوسف وارد شدند، برادرش [بنيامين] را در كنار خود جاى داد و [به آرامى] گفت: من برادر [تنى] تو هستم از آنچه مىكردند اندوهگين مباش. ترجمه طاهرى، ص: 244 70- و چون [يوسف توسط مأموران خود] بار آنها را بست، جام [زرين] را در خورجين برادرش گذاشت، آن گاه جارچى به بانگ بلند گفت: اى كاروانيان شما سارقيد. 71- [برادران] در حالى كه به سمت آنها برگشتند، گفتند: مگر چه گم كردهايد؟ 72- گفتند: جام شاه را گم كردهايم، و [مأمور ويژه گفت:] هر كه آن را بياورد، يك بار شتر [غله جايزه] دارد و من بر اين [وعده] ضامنم. 73- گفتند: به خدا سوگند، شما مىدانيد كه ما براى تبهكارى «1» به اين سرزمين نيامدهايم و سارق نيستيم. 74- گفتند: اگر دروغ گفته باشيد، كيفر آن چيست؟ 75- گفتند: كيفر آن، [بازداشت] خود آن كسى است كه [جام] در خورجين او يافت شود و ما [در ميان خويش،] ستمگران [سارق] را اين گونه كيفر مىدهيم. 76- [مأمور يوسف] قبل از بار برادرش، به بررسى بار سايرين پرداخت و سرانجام جام را از بار برادرش [بنيامين] بيرون كشيد اين گونه براى يوسف تدبير كرديم [زيرا] در قانون شاه، حق نداشت كه برادرش را [بدون دليل] بازداشت كند، مگر با تمهيد خدا [مقام] هر كه را بخواهيم به درجاتى رفعت مىبخشيم، و بالاى [دست] هر دانشمندى، دانشمند بزرگ [تر] ى هست. 77- [برادران] گفتند: اگر او دزدى كرده باشد، [جاى شگفتى نيست] قبل از اين برادر [تنىا] ش هم دزدى كرده بود يوسف اين [بهتان] را در درون خود نگاه داشت و برايشان آشكار نساخت [و در دل] گفت: شما در وضع بدترى [از آنچه اظهار مىداريد] هستيد، و خدا از آنچه مىگوييد آگاهتر است. 78- برادران گفتند: اى وزير، او پدرى سالخورده دارد [كه تحمل فراق او را نخواهد داشت] يكى از ما را به جاى او بازداشت كن، كه ما تو را نيكوكار تشخيص دادهايم. __________________________________________________ 1- واژه «فساد» و مشتقاتش جمعاً 50 بار در قرآن تكرار شده است و درست موافق با همين تعداد (50 مرتبه) واژه «نفع» با همه مشتقاتش در قرآن آمده (از كتاب اعجاز عددى قرآن كريم، نوشته عبد الرزاق نوفل، ترجمه مصطفى حسينى طباطبايى). ترجمه طاهرى، ص: 245 79- يوسف گفت: پناه [مىبرم] به خدا كه جز آن كس را كه كالاى خويش را نزد او يافتهايم بازداشت كنيم، كه در آن صورت ستمگريم. 80- و چون از او نوميد شدند، نجواكنان به كنارى رفتند، بزرگترشان گفت: مگر نه اين است كه پدرتان تعهدى خدايى از شما گرفته است و قبل از اين نيز درباره يوسف تقصير كرديد؟ من از اين سرزمين تكان نخواهم خورد تا پدرم اجازه دهد يا خدا درباره من داورى كند و او بهترين داوران است. 81- نزد پدرتان بازگرديد و بگوييد: اى پدر، پسرت دزدى كرد و ما [در مورد كيفر سرقت] جز آنچه [بر اساس عقيده] مىدانستيم، گواهى نداديم «1» و از غيب آگاه نبوديم [كه بدانيم جام شاه را بنيامين برداشته است]. 82- از [مردم] شهرى «2» كه در آن بوديم و از كاروانى كه همراهش آمديم بپرس، [و ببين] كه راست مىگوييم. 83- [يعقوب] گفت: [نه،] بلكه نفسهاى شما كارى [نادرست] را در نظرتان آراست [چارهام] صبرى زيبنده است چه بسا خدا آنها را با هم به نزدم بازآرد، كه او دانا و فرزانه است. 84- آن گاه از آنها روى برتافت و گفت: واى از [فراق] يوسف، و ديدگانش از اندوه سپيد شد و خشم خويش فرو مىخورد. 85- [فرزندان] گفتند: به خدا سوگند كه پيوسته يوسف را ياد مىكنى تا فرتوت يا هلاك شوى. 86- گفت: درد و اندوه خود را فقط به خدا بازگويم و از [لطف و تدبير] خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد. __________________________________________________ 1- اشاره به موضوع آيه 75 يوسف (همين سوره) است. 2- به زيرنويس آيه 58 بقره (2) مراجعه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 246 87- [و افزود:] اى فرزندان من، به جستجوى يوسف و برادرش برويد و از رحمت خدا نوميد مباشيد، كه از رحمت خدا تنها انكار ورزان نوميدند. 88- [برادران به مصر بازآمدند] و چون بر يوسف وارد شدند، گفتند: اى وزير، ما و خانوادهمان را گزند و پريشانى فرا گرفته است و سرمايه ناچيزى [براى خريد غله] آوردهايم، سهميه ما را كامل عطا كن و بر ما انفاق كن، كه خدا انفاق كنندگان را پاداش مىدهد. 89- [يوسف] گفت: آيا به خاطر داريد آن گاه كه نادان بوديد، با يوسف و برادرش چه كرديد «1»؟ 90- گفتند: مگر تو براستى يوسفى؟! گفت: من يوسفم و اين برادر من است. خدا بر ما نعمت بزرگى بخشيد مسلماً هر كه تقوا و شكيبايى ورزد، [نيكوكار است و] خدا پاداش نيكوكاران را تباه نخواهد كرد. 91- گفتند: به خدا سوگند كه خدا تو را بر ما برترى داده است و ما خطا كار بودهايم. 92- يوسف گفت: امروز «2» هيچ سرزنشى بر شما نيست خدا شما را مىبخشايد كه مهربانترين مهربانان است. 93- پيراهن مرا ببريد و بر چهره پدرم افكنيد تا بينا شود، و همه خانواده خود را نزد من آريد. 94- زمانى كه كاروان [از مصر] به راه افتاد، پدرشان گفت: اگر ديوانهام نشمريد، بوى يوسف را احساس مىكنم. 95- [اطرافيان] گفتند: به خدا سوگند كه تو در اشتباه ديرين «3» خويش هستى. __________________________________________________ 1- با آيه 15 يوسف (همين سوره) مقايسه فرماييد. 2- به زيرنويس آيه 69 حج (22) مراجعه فرماييد. [.....] 3- به آيه 8 يوسف (همين سوره) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 247 96- و چون بشارت دهنده آمد و پيراهن را بر چهره او افكند، بينا گشت [و] گفت: مگر به شما نگفتم از [تدبير و قدرت] خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد؟! 97- گفتند: اى پدر، در مورد گناهانمان براى ما آمرزش بخواه كه خطاكار بودهايم. 98- گفت: از [درگاه] پروردگارم براى شما آمرزش خواهم خواست، كه او بس آمرزگار و مهربان است. 99- و چون [يعقوب و خانوادهاش] بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در كنار خود جاى داد و گفت: با امنيت به مصر درآييد، ان شاء اللَّه. 100- پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگان به خاطر او در حال ابراز فروتنى [به زمين] افتادند آن گاه گفت: پدرم، اين تعبير خواب پيشين من است «1» كه پروردگارم آن را تحقق بخشيد و آن گاه كه از زندان خارج كرد و شما را، پس از فتنهگرى شيطان ميان من و برادرانم، از صحرا [به اين منطقه] آورد، در حق من احسان [فراوان] كرد بىگمان پروردگار من در هر موردى كه بخواهد باريك بين است و اوست كه دانا و فرزانه است. 101- پروردگارا، فرمانروايىام بخشيدى و پيشبينى نتيجه رويدادها [و تعبير خوابها] را آموختى «2» اى آفريننده آسمانها و زمين، تنها تو كارساز من در دنيا و آخرت «3» هستى جان مرا در حال تسليم [در برابر خودت] «4» بگير و به شايستگان ملحق فرما. 102- اين [سرگذشت] از اخبار غيب است كه بر تو وحى مىكنيم و هنگامى كه [آن برادران نابكار] دسيسهكنان همداستان شدند «5»، در كنارشان حضور نداشتى. 103- و [لى] بيشتر مردم هر چند تو اصرار داشته باشى، ايمان نمىآورند «6». __________________________________________________ 1- در رابطه با آيه 4 يوسف (همين سوره). 2- نمونه آن را در آيات 41 و 47- 49 يوسف (همين سوره) ملاحظه فرماييد. 3- كلمه «دنيا» 115 بار در قرآن وارد شده و كلمه «آخرت» دقيقاً به همين تعداد (115 بار) در قرآن آمده است (از كتاب اعجاز عددى قرآن كريم، نوشته عبد الرزاق نوفل، ترجمه مصطفى حسينى طباطبايى). 4- با بخش پايانى آيه 71 انعام (6) مقايسه فرماييد. 5- به آيات 15- 18 يوسف (همين سوره) توجه فرماييد. 6- ابتدا به آيه 56 قصص (28) و بعد به آيه 50 همان سوره توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 248 104- و تو هيچ پاداشى بر اين [پيام] از آنها نمىخواهى، قرآن جز يادآورى براى جهانيان نيست. 105- و چه بسيار نشانهها [يى از الوهيت خدا] در آسمانها و زمين هست كه به حال اعراض از كنارش مىگذرند «1». 106- و بيشتر آنها هم ايمان نمىآورند، مگر اينكه [هنوز] در بندهاى شرك [و تكيه بر دنيا] اسيرند «2». 107- آيا ايمن شدند از اينكه عذابى فراگير از جانب خدا دامنگيرشان شود، يا رستاخيز در حال غفلتشان ناگهان بر آنان فرا رسد. 108- بگو: اين راه من است كه من و پيروانم با بصيرت، [همه را] به سوى خدا دعوت مىكنيم و خداى را تقديس مىكنم و در جرگه شرك ورزان نيستم. 109- قبل از تو هم [هيچ پيامبرى] نفرستاديم جز مردانى از اهل شهرها كه به آنها وحى مىكرديم [و هيچ كدام فرشته نبودند] «3» مگر جهانگردى نكردهاند تا ببينند سرانجام پيشينيانشان چگونه بود؟ و سراى آخرت براى پرهيزكاران بهتر است چرا درك نمىكنيد؟ 110- [انكار پيشينيان ادامه داشت] تا وقتى كه پيامبران [از ايمان قوم خود] نوميد شدند «4» و [قومشان] پنداشتند كه [در مورد خبر عذاب] به آنان دروغ گفته شده است «5»، [آن گاه] يارى ما بر پيامبران رسيد و هر كه را خواستيم [و لايق ديديم]، مورد نجات قرار گرفت «6» و سختگيرى ما از بزهكاران بازگردانده نخواهد شد. 111- در داستان آنها براى خردمندان عبرتى است [اين قرآن] سخنى نيست كه به دروغ بافته شده باشد، بلكه تصديق كتابهاى پيش از خود و بيان واضح هر چيزى است، و هدايت و رحمتى است براى اهل ايمان. __________________________________________________ 1- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيه 46 يس (36) آمده است به آيه 101 يونس (10) هم توجه فرماييد. 2- مصداق آنها را در آيه 77 نساء (4) فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً ملاحظه فرماييد. 3- پاسخ به گفتار منكران است كه در آيات 24 مؤمنون (23) و 7 فرقان (25) آمده است. 4- موارد آن را در آيات 36 هود (11) و 26 و 27 نوح (71) ملاحظه فرماييد. 5- از موارد آن در آيه 27 هود (11) بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ و در آيه 101 اسراء (17) فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً آمده است. 6- به آيه 51 غافر (40) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 249 13- سوره رعد به نام خداى رحمان [و] رحيم 1- الف، لام، ميم، را «1» اين آيات كتاب [خدا] است و آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، راست است، ولى بيشتر مردم باور ندارند. 2- خداست كه آسمانها را بدون ستونهايى قابل رؤيت بر افراشت «2»، آن گاه بر عرش [تدبير] استيلا يافت و خورشيد و ماه را كه هر يك تا سرآمد معينى در سيرند، در خدمت [شما] گماشت «3» امور [جهان] را او تدبير مىكند و نشانهها [ى الوهيتش] را به وضوح بيان مىكند، بسا كه به لقاى پروردگارتان يقين كنيد. 3- اوست كه زمين را گسترد و در آن كوههاى ثابت و نهرهايى پديد آورد و از هر نوع ميوه در آن به صورت زوج «4» آفريد و روز را به [پرده] شب مىپوشاند كه در اين [امور] براى انديشمندان نشانههايى است [از توان و تدبير خدا]. 4- در زمين قطعاتى است [با طبيعت مختلف] مجاور يكديگر و باغهايى از درختان انگور و كشتزارها و درختان خرمايى با ريشه مستقل و مشترك كه با يك آب آبيارى مىشوند، با اين حال ميوه آنها را بر يكديگر برترى دادهايم براستى در اين [امور] براى گروهى كه درك مىكنند نشانههايى است [از توان و تدبير خدا]. 5- اگر جاى شگفتى باشد، شگفت از گفتار آنهاست كه [مىگويند] آيا چون [پوسيده و] خاك شديم، به آفرينش جديدى در مىآييم؟! «5» آنها پروردگارشان را انكار كردهاند، و [همين انكار] زنجيرهايى است بر گردنشان و جاودانه دوزخىاند. __________________________________________________ 1- به موجب آمار رشاد خليفه، مجموع تكرار اين چهار حرف مقطعه در اين سوره، برابر 1482 است كه مضربى است از عدد 19 (تعداد حروف بسم اللَّه ...) [.....] 2- اشاره ظريفى به نيروى جاذبه است. 3- براى توجيه افزوده، به آيات 33 ابراهيم (14) و 12 نحل (16) توجه فرماييد. 4- براى توضيح عبارت «زوجين اثنين» به زيرنويس آيه 143 انعام (6) توجه فرماييد. 5- پاسخ گفتارشان كه عجيب معرفى شده، در آيه 79 يس (36) آمده است. ترجمه طاهرى، ص: 250 6- قبل از [توجه به] رحمت، شتابزده [و با تمسخر] از تو درخواست عذاب دارند «1»، با اينكه قبل از آنها بلاهاى عبرتآورى بوده است و پروردگار تو نسبت به مردم با همه ستمگريشان آمرزش دارد و [در عين حال] سخت كيفر است. 7- انكار ورزان مىگويند: چرا معجزهاى از پروردگارش بر او نازل نشده است «2» [در حالى كه قرآن معجزهاى است جاودانه] «3»؟! تو تنها هشدار دهندهاى و هر گروهى راهنمايى دارد «4». 8- خدا از حمل هر مادهاى آگاه است «5» و نيز هر چه رحمها جذب مىكنند و هر چه [در خود مىپرورند و] اضافه مىكنند و هر چيزى نزد او اندازه [و حساب] معينى دارد. 9- داناى نهان و آشكار است و بزرگ و والاست. 10- هر كه از شما سخن به راز گويد يا آشكار، و به شب پنهان گردد يا در روز روان، [براى او] بى تفاوت است «6». 11- انسان فرشتگان تعقيب كنندهاى دارد كه از پيش رو و از پشت سر به فرمان خدا محافظتش مىكنند «7». خدا وضع هيچ گروهى را تغيير نخواهد داد تا آن گاه كه انديشه و روش خود را تغيير دهند و زمانى كه خدا بر گروهى [به سبب اعمالشان] اراده بلايى كند «8»، برگشت ندارد و در برابر خدا كارسازى نخواهند داشت. 12- اوست كه [رعد و] برق را براى ترس و اميد به شما مىنمايد و ابرهاى گرانبار را پديد مىآرد «9». 13- رعد [و برق با بركات و نتايج خود، به زبان حال] با ستايش، او را تقديس مىكنند و فرشتگان [نيز] از هيبت او. صاعقهها را مىفرستد و آن را بر هر كه بخواهد، مىبارد، در حالى كه آنها به مجادله [لجوجانه] درباره خداى سخت كيفر سرگرمند. __________________________________________________ 1- با آيه 32 انفال (8) مقايسه فرماييد. در مورد ساير پيامبران نيز به آيه 32 هود (11) يا 22 احقاف (46) توجه فرماييد. 2- به آيات 90- 93 اسراء (17) توجه فرماييد. 3- به آيه 33 بقره (2) توجه فرماييد. 4- به آيه 47 يونس (10) توجه فرماييد. 5- مفهوم واقعى اين عبارت به بيان كاملتر در آيه 6 آل عمران (3) و نيمه دوم آيه 32 نجم (53) آمده است. 6- معنى و مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيات 7 طه (20)، 19 غافر (40)، 16 ق (50) و 13 ملك (67) آمده است. 7- به بخش پايانى آيه 21 يونس (10) و آيات 80 زخرف (43) و 17 و 18 ق (50) و 10- 12 انفطار (82) توجه فرماييد. 8- منشأ و موجب آن خود انسانها هستند، به آيه 79 نساء (4) توجه فرماييد. 9- به آيه 43 نور (24) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 251 14- تنها اوست كه سزاوار مناجات است و كسانى كه آنها را به جاى خدا [به نيايش] مىخوانند، هيچ پاسخى به آنان نمىدهند، مگر همچون كسى كه دست خويش را به سوى آبى [كه در دور دست قرار گرفته] گشايد تا به دهانش برسد، در حالى كه هرگز نخواهد رسيد و نيايش انكار ورزان جز در تباهى نيست. 15- هر كه [و هر چه] «1» در آسمانها و زمين است و [حتى] سايههاشان، خواه و ناخواه، بامداد و شبانگاه [با تبعيت گريز ناپذير از قوانين تكوين جهان] در مقابل خدا خاضع [و تسليم] «2» است. 16- [از مشركان] بازپرس كه صاحب اختيار آسمانها و زمين چه كسى است؟ [در مقابل سكوت يا مغلطه آنها] بگو: خداست آن گاه بگو: چگونه كارسازهايى در برابر خدا انتخاب كردهايد كه قادر به تأمين هيچ نفع و ضررى براى خودشان هم نيستند؟ بگو: آيا نابينا و بينا برابرند، يا تاريكيها و روشنى يكسان است؟ مگر همسانهايى [در قدرت و تدبير] براى خدا فرض كردهاند كه بسان او آفرينشى داشتهاند «3» و در نتيجه امر آفرينش بر آنها مشتبه شده است؟ بگو: خدا آفريننده هر چيزى است و او يگانه قهار است. 17- [خدا] از آسمان بارانى فرستاد، آن گاه رودهايى به تناسب ظرفيتشان روان گرديد و سيلاب، روى خود، كفى بر آمده حمل كرد و از آنچه به منظور دستيابى به لوازم زندگى و زيور بر آتش مىگدازند، همان گونه كفى ظاهر مىشود خدا حق و باطل را اين گونه به مثل مىآرد اما كفها به كنارى رفته، محو مىشوند، ولى آنچه براى مردم سودمند است برجاى مىماند خدا مثلها را اين گونه بيان مىكند. 18- آنها كه [دعوت] پروردگارشان را پذيرا شدند، [سرانجام] نيكويى دارند و كسانى كه [دعوت] او را پاسخ ندادهاند، اگر دو برابر آنچه در زمين است در اختيارشان باشد، [از وحشت عذاب] همه را فداى رهايى خويش كنند آنان دشوارى حساب را خواهند داشت و جايگاهشان دوزخ است و بد قرارگاهى است «4». __________________________________________________ 1- براى توجيه افزوده، با آيه 49 نحل (16) مقايسه فرماييد. [.....] 2- براى توجيه افزوده، با آيه 83 آل عمران (3) مقايسه فرماييد. 3- معنى و مفهوم جمله اخير به بيان ديگرى در آيات 17 نحل (16) و 11 لقمان (31) آمده است. 4- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيات 91 آل عمران (3)، 36 مائده (5)، 18 رعد (13)، 47 زمر (39)، و 15 حديد (57) آمده است. ترجمه طاهرى، ص: 252 19- آيا كسى كه آگاهى دارد كه آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، حقيقت دارد، همچون كسى است كه كور [دل] است؟ تنها خردمندان پند مىپذيرند 20- همانها كه به پيمان الهى وفا مىكنند و پيمان نمىشكنند 21- و آنان كه روابط [نيكوى خويشاوندى] را «1» كه خدا به برقرارى آن فرمان داده است، حفظ مىكنند و از [تصور زيانكار شدن در مقابل] پروردگارشان بيمناكند و از سختى حساب ترس دارند. 22- و آنان كه در جستجوى خشنودى پروردگارشان شكيبايى مىورزند و به نماز مىايستند و از آنچه روزيشان كردهايم، در نهان و آشكار انفاق مىكنند «2» و بدى را با نيكى دفع مىكنند «3»، آنان هستند كه نيك فرجامى خواهند داشت 23- [همان] باغهاى جاويدان بهشت كه به اتفاق پدران [و مادران] و همسران و فرزندان صالحشان به آن درآيند «4» و فرشتگان از هر درى بر [اى پذيرايى] آنها وارد خواهند شد. 24- [و گويند:] سلام بر شما به خاطر پايدارى كه كردهايد و [براستى] آسايش آخرت نيكوست. 25- و آنان كه پيمان خدا را پس از بستن آن مىشكنند «5» و روابط (نيكوى خويشاوندى) را «6» كه خدا به برقرارى آن فرمان داده است، مىگسلند و در زمين تبهكارى مىكنند، مورد نفرين [خدا و مردم] هستند و دشوارى آخرت را [در انتظار] دارند. 26- خداست كه روزى را بر هر كه بخواهد، فراخى بخشد و يا محدود گرداند و [بيشتر مردم] به زندگى دنيا شادمانند در حالى كه زندگى دنيا در مقايسه با آخرت برخوردارىاى [زودگذر] است. 27- انكارورزان مىگويند: چرا معجزهاى از پروردگارش بر او نازل نشده است؟ [در حالى كه قرآن معجزهاى است جاودانه] «7» بگو: خدا هر كه را بخواهد، گمراه مىكند «8» و هر كه بازگردد، به سوى خويش هدايتش خواهد كرد. 28- هم آنان كه باور دارند و دلهاشان به ياد خدا آرام مىگيرد، آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش مىيابد. __________________________________________________ 1- براى توجيه آنچه به جاى موصول قرار دادهايم، به آيه 22 محمد (47) توجه فرماييد. 2- به آيه 271 بقره (2) توجه فرماييد. 3- به آيه 34 فصلت (41) توجه فرماييد. 4- به آيه 21 طور (52) توجه فرماييد. 5- اشاره به فرمان خدا و پيمان فطرى است كه در آيات 60 و 61 يس (36) آمده است. 6- براى توجيه آنچه به جاى موصول قرار دادهايم، به آيه 22 محمد (47) توجه فرماييد. 7- به آيه 38 يونس (10) توجه فرماييد ضمناً آيه 51 عنكبوت (29) را نيز ملاحظه فرماييد. 8- به آيه 27 ابراهيم (14) وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 253 29- مؤمنان نيكوكار زندگى خوش و بازگشت نيكو دارند «1». 30- اين گونه تو را به ميان امتى فرستاديم كه قبل از آنها امتها [و پيامبران] «2» ديگرى [آمدند و] رفتند، تا آنچه بر تو وحى فرستاديم بر آنها كه خداى رحمان را انكار مىكنند بازخوانى بگو: صاحب اختيار من است، معبودى جز او نيست، تنها بر او توكل كردهام و بازگشت من به پيشگاه اوست. 31- اگر قرآنى مىبود كه كوهها با [اعجاز] آن به رفتار آيند يا زمين بدان قطعه قطعه شود و مردگان به گفتار آيند [باز هم معاندان خيرهسر ايمان نخواهند آورد «3» زيرا انسان مختار آفريده شده «4» و پديده اختيار، حكمت خداست]، بلكه همه امور به دست خداست آيا مؤمنان [از ايمان آوردن انكار ورزان هنوز] نوميد نشدهاند «5» [و ندانستهاند] كه اگر خدا مىخواست، [جبراً] همه مردم را يكسره هدايت مىكرد؟ انكار ورزان پيوسته- به سبب رفتارشان- گرفتار مصيبت كوبندهاى مىشوند «6» يا [حادثه دشوارى] در اطرافشان روى مىدهد، تا وعده [نهايى] خدا فرا رسد، مسلماً خدا خلف وعده نخواهد كرد. 32- قبل از تو نيز پيامبرانى مورد استهزاء قرار گرفتند، و به انكار ورزان مهلت دادم، آن گاه آنها را [به مجازات] گرفتم [ديديد] كيفر من چگونه بود؟! 33- آيا خدايى كه مراقب دستاورد هر كسى است [در برابر او كسى مستثنى مىشود، كه شريك او باشد]؟ شريكانى براى خدا قائل شدهاند بگو: آنها را توصيف كنيد [تا بدانيد كه در وجودشان هيچ اثرى نيست] مگر مىخواهيد خدا را از معبودانى در زمين آگاه كنيد كه [از وجود آنها] بىخبر است يا به سخنانى سرسرى [دلخوش شدهايد]؟! بلكه دسيسههاى انكار ورزان در نظرشان آراسته شده «7» و از راه [حق] بازداشته شدهاند و هر كه را خدا گمراه كند «8»، هيچ راهنمايى نخواهد داشت. 34- در زندگى دنيا معذبند و عذاب آخرت [نيز] دشوارتر است «9»، و در برابر خدا هيچ مدافعى نخواهند داشت. __________________________________________________ 1- به آيه 97 نحل (16) توجه فرماييد. 2- براى توجيه افزوده، به آيه 9 احقاف (46) توجه فرماييد. 3- براى توجيه افزوده، با آيه 111 انعام (6) مقايسه فرماييد. [.....] 4- به آيه 3 انسان (76) توجه فرماييد. 5- براى توجيه افزوده، به آيه 6 بقره (2) توجه فرماييد. 6- اين قسمت از آيه در تقابل با آيه 28 رعد (همين سوره) است. 7- در رابطه با عبارت اخير، به آيه 25 فصلت (41) و نيز به آيات 103- 105 كهف (18) توجه فرماييد. 8- وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ آيه 27 ابراهيم (14). 9- به آيه 26 زمر (39) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 254 35- وصف بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده، [اين است كه] نهرها در دامن آن جارى است ميوهها و سايههايش هميشگى است اين فرجام پرهيزكاران است و آتش فرجام انكار ورزان. 36- [افراد حق طلب] اهل كتاب از آنچه بر تو نازل شده است، شاد مىشوند، و [لى] گروهى از آنها برخى از آيات را انكار مىكنند بگو: من فرمان يافتهام كه تنها خداى را بندگى كنم و شريكى [در قدرت و تدبير] براى او قائل نشوم به سوى او دعوت مىكنم و بازگشتم به پيشگاه اوست. 37- اين گونه قرآن را فرمانى به زبان عربى «1» نازل كرديم و اگر آگاهانه از هوسهاى آنها پيروى كنى، در برابر خدا هيچ كارساز و نگهدارندهاى نخواهى داشت. 38- قبل از تو [نيز] پيامبرانى فرستاديم و به آنان همسر و فرزند بخشيديم [و هيچ كدام فرشته نبودند] «2» هيچ پيامبرى قادر نبود معجزهاى بياورد، مگر به فرمان خدا براى هر دورانى، حكمى مقرر شده است. 39- خدا هر چه را بخواهد، محو يا تثبيت خواهد كرد «3» و لوح محفوظ «4» در اختيار اوست. 40- اگر برخى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم، [در حياتت] به تو بنماييم، يا [قبل از آن] «5» تو را [از دنيا] برگيريم، [در هر حال] وظيفه تو فقط ابلاغ است و حساب [آنها] بر عهده ماست. 41- مگر نديدند كه ما به [تمهيد امر] زمين مىپردازيم و از همه طرف [قدرتهاى مستقر در] آن را تباه مىگردانيم [و نظم تازهاى جايگزين آن مىكنيم] «6»؟ تنها خدا حكومت مىكند و هيچ مانعى بازدارنده حكمش نيست و او سريع الحساب است. 42- پيشينيان آنها نيز دسيسه كردند، ولى همه دسيسهها در اختيار خداست «7» و از كار هر كسى آگاه است بزودى انكار ورزان آگاه خواهند شد كه آسايش آخرت از آن كيست. __________________________________________________ 1- به آيه 4 ابراهيم (14) توجه فرماييد. 2- پاسخ گفتار مخالفان است كه در آيه 94 اسراء (17)، 24 مؤمنون (23)، 7 فرقان (25) و 24 قمر (54) آمده است. 3- با آيه 24 شورى (42) يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ مقايسه فرماييد. 4- براى توجيه ترجمه «ام الكتاب» به لوح محفوظ، اين آيه را با آيات 21 و 22 بروج (85) مقايسه فرماييد. 5- براى توجيه افزوده، با آيه 41 و 42 زخرف (43) مقايسه فرماييد. 6- براى توجيه افزودهها و روشنتر شدن مفهوم اين آيه، به آيات 6 انعام (6)، 82 غافر (40) و 27 احقاف (46) توجه فرماييد. 7- چگونگى دسيسه خدا را در آيه 182 اعراف (7) ملاحظه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 255 43- انكار ورزان مىگويند: تو فرستاده [خدا] نيستى بگو: خدا «1» و افرادى كه دانش كتاب [آسمانى] دارند «2»، به عنوان گواه بين من و شما كافى است. 14- سوره ابراهيم به نام خداى رحمان [و] رحيم 1- الف، لام، را «3» [اين] كتابى است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را طبق قانونمندى پروردگارشان از تاريكيها به روشنايى، به سوى راه خداى فرا دست و شايسته ستايش رهسپار گردانى. 2- خدايى كه هر چه در آسمانها و زمين است متعلق به اوست و واى بر انكار ورزان از عذابى سخت. 3- هم آنان كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند و [مردم را] از راه خدا باز مىدارند و آن را بيراهه و ناهموار جلوه مىدهند آنها در گمراهى بىپايانى قرار دارند. 4- هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [پيام خدا را] بر آنان بروشنى بيان كند آن گاه خدا هر كه را بخواهد، گمراه كند «4» و هر كه را بخواهد [و شايسته ببيند]، هدايت كند «5»، و او فرادست و فرزانه است. 5- موسى را با نشانههاى خود «6» فرستاديم [و گفتيم] كه: قوم خود را از تاريكيها به روشنايى رهسپار گردان و روزهاى [انعام و انتقام] خدا را «7» به آنها يادآورى كن، كه در آنها براى هر شكيباى سپاسگزار نشانههايى است. __________________________________________________ 1- به آيات 252 بقره (2) و 3 يس (36) توجه فرماييد. [.....] 2- به آيه 197 شعراء (26) و 10 احقاف (46) توجه فرماييد. 3- به موجب آمار رشاد خليفه مجموع تكرار اين سه حرف در اين سوره 1197 مرتبه است كه مضربى است از عدد 19 (تعداد حروف بسم اللَّه ...). 4- به آيه 27 ابراهيم (14) وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ توجه فرماييد. 5- به آيه 27 رعد (13) وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ توجه فرماييد. 6- به آيات 107 و 108 اعراف (7) مراجعه فرماييد. 7- به عنوان نمونه با آيه بعد مقايسه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 256 6- (به ياد آر) زمانى را كه موسى به قومش گفت: نعمت خداى را بر خود به ياد آوريد، آن گاه كه شما را از [سلطه] فرعونيان نجات داد «1»، كه شما را به سختى آزار مىدادند و پسرانتان را سر مىبريدند و دخترانتان را زنده نگاه مىداشتند و در اين [دشواريها و نجات]، آزمونى بزرگ از جانب پروردگارتان بود. 7- و هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاس داريد، بر [نعمتهاى] شما مىافزاييم و اگر ناسپاسى كنيد، عذاب من سخت است. 8- موسى [به قومش] گفت: اگر شما و همه اهل زمين انكار ورزيد، خدا [از عبادت شما] بىنياز و شايسته ستايش است «2». 9- آيا خبر قوم نوح و عاد و ثمود كه قبل از شما مىزيستهاند، و كسانى كه بعد از آنها آمدند و جز خدا كسى بر احوالشان آگاه نيست، به شما نرسيده است؟ پيامبرانشان نشانههاى روشن بر آنها عرضه كردند و آنها پيامبران را وادار به سكوت كرده و «3» گفتند: ما پيامى را كه مأمور [ابلاغ] آن شدهايد انكار مىكنيم و نسبت به آنچه ما را به آن دعوت مىكنيد در ترديدى آميخته به بدگمانى هستيم. 10- پيامبرانشان گفتند: آيا در مورد خداى آفريننده آسمانها و زمين [جاى] ترديدى هست؟ او شما را [به ايمان] فرا مىخواند تا برخى از گناهانتان را «4» ببخشد و شما را تا مدتى معين مهلت دهد گفتند: شما بشرى مثل ما هستيد كه مىخواهيد ما را از آنچه پدرانمان بندگى مىكردند بازداريد، پس دليلى روشن «5» براى ما بياوريد. __________________________________________________ 1- به زيرنويس آيه 49 بقره (2) مراجعه فرماييد. 2- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيه 15 فاطر (35) و نيمه اول آيه 7 زمر (39) آمده است. 3- تفسير الميزان ذيل اين آيه گفته است: «رد ايدى الى افواه» كنايه از وادار به سكوت كردن است آيات 18 يس (36) و 26 فصلت (41) مؤيد اين نظر است. 4- منظور گناهان قبل از ايمان است به آيه 38 انفال (8) توجه فرماييد. 5- به آيات 90- 93 اسراء (17) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 257 11- پيامبرانشان گفتند: [بله] ما بشرى مثل شما هستيم «1»، ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد، [با تفويض رسالت] نعمت فراوان مىدهد و ما هرگز قادر نيستيم معجزهاى جز به فرمان خدا بياوريم و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند. 12- چرا بر خدا كه ما را به راهها [ى درست] مان هدايت كرده است، توكل نكنيم؟ بر آزار شما شكيبا خواهيم بود و اهل توكل بايد تنها بر خدا توكل كنند. 13- [باز] انكار ورزان به پيامبران خود مىگفتند: شما را از سرزمين خود بيرون مىكنيم، مگر اينكه به آيين ما بازگرديد [در اين حال] پروردگارشان به آنها وحى كرد: ستمگران را هلاك خواهيم كرد، 14- و از پى آنها شما را در اين سرزمين سكونت مىبخشيم اين [عنايت] «2» تنها براى كسى است كه از ايستادن در پيشگاه من [براى رسيدگى به حساب] و از اعلام خطر من بترسد. 15- آن پيامبران [از پروردگارشان] تقاضاى پيروزى كردند و هر خودكامه حق ستيز باخت «3» 16- فراروى «4» او دوزخ است و از آبى آلوده نوشانيده شود، 17- كه آن را جرعه جرعه مىنوشد و بسختى فرو مىبرد و مرگ از هر طرف به او روى مىآورد، و [لى] نمىميرد و عذابى سخت در انتظار خواهد داشت. 18- اعمال آنان كه پروردگارشان را انكار كردند، در مَثَل چون خاكسترى است كه در روز طوفانى، تندبادى بر آن بوزد آنها بهرهاى از دستاوردشان نخواهند داشت «5» گمراهى بىپايان همين است. __________________________________________________ 1- براى توضيح بيشتر به آيه 50 انعام (6) توجه فرماييد ضمناً مفهوم عبارت به بيان ديگر در آيه 51 غافر (40) آمده است. 2- به آيات 171- 173 صافات (37) توجه فرماييد. 3- صفات اين گروه و عذابشان را در آيات 24- 26 ق (50) ملاحظه فرماييد. [.....] 4- «وراء» از واژههاى اضداد است، هم به معنى پيش رو و هم به معنى پشت سر مىآيد. 5- مثالهاى ديگر را در همين زمينه در آيات 117 آل عمران (3)، 39 نور (24) و 23 فرقان (25) ملاحظه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 258 19- آيا توجه نكردى كه خدا آسمانها و زمين را به حق [و با هدف] آفريده است؟ اگر بخواهد، شما را [از ميان] مىبرد و خلق جديدى مىآورد «1»، 20- و اين [كار] بر خدا دشوار نيست. 21- همه در پيشگاه خدا ظاهر خواهند شد و ضعيفان [دنبالهرو] «2» به سرورى خواهان گويند: ما پيرو شما بوديم، آيا ممكن است بخشى از عذاب خدا را از ما بازداريد؟ گويند: اگر خدا راهى [براى گريز] به ما نشان مىداد، ما نيز شما را راهنمايى مىكرديم «3» [اكنون] يكسان است كه بيتابى كنيم يا شكيبا باشيم، راه گريزى نيست. 22- همين كه كار [داورى] انجام مىشود، شيطان [به گناهكاران] گويد: خدا به شما وعده داد، وعده درست، من هم به شما وعده [بىجا] دادم و خلف وعده كردم و [لى] هيچ سلطهاى بر شما نداشتم «4»، جز اينكه دعوتتان كردم و پذيرا شديد پس مرا ملامت نكنيد، خود را ملامت كنيد «5»، نه من فريادرس شما هستم و نه شما فريادرس من «6»، به مشاركتى كه در گذشته براى من [در كار خدا] قائل شده بوديد [و به جاى تسليم در برابر او، در برابر من تسليم شديد]، بىاعتقاد بودم براستى ستمگران عذابى دردناك [در انتظار] دارند. 23- و مؤمنان نيكوكار به باغهايى از بهشت درآورده مىشوند كه نهرها در دامن آن جارى است و طبق قانونمندى پروردگارشان جاودانه در آن به سر برند، [در حالى كه] درودشان در آنجا سلام است «7». 24- آيا توجه نكردى كه خدا چگونه سخن نيكو را به درخت زيبايى تشبيه كرده كه ريشهاش [در زمين] استوار و شاخههايش در فضا [سركشيده] است __________________________________________________ 1- عبارت اخير به بيان ديگر در آيه 133 انعام (6) آمده است. 2- در مورد عدول از قاعده املايى در كلمه «ضعفاء» به زيرنويس سوم آيه 245 بقره (2) مراجعه فرماييد. اين كلمه 4 بار در قرآن تكرار شده است، دو بار آن به شكل «ضعفؤا» ثبت شده است: يكى در همين مورد و ديگرى در آيه 47 غافر (40). 3- اين محاجه در موارد ديگرى از قرآن، از جمله در آيات 38 و 39 اعراف (7)، 31- 33 سبأ (34) و 47 و 48 غافر (40) هم آمده است. 4- به آيات 99 و 100 نحل (16) توجه فرماييد. 5- به آيه 27 ق (50) توجه فرماييد. 6- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيات 48 انفال (8) و 16 حشر (59) آمده است به آيه 120 نساء (4) هم توجه فرماييد. 7- به آيات 23 و 24 رعد (13) و 73 زمر (39) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 259 25- هر دورهاى طبق قانونمندى پروردگارش به بار نشيند و خدا براى مردم مَثَلها مىزند، بسا كه پند پذيرند. 26- و مَثَل سخن ناشايست همچون نهال هرزهاى است كه از زمين كنده شده و قرار ندارد. 27- خدا افراد با ايمان را با گفتار [و اعتقاد] ثابت در زندگى دنيا و آخرت استوار مىدارد و ستمگران را گمراه مىكند، و هر چه خواهد به انجام مىرساند. 28- آيا به [داستان] كسانى كه [شكر] نعمت خدا را به ناسپاسى بدل كردند و قوم خود را به گرداب هلاكت كشاندند، توجه نكردهاى؟ 29- همان دوزخ كه به آن درمىآيند و قرارگاه بدى است. 30- [طاغوتها را] همتايانى براى خدا قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه سازند بگو: [چند صباحى] برخوردار باشيد كه سرانجامتان به سوى آتش است «1». 31- به بندگان با ايمان من بگو: به نماز ايستند و از آنچه روزيشان كردهايم، در نهان و آشكار انفاق كنند «2»، قبل از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى. 32- خداست كه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان بارانى فرستاد كه بدان [انواع] ميوهها را براى روزى شما پديد آورد، و كشتيها را به خدمتتان گماشت تا بر پهنه درياها طبق قوانين، او به حركت درآيند، و نهرها را نيز در خدمت شما قرار داد. 33- خورشيد و ماه را كه پيوسته روانند، و نيز شب و روز را به خدمت شما گماشت. __________________________________________________ 1- معنى و مفهوم اين عبارت به بيان ديگر در آيات 24 لقمان (31) و 196 و 197 آل عمران (3) آمده است. 2- به آيه 271 بقره (2) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 260 34- هر چه درخواست داشتيد، [در طبيعت پيش بينى كرده بود و] در اختيار شما گذاشت اگر [بخواهيد] نعمتهاى خدا را بر شماريد، قادر به شمارش نخواهيد بود [با اين حال] انسان ستم پيشه و ناسپاس است. 35- [به ياد آر] هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگارا، اين شهر را [سرزمينى] امن قرار ده «1» و من و فرزندانم را از بندگى [طاغوتها و] بتان بركنار دار «2». 36- پروردگارا، اين بتان بسيارى از مردم را گمراه ساختهاند، پس هر كه مرا [در بندگى تو] پيروى كند، از [ياران] من است و هر كه در برابر [دعوت] من نافرمان باشد، [امر او با توست كه] تو آمرزگارى مهربان هستى. 37- پروردگارا، من [همسر و يكى از] فرزندانم را به درهاى غير قابل كشت در كنار خانه حُرمَت يافتهات «3» جاى دادهام تا [براى عبادت تو] به نماز ايستند دلهاى مردم را متوجه آنان ساز و از محصولات روزيشان بده، بسا كه سپاس دارند. 38- پروردگارا، هر چه پنهان و آشكار سازيم مىدانى و هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا پوشيده نيست. 39- ستايش خداى را كه با وجود سالخوردگى، اسماعيل و اسحق را به من بخشيد كه پروردگارم قطعاً دعا را مىشنود. 40- پروردگارا، من و فرزندانم را توفيق نمازگزارى عطا كن و دعاى مرا بپذير. 41- بار الها، من و پدر «4» و مادرم و ديگر مؤمنان را در روزى كه حساب برپا مىشود بيامرز. 42- هرگز خداى را از آنچه ستمگران مىكنند غافل مپندار [كيفر] آنها را تا روزى كه چشمها در آن [از حيرت] خيره خواهد ماند، به تأخير مىافكَنَد «5»، __________________________________________________ 1- اجابت اين دعاى ابراهيم در آيه 125 بقره (2) آمده است. 2- اين دعا در مورد فرزندانش اجابت شد، ولى نه همه آنها به آيه 113 صافات (37) توجه فرماييد. 3- معلوم مىشود خانه كعبه قبل از ابراهيم وجود داشته و محترم تلقى مىشده است. در تأييد اين نظر به زيرنويس آيه 29 حج (22) هم توجه فرماييد. [.....] 4- به آيه 114 توبه (9) توجه فرماييد. 5- به آيه 97 انبياء (21) كه روشنتر بيان كرده است، توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 261 43- در حالى كه [به سوى منادى محشر] شتابانند «1»، سرها را بالا گرفته، چشمشان بر هم نمىخورد و دلهاشان [از حيرت و هراس] فرو ريخته است. 44- مردم را از روزى كه عذاب بر آنان فرا مىرسد هشدار بده كه ستمگران [در آن روز] مىگويند: پروردگارا، مدت كمى ما را مهلت ده تا [به دنيا بازگرديم و] دعوت تو را بپذيريم و پيامبران را پيروى كنيم [به آنها خواهند گفت:] مگر شما نبوديد كه قبلًا سوگند ياد مىكرديد «2» كه زوالى نخواهيد داشت «3»؟ 45- [مگر نه اين است كه] در مساكن آنان كه بر خويش ستم كردند، سكونت يافتيد و براى شما روشن شد كه با آنها چه كرديم و [عملًا] براى شما [از احوال گذشتگان] مَثَلها زديم؟ 46- آنها دسيسه خود را به كار بردند، در حالى كه [كارآيى] دسيسه آنان در اختيار خداست و دسيسه آنان چنان نبود كه كوهها بدان از جاى كنده شود «4». 47- هرگز مپندار خدا با پيامبرانش خلف وعده كند «5»، كه خدا فرادست و دادستان است. 48- روزى كه زمين به زمينى ديگر بدل شود «6» و آسمانها [به آسمانهايى ديگر] و [همه] در پيشگاه خداى يگانه قهار، پديدار گردند. 49- در آن روز بزهكاران را دست و پا بسته در بند مشاهده خواهى كرد «7». 50- جامههاشان از قير است و آتش چهرههاشان را فرا گرفته است «8»، 51- تا خدا هر كس را برابر دستاوردش كيفر دهد، كه خدا سريع الحساب است. 52- اين [آيات] ابلاغى است براى مردم تا [توجه كنند] و بدان هشدار يابند و بدانند كه او معبودى يگانه است «9»، و خردمندان پند پذيرند. __________________________________________________ 1- براى توجيه افزوده، به آيات 8 قمر (54) و 43 معارج (70) توجه فرماييد. 2- به آيه 38 نحل (16) توجه فرماييد. 3- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيات 99 و 100 مؤمنون (23) و 10 و 11 منافقون (63) آمده است. 4- منظور اين است كه تعاليم و كتب پيامبران همواره همچون كوه استوار و پا برجاست به آيه 123 انعام (6) هم توجه فرماييد. 5- به آيات 55 نور (24) و 51 غافر (40) توجه فرماييد. 6- به آيه 107 طه (20) توجه فرماييد. 7- معنى اين آيه به بيان ديگر در آيه 13 فرقان (25) آمده است. 8- معنى اين عبارت به بيان ديگر در آيات 41 اعراف (7)، 50 ابراهيم (14)، 39 انبياء (21)، 104 مؤمنون (23) و 16 زمر (39) آمده است. 9- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيه 37 ق (50) آمده است. ترجمه طاهرى، ص: 262 [ دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۸ ] [ 16:27 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |