منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
17- سوره اسراء به نام خداى رحمان [و] رحيم 1- منزه است خدايى كه بندهاش [محمد] را شبى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه پيرامونش را بركت دادهايم، سير داد تا برخى از نشانههاى [عظمت] خويش را به او بنماييم «1» البته اوست كه شنوا و بيناست. 2- به موسى كتاب داديم و آن را وسيله هدايت دودمان يعقوب مقرر داشتيم كه زنهار، هيچ كس غير مرا كارگزار خود تلقى مكنيد. 3- اى فرزندان كسانى كه همراه نوح [در كشتى] سوارشان كرديم «2»، نوح بندهاى سپاسگزار بود [به راه او گام برداريد]. 4- در كتاب [تورات] به دودمان يعقوب اعلام كرديم كه دو بار در اين سرزمين، تبهكارى و سركشى سختى خواهيد كرد. 5- چون وعده [كيفر] نخستين آن دو بار فرا رسد، بندگان جنگاور خويش را بر شما برانگيزيم كه حتى درون خانهها را جستجو كنند و اين وعدهاى انجام يافتنى است «3». 6- آن گاه اقتدار بر آنها را براى شما باز مىگردانيم و شما را با اموال و فرزندان يارى مىكنيم و بر شمار [نيروهاى] شما بيفزاييم «4». 7- اگر نيكويى كنيد، به سود خود كردهايد و اگر بدى كنيد نيز به زيان خويش كردهايد «5» و چون وعده [كيفر] آخرى [از آن دو بار] فرا رسد، [دشمنان هجوم مىآورند] تا چهرههاى شما را اندوهگين سازند و همچون بار اول به مسجد [شما] وارد شوند و به هر چه دست يابند، نابود كنند «6». __________________________________________________ 1- به آيات 13- 18 نجم (53) توجه فرماييد. 2- عده كمى كه به پيامبرى نوح مؤمن بودند و افراد خانوادهاش در كشتى سوار شدند به آيه 40 هود (11) توجه فرماييد. 3- بعضى از مفسران گفتهاند كه اين وعده هنگام سلطه جالوت، پادشاه عمالقه، تحقق يافت و اللَّه اعلم. 4- اين تغيير احوال به وسيله كورش، پادشاه ايران، انجام شد كه يهود را از اسارت بخت النصر نجات داد. 5- معنى و مفهوم اين عبارت به بيان ديگرى، در آيات 44 روم (30) و 46 فصلت (41) آمده است. 6- اين وعده پس از قتل يحيى با سلطه بخت النصر تحقق يافت، و اللَّه اعلم. ترجمه طاهرى، ص: 283 8- چه بسا پروردگارتان بر شما رحمت آورد، و اگر [به تبهكارى] بازگرديد، [به كيفر شما] بازمىگرديم، و دوزخ را زندانى براى انكار ورزان مقرر داشتهايم «1». 9- اين قرآن به بهترين راه هدايت مىكند و به مؤمنان نيكوكار بشارت مىدهد كه پاداشى بزرگ خواهند داشت، 10- و [اعلام مىدارد] كه براى كسانى كه به آخرت باور ندارند، عذابى دردناك آماده كردهايم. 11- انسان [به دليل شتابزدگى و عدم دورانديشى] شر خود را مىطلبد، همان گونه كه در طلب خير است و انسان همواره شتابزده بوده است. 12- شب و روز را دو نشانه [از تدبير و قدرت خود] قرار داديم، شب را محو كرده، روز را روشنى بخش ساختيم، تا در جستجوى بخشايش پروردگار خود باشيد و شمار سنوات و حساب [ايام] را بدانيد و هر چيزى را به وضوح بيان كردهايم «2». 13- اعمال هر انسانى [از صاحبش جدايى پذير نيست و آن] را به گردنش آويختهايم و روز رستاخيز كارنامهاى بر او عرضه مىكنيم كه آن را در برابر خود گشوده مىبيند «3». 14- كارنامهات را بخوان «4» امروز شخص تو به عنوان حسابرس بر [كار] خودت كافى است. 15- هر كه هدايت شود، به سود خويش هدايت شده و هر كه گمراه گشت، به زيان خويش گمراه شده است هيچ كس بار گناه ديگرى را بر عهده نخواهد داشت «5» و ما [هيچ ملتى را] مجازات نمىكنيم، تا اينكه پيامبرى بر آنها برانگيزيم [و هشدار دهيم] «6». 16- و چون اراده هلاك [مردم] شهرى را كنيم «7»، به طبقه عياش آن ميدان مىدهيم كه [بيشتر] منحرف شوند و فرمان مجازات «8» سزاوارشان گردد. آن گاه آنها را به سختى در هم مىكوبيم. 17- چه بسيار نسلها را كه پس از نوح [به همين شيوه] هلاك كرديم «9» و پروردگارت در مورد گناهان بندگانش به عنوان آگاه و بينا كافى است «10». __________________________________________________ 1- به آيه 13 فرقان (25) توجه فرماييد. 2- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيه 5 يونس (10) آمده است. [.....] 3- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيات 49 كهف (18)، 80 زخرف (43)، 29 جاثيه (45) و 18 ق (50) آمده است. 4- به آيه 30 آل عمران (3) توجه فرماييد. 5- پاسخ ادعاى انكار ورزان است كه در آيه 12 عنكبوت (29) آمده است. مفهوم اين عبارت را به بيان ديگر در آيه 134 بقره (2) ملاحظه فرماييد. مفاد اين عبارت با آيات 25 نحل (16) و 13 عنكبوت (29) تناقضى ندارد، چرا؟ 6- به آيات 47 يونس (10) و 134 طه (20) توجه فرماييد ضمناً مفهوم اين عبارت به بيان ديگر در آيه 165 نساء (4) و 131 انعام (6) آمده است. 7- با آيه 117 هود (11) مقايسه فرماييد. 8- منظور از «قول» در آيه، همان مفاد آيات 18 اعراف (7)، 43 حجر (15) و 84 و 85 ص (38) است. 9- به آيه 44 يونس (10) توجه فرماييد. 10- معنى و مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيات 11 انبياء (21)، 45 حج (22) و 8 طلاق (65) آمده است. ترجمه طاهرى، ص: 284 18- هر كه طالب [لذات] زودگذر [دنيا] «1» است، به هر كه مصلحت بدانيم، به تشخيص خود بزودى در اختيارش قرار مىدهيم، آن گاه دوزخ را نصيب او كنيم «2» كه نكوهيده و مطرود به آن درآيد. 19- و آنان كه [بهره] آخرت را بخواهند و چنان كه شايسته آن است، براى آن تلاش كنند و مؤمن هم باشند، تلاش آنان مورد نظر [خدا] است. 20- به هر يك از اين دو گروه از بخشش پروردگارت كمك خواهيم كرد و بخشش پروردگار تو [از هيچ كس] بازداشته نيست. 21- ببين چگونه مردم را [در دنيا] بر يكديگر برترى بخشيدهايم درجات آخرت و برتريهايش [از اينهم] از اين بيشتر است. 22- در كنار خدا معبود ديگرى قرار مده، كه نكوهيده و فرو گذاشته خواهى ماند «3». 23- پروردگار تو فرمان داده است كه جز خودش را بندگى نكنيد و به پدر و مادر [به شايستگى] نيكى كنيد «4» هر گاه يكى از آنها يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسند، به آنها مگو رنجيدهام از شما و درشتى مكن و با آنان با اكرام صحبت كن. 24- و با مهربانى بالهاى فروتنى در برابرشان بگستران و بگو: پروردگارا، به پاس آنكه مرا در كودكى پروراندهاند، بر آنها رحمت آور. 25- پروردگارتان به انديشههاى درونى شما آگاهتر است اگر شايستگى داشته باشيد، در برابر توبه آوران آمرزگار است «5». 26- حقوق خويشاوند و بينوا و در راه مانده را بپرداز، و [لى] بيش از حد اسراف مكن. 27- اسراف كنندگان ياران شيطانند «6» و شيطان نسبت به پروردگارش همواره ناسپاس است. __________________________________________________ 1- براى توجيه افزودهها، به آيه 15 هود (11) توجه فرماييد. 2- براى روشن شدن مشكلى كه در اين آيه به نظر مىرسد، به زيرنويس آيه 16 هود (11) كه آن هم همين مشكل را دارد مراجعه فرماييد. 3- به آيه 41 عنكبوت (29) توجه فرماييد. 4- احسان به پدر و مادر، در كنار فرمان توحيد در عبادت خدا، اهميت آن را نشان مىدهد به آيه بعد هم توجه فرماييد. 5- به آيه 53 زمر (39) توجه فرماييد. 6- به آيات 36- 38 زخرف (43) توجه فرماييد. [.....] ترجمه طاهرى، ص: 285 28- اگر به دليل [عدم امكانات و] اميد به كسب رحمتى از جانب پروردگارت، [ناگزير] آن مستمندان را [بىنصيب] رها كردى، با آنها به نرمش سخن بگو «1». 29- [به هنگام ضرورت انفاق] دست خويش را بتمامى مبند، و بتمامى هم مگشاى، كه ملامت زده و فرومانده خواهى ماند «2». 30- پروردگار تو روزى را براى هر كه بخواهد، فراخى بخشد و يا محدود گرداند، كه او به [حال] بندگانش آگاه و بيناست. 31- فرزندان خود را از ترس تنگدستى مكشيد اين ما هستيم كه آنها و شما را روزى مىدهيم «3» براستى كشتن آنها گناهى است بزرگ «4». 32- و گرد زنا مگرديد، كه كارى است بىشرمانه و راهى است ناپسند. 33- كسى را كه خدا [كشتنش را] جز بحق حرام كرده است نكشيد، و هر كه مظلومانه كشته شود، به خونخواه او موضعى مسلط بخشيدهايم، ولى در انتقام زياده نرود [كه در اين صورت] مورد حمايت [خدا] است. 34- به مال يتيم نزديك نشويد «5» مگر به بهترين شيوه «6»، تا به مرحله رشد برسد، و به پيمان [خويش] وفا كنيد، كه پيمان موجب مسئوليت خواهد بود. 35- وقتى كه پيمانه مىكنيد، پيمانه را كامل كنيد و با ميزان درست بسنجيد، كه [براى خودتان] بهتر است. و خوش فرجامتر است. 36- از آنچه بدان علم و آگاهى ندارى پيروى مكن، كه چشم و گوش و دل، هر يك در مورد آن مسئول است «7». 37- در زمين خرامان گام برمدار كه [با غرور خود] هرگز زمين را نخواهى شكافت و به بلنداى كوهها نخواهى رسيد «8». 38- همه اين عادات، زشتىاش، نزد پروردگار تو ناپسند است. __________________________________________________ 1- همين معنى و مفهوم به بيان ديگر در آيات 263 بقره (2) و 10 ضحى (93) آمده است. 2- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيه 67 فرقان (25) آمده است. 3- به آيه 6 هود (11) توجه فرماييد. 4- به آيات 8 و 9 تكوير (81) توجه فرماييد. 5- به آيه 10 نساء (4) توجه فرماييد. 6- به آيه 6 نساء (4) توجه فرماييد. 7- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در بخش اول آيه 12 حجرات (49) آمده است. 8- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيات 18 و 19 لقمان (31) و 63 فرقان (25) آمده است. ترجمه طاهرى، ص: 286 39- اين [احكام] از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است و هرگز در كنار خدا معبود ديگرى قرار مده، كه ملامت زده و مطرود به دوزخ نگونسار خواهى شد. 40- [شما كه از داشتن دختر كراهت داريد] چگونه [ادعا داريد كه] پروردگارتان شما را به [داشتن] پسران اختصاص داد و خود دخترانى از فرشتگان برگزيد!؟ حقا كه گزافه بر زبان مىرانيد. 41- در اين قرآن به شكلهاى مختلف بيان كرديم تا پند پذيرند، و [لى] آنها را جز بر بيزاريشان نمىافزايد. 42- بگو: اگر در كنار خدا- آن گونه كه مىپندارند- معبودهاى ديگرى بود، در آن صورت راهى به سوى [اعمال حاكميت در كنار خداى] صاحب عرش مىجستند «1». 43- [خدا] منزه است و از آنچه [دربارهاش] مىگويند، بسيار والاتر. 44- آسمانهاى هفتگانه «2» و زمين و هر كه در آنهاست [با تبعيت گريز ناپذير خود از قوانين خدا] او را تقديس مىكنند و هيچ چيز نيست مگر اينكه او را با ستايش، تقديس مىكند، ولى شما تقديسشان را در نمىيابيد براستى خدا بردبارى است آمرزگار. 45- و چون قرآن را تلاوت مىكنى، ميان تو و كسانى كه به آخرت باور ندارند، پردهاى ناپيدا مىافكنيم «3»، 46- و بر دلهاشان پرده و بر گوشهاشان سنگينى نهاديم تا آن [پيام] را در نيابند «4» و چون پروردگارت را در قرآن به يكتايى ياد كنى، با بيزارى به پشت خويش بازگردند «5». 47- ما داناتريم به هدفى كه به خاطر آن به [سخنان] تو گوش فرا مىدهند و نيز هنگامى كه با هم نجوا مىكنند، آن گاه كه ستمگران [شان] مىگويند: شما فقط از مردى جادوزده پيروى مىكنيد. 48- ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدهاند، و در نتيجه راه به جايى نمىبرند. 49- گفتند: چگونه وقتى استخوان «6» و خاك شديم، با آفرينش جديدى بر انگيخته خواهيم شد «7»؟ __________________________________________________ 1- به آيات 22 انبياء (21) و 91 مؤمنون (23) كه روشنتر بيان كرده است، توجه فرماييد. 2- عدد هفت در قرآن به عنوان عدد تكثير نيز به كار رفته است به آيه 27 لقمان (31) توجه فرماييد. 3- به آيات 5 فصلت (41) و 124 و 125 توبه (9) توجه فرماييد. 4- علت آن را در آيات 10 بقره (2)، 155 نساء (4)، 125 توبه (9) و نيمه دوم 5 صف (61) جستجو فرماييد. 5- به آيات 49- 51 مدثر (74) توجه فرماييد ضمناً مفهوم اين عبارت به بيان ديگر در آيات 26 فصلت (41)، 72 حج (22) و 35 و 36 صافات (37) نيز آمده است. 6- در مورد عدول از قاعده املايى در كلمه عظام، به زيرنويس سوم آيه 245 بقره (2) مراجعه فرماييد. كلمه «عظام» دوازده بار در قرآن تكرار شده كه فقط 2 بار آن به شكل رايج ثبت شده (259 بقره و 3 قيامت) و بقيه به شكل «عظم» آمده است از جمله در آيه 98 اسراء (همين سوره). [.....] 7- پاسخ اين ادعاى جاهلانه را در آيات 79- 81 يس (36) ملاحظه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 287 50- بگو: سنگ باشيد يا آهن، 51- يا آفرينشى به همان سختى كه به تصور شما مىرسد [باز هم بر انگيخته خواهيد شد]، خواهند گفت: چه كسى ما را باز مىگرداند؟ بگو: همان كه نخستين بار شما را آفريد آن گاه با ژست تعجب و ناباورى «1» مىپرسند: چه وقت؟ بگو: چه بسا به همين نزديكى. 52- روزى كه [خدا] شما را فرا مىخواند، با ستايش اجابتش خواهيد كرد و مىپنداريد كه فقط اندكى [در گور] «2» آرميدهايد. 53- به بندگانم بگو: به زيباترين شكل [با يكديگر] صحبت كنند، كه شيطان ميانشان آشوب مىاندازد «3» زيرا كه شيطان همواره دشمن آشكار انسانهاست. 54- پروردگارتان به [حال] شما آگاهتر است اگر بخواهد، بر شما رحمت مىآورد و اگر بخواهد، مجازات مىكند و ما تو را كارگزار آنان نفرستاديم. 55- پروردگار تو به [حال] هر كه در آسمانها و زمين است، آگاهتر است و برخى از پيامبران را بر سايرين برترى داديم و زبور را به داود عطا كرديم. 56- بگو: افرادى را كه به جاى خدا [معبود خود] تصور كردهايد، [بر حوائج خود] بخوانيد «4»، نه مىتوانند گزند را از شما بردارند و نه تغيير وضعى ايجاد كنند «5». 57- افرادى كه آنان را [به نيايش] مىخوانند، خود دستاويز [تقرب] به پروردگارشان مىجويند، تا [مشخص شود] كدام يك مقربترند و اميدوار به رحمت خدا و ترسان از عذاب او هستند كه عذاب پروردگارت حذر كردنى است. 58- [سكنه] هر شهرى را قبل از [فرا رسيدن] روز رستاخيز، [به مرگ طبيعى] هلاك يا [با مرگ دسته جمعى] به سختى مجازات خواهيم كرد «6» اين [حكم] در كتاب مقرر شده است. __________________________________________________ 1- معنى تحت اللفظ اين عبارت «سرهاشان را به سوى تو تكان مىدهند» است، ولى اصطلاح را نمىتوان تحت اللفظ ترجمه كرد. 2- براى توجيه افزوده، به آيات 55 و 56 روم (30) توجه فرماييد. 3- به آيه 36 فصلت (41) توجه فرماييد. 4- به آيه 116 نساء (4) توجه فرماييد. 5- مفهوم آيه به بيان ديگر در آيه 22 سبأ (34) آمده است. 6- براى توجيه افزوده، به آيات 117 هود (11)، 147 نساء (4)، 131 انعام (6) و 59 قصص (28) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 288 59- تنها تكذيب [و بىتوجهى] پيشينيان نسبت به معجزات [ى كه بر آنها عرضه شد]، ما را از عرضه معجزات [تازه] بازداشت و [از جمله] معجزه شتر را در اختيار قوم ثمود قرار داديم كه مايه بصيرت بود «1»، ولى [به جاى تفكر و عبرت] درباره آن ستم روا داشتند «2» در حالى كه ما، معجزات را تنها به منظور بيم دادن [و توجه] عرضه مىكنيم. 60- [به ياد داشته باش] آن گاه كه به تو گفتيم: پروردگارت بر همه مردم احاطه دارد و خوابى كه به تو نموديم «3» و درخت نفرين شده [زقوم] كه در قرآن آمده است «4»، تنها براى آزمايش مردم مقرر كرديم و آنها را [از شرك و عصيان] مىترسانيم، ولى [اين هشدارها] تنها بر طغيانشان مىافزايد. 61- و [به ياد آر] زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: براى [بزرگداشت] آدم ابراز فروتنى كنيد، همه ابراز فروتنى كردند، جز ابليس [كه] گفت: چگونه در برابر كسى كه از گل آفريدهاى ابراز فروتنى كنم!؟ 62- [آن گاه] گفت: آيا توجه دارى آن كس كه بر من كرامتش دادى [نژادى پستتر از من دارد] «5»؟! اگر تا روز رستاخيز مرا مهلت دهى، بر فرزندان او، جز اندكى «6»، مهار زنم. 63- [خدا] گفت: برو، جزاى [تو و] هر كه از آنها كه از تو پيروى كند، دوزخ است، در حالى كه جزاى كاملى است. 64- هر كه از آنها را كه بتوانى، با آواى خود تحريك كن و به يارى سواران و پيادگانت بر آنها نهيب بزن و در [نحوه اكتساب و خرج] اموال و [تربيت] فرزندانشان مشاركت داشته باش و آنها را با وعدهها سرگرم كن و شيطان جز فريب و دروغ به آنان وعده نمىدهد. 65- بر بندگان [خاص] من سلطهاى نخواهى داشت «7» و پروردگار تو به عنوان كارگزار كافى است. 66- پروردگار شماست كه كشتيها را در دريا براى شما مىراند تا از بخشايش او [روزى] بجوييد براستى خدا نسبت به شما مهربان است. __________________________________________________ 1- به آيه 73 اعراف (7) توجه فرماييد. 2- ظلمى را كه روا داشتند، در آيات 77 اعراف (7)، 29 قمر (54) و 14 شمس (91) ملاحظه فرماييد. 3- مفسران از قول ابن عباس نوشتهاند: اين رؤيا اشاره به خوابى است كه پيامبر در سال ششم هجرى كه عازم سفر حج بودند، ديد و به مردم بشارت داد كه در آينده نزديك با پيروزى بر قريش در نهايت آرامش وارد مسجد الحرام خواهيم شد. ولى در حديبيه مشكل پيش آمد و راه را بر آنها بستند كه مذاكرات منجر به صلح حديبيه شد و از همان جا بازگشتند. اما دو سال بعد فتح مكه با مسالمت تحقق يافت و آيه 27 فتح (48) نازل شد. اين تأخير دو ساله در تحقق رؤيا موجب شد مؤمنان در بوته آزمايش قرار گيرند و پارهاى از آنها باور خود را رها كرده، گرفتار شك و شبهه شدند. 4- اشاره به «شجره زقوم» است كه در آيات 62- 66 صافات (37) و 43- 46 دخان (44) آمده است و پارهاى از مردم به جاى توجه و عبرت، آن را مورد استهزا قرار دادند كه درخت سبز چگونه در آتش مىرويد و همين عامل آزمايش آنها بود. قرينه اينكه شجره ملعونه همان «زقوم» است، اين است كه در مورد زقوم هم مثل همين جا، قرآن مىفرمايد: إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ (63 صافات). 5- براى توجيه افزوده، به آيات 12 اعراف (7) و 33 حجر (15) توجه فرماييد. 6- اين عده قليل در آيات 39 و 40 حجر (15) معرفى شدهاند. 7- اين بندگان خاص در آيات 99 نحل (16) معرفى شدهاند ضمناً در اين رابطه به آيات 200 و 201 اعراف (7) نيز توجه فرماييد. [.....] ترجمه طاهرى، ص: 289 67- چون در دريا گزندى به شما رسد، همه آنها كه [به فرياد رسى] مىخوانديد، [از نظر شما] ناپديد خواهند شد، مگر خدا، و چون شما را به خشكى رساند، [از او] روى مىگردانيد و انسان همواره ناسپاس بوده است «1». 68- آيا [پس از نجات از دريا] ايمنيد از اينكه شما را در بخشى از خشكى فرو برد يا بر سر شما طوفانى ريگبار بفرستد، و كارگزارى براى خويش نيابيد؟ 69- يا ايمن شدهايد از اينكه بار ديگر شما را به دريا بازگرداند و تندبادى شكننده بر شما فرستد و به سزاى ناسپاسى، غرقتان گرداند، و هيچ دادخواهى به خاطر آن [مجازات] در برابر ما نيابيد؟ 70- بنى آدم را گرامى داشتيم «2» و در خشكى و دريا [بر مركب] سوارشان كرديم «3» و از نعمتهاى پاكيزه روزيشان داديم و آنها را بر بسيارى «4» از آفريدگان خويش آشكارا برترى بخشيديم. 71- روزى كه هر گروهى را با دفتر اعمالشان «5» فرا مىخوانيم، آنان كه كارنامه آنها به دست راستشان داده شود، [با سرور] آن را مطالعه مىكنند و مورد كمترين ظلمى قرار نمىگيرند. 72- و هر كه در اين [جهان] كور [دل] باشد «6»، در آخرت نابيناست «7» و از راه [سعادت] گمگشتهتر. 73- براستى نزديك بود از آنچه به تو وحى كردهايم غافلت كنند كه غير آن را به ما نسبت دهى «8»، تا در آن صورت تو را به دوستى گيرند. 74- و اگر تو را ثبات قدم نبخشيده بوديم، نزديك بود اندكى به آنها متمايل شوى. 75- در آن صورت تو را دو چندان در حيات دنيا و دو چندان [پس از] مرگ عذاب مىچشانديم «9» و در برابر ما براى خود هيچ ياورى نمىيافتى. __________________________________________________ 1- مفهوم اين آيه به بيان ديگرى در آيات 12 يونس (10)، 65 عنكبوت (29) و 51 فصلت (41) آمده است. 2- به آيه 4 تين (95) توجه فرماييد. 3- به آيه 12 زخرف (43) توجه فرماييد. 4- شيخ المفسرين طبرسى ضمن توضيحات خود گفته است «كثير» در اينجا معنى جمع دارد. 5- از نظر معنى و مفهوم «امام» در اينجا، با آيه 12 يس (36) و نيز با نيمه دوم همين آيه مقايسه فرماييد. آيه 28 جاثيه (45) نيز مؤيد اين معنى است كه انتخاب كردهايم. 6- براى توجيه افزوده، به آيه 46 حج (22) توجه فرماييد. 7- با آيات 124- 126- طه (20) مقايسه فرماييد اين مقايسه نيز ترجمه كوردلى را براى «اعمى» ى اول و ترجمه نابينايى فيزيكى را براى «اعمى» ى دوم توجيه مىكند به اين ترتيب اين آيه تناقضى با آيات 38 مريم (19) و 22 ق (50) ندارد. 8- به آيه 15 يونس (10) توجه فرماييد. 9- به آيات 44- 46 حاقه (69) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 290 76- براستى نزديك بود تو را از آن سرزمين جا كن كنند تا از آنجا اخراجت كنند «1» و در آن صورت، آنها هم بعد از تو، اندك زمانى بيش نمىماندند. 77- [همچون] سنت [ما] در مورد پيامبرانى كه قبل از تو فرستاديم «2»، و سنت ما را تغيير پذير نخواهى يافت. 78- از آغاز برگشت «3» خورشيد تا تاريكى كامل شب به نماز [هاى ظهر، عصر، مغرب و عشا] بايست، و [نيز] به نماز بامداد، كه نماز بامداد متضمن حضور [قلب بيشترى] است. 79- پاسى از شب را به نماز شب بيدار باش كه وظيفه اضافى تو است چه بسا پروردگارت تو را به مقامى ستوده ارتقاء دهد. 80- بگو: پروردگارا، مرا [در هر امرى] به شايستگى وارد كن و به شايستگى خارج كن و مرا از جانب خود موضعى مسلط و پيروزى آور عطا فرما. 81- و بگو: حق فرا رسيد و باطل از ميان رفت، كه باطل نابود شدنى است. 82- از قرآن آنچه [موجب] شفا و رحمت براى باور داران است نازل مىكنيم، و [لى در حق] ستمگران [كه خود را از بهره آن محروم كردهاند] جز خسران نمىافزايد «4». 83- هر گاه به انسان نعمتى بخشيم، [با سرمستى] روى مىگرداند و دور مىشود، و [لى] هنگامى كه كمترين سختى به او برسد، نوميد مىشود «5». 84- بگو: هر كس طبق پايبنديهاى خويش عمل مىكند و پروردگار شما به وضع هر كه راه يافتهتر است، آگاهتر است. 85- از تو درباره [كيفيت] وحى «6» مىپرسند بگو: [مسئله] وحى، امرى مربوط به پروردگار من است و دانشى كه به شما داده شده، اندك [و نارسا] است. 86- اگر بخواهيم، آنچه به تو وحى كردهايم، [از خاطرت] مىبريم و تو در اين رابطه براى خود كارگزارى در برابر ما نخواهى يافت __________________________________________________ 1- به آيه 30 انفال (8) توجه فرماييد با هجرت پيامبر (ص)، تلاش اهل مكه براى تبعيد كردن او بىنتيجه ماند. 2- براى روشنتر شدن، به آيه 13 ابراهيم (14) توجه فرماييد. 3- منظور، متمايل شدن خورشيد از ميانه آسمان به سوى مغرب است كه از هنگام ظهر شروع مىشود. 4- به آيات 44 فصلت (41) و 124 و 125 توبه (9) توجه فرماييد. 5- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيات 12 يونس (10)، 9 و 10 هود (11)، 33 و 36 روم (30) و 8 زمر (39) نيز آمده است. [.....] 6- از نظر معنى و مفهوم كلمه «روح» در اينجا، با آيات 2 نحل (16)، 15 غافر (40) و 52 شورى (42) مقايسه فرماييد و 52 شورى (42)، ضمناً توجه داريم كه آيه بعد هم در رابطه با وحى است و نيز آيات بعدتر. ترجمه طاهرى، ص: 291 87- [وحى الهى بر تو نمىرسد] مگر به عنوان رحمتى از [جانب] پروردگارت، كه بخشايش او نسبت به تو فراوان است «1». 88- بگو: اگر انس و جن همداستان شوند تا شبيه اين قرآن را ارائه كنند، هرگز موفق نخواهند شد و هر چند كه پشتيبان يكديگر باشند «2». 89- در اين قرآن هر [گونه] مثلى را براى مردم به شكلهاى مختلف بيان كردهايم «3»، ولى بيشتر مردم سرباز زدند [و] جز سر انكار نداشتند، 90- و گفتند: هرگز تو را باور نخواهيم كرد، مگر اينكه براى ما از زمين چشمهاى جارى سازى، 91- يا باغى از درختان خرما و انگور در اختيار تو باشد كه در ميان آن نهرهايى به جريان اندازى، 92- يا چنان كه تصور كردهاى، آسمان را پاره پاره بر سر ما فرودآرى «4»، يا خدا و فرشتگان را در برابر ما حاضر نمايى، 93- يا كاخى از طلا [در اختيار] داشته باشى، يا بر آسمان بالا روى و بالا رفتنت را [نيز] باور نمىكنيم مگر اينكه نوشتهاى بر ما فروآورى كه آن را بخوانيم «5»، بگو: پروردگارم را تقديس مىكنم، آيا من جز بشرى پيام رسان هستم «6»؟ 94- آن گاه كه [قرآن، عامل] هدايت بر مردم عرضه شد، چيزى آنان را از ايمان باز نداشت، جز اينكه گفتند: چگونه خدا بشرى را به پيامبرى برانگيخته است «7»؟! 95- بگو: اگر در زمين فرشتگانى به طور عادى آمد و شد داشتند، [بالضروره] فرشتهاى را از آسمان به پيامبرى بر آنها نازل مىكرديم «8». 96- بگو: [در برابر انكار شما] خدا بين من و شما به عنوان گواه كافى است زيرا او به [حال] بندگانش آگاه و بيناست. __________________________________________________ 1- به عنوان مثال به آيات 1- 4 شرح (94) توجه فرماييد. 2- معنى و مفهوم اين آيه به بيان ديگرى در آيات 38 يونس (10)، 13 هود (11) و 34 طور (52) آمده است. 3- به زيرنويس آيه 54 كهف (18) توجه فرماييد. 4- اشاره است به مضمون آيه 9 سبأ (34). 5- به آيات 7 انعام (6) و 52 مدثر (74) توجه فرماييد. 6- در مورد سه آيه اخير به آيات 96 و 97 يونس (10) توجه فرماييد. 7- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيات 14 فصلت (41)، 24 و 34 و 47 مؤمنون (23) و 24 قمر (54) آمده و پاسخ تصور جاهلانه آنان در آيات 43 نحل (16) و 8 انبياء (21) آمده است. 8- اشاره است به گفتار مشركان كه در آيه 7 فرقان (25) آمده است. ترجمه طاهرى، ص: 292 97- هر كه را خدا هدايت كند «1»، راه يافته [واقعى] است و آنان كه خدا گمراهشان كند «2»، در برابر خدا كارسازى براى آنها نخواهى يافت، و روز رستاخيز آنها را كور و گنگ و كر، به رو در افتاده «3» احضار مىكنيم «4» جايگاهشان دوزخ است كه هر گاه [حرارتش] فرو نشيند، آتشى سوزان بر [جايگاه] آنان مىافزاييم. 98- اين سزاى آنهاست، به سبب آنكه آيات ما را انكار كردند و گفتند: چگونه وقتى استخوان و خاك شديم، با آفرينش جديدى برانگيخته خواهيم شد؟ 99- آيا توجه نكردند كه خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده، بر آفرينش همانند آنان قادر است «5»؟ براى [برانگيزش] آنها زمانى ترديد ناپذير مقرر داشته است، ولى ستمكاران سرباز زدند [و] جز سر انكار نداشتند. 100- بگو: اگر شما همه خزاين رحمت پروردگار مرا در اختيار مىداشتند، [باز هم] از ترس خرج كردن [و تنگدست شدن] امساك مىكرديد، كه انسان همواره تنگنظر بوده است. 101- به موسى نه معجزه روشن عطا كرديم «6» وقتى كه نزد فرعونيان آمد، فرعون گفت: به نظر من جادو زده مىآيى از دودمان يعقوب [كه از اين داستان آگاهى دارند] بازپرس. 102- [موسى] اظهار داشت: تو بخوبى آگاهى كه اين [معجزات] را تنها خداى آسمانها و زمين به عنوان موجبات بصيرت فرستاده است، و [با اين روشى كه اتخاذ كردهاى] تو را نابود شده مىبينم. 103- [فرعون] تصميم گرفت همه آنها را از آن سرزمين تبعيد كند، ما هم او و همه همراهانش را غرق كرديم 104- پس از آن به دودمان يعقوب گفتيم: در آن سرزمين سكونت كنيد و چون وعده آخرت فرا رسد شما را دسته جمعى باز مىآوريم. __________________________________________________ 1- به آيه 11 تغابن (64) وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ توجه فرماييد. 2- به آيه 27 ابراهيم (14) وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ توجه فرماييد. 3- در آيه 48 قمر (54) روشنتر بيان شده است. 4- براى توجيه ترجمه «حشر» به بخش پايانى آيه 61 قصص (28) توجه فرماييد. 5- به آيه 57 غافر (40) توجه فرماييد. [.....] 6- موارد آنها را در آيات 60 بقره (2)، 108 و 117 اعراف (7) و 63 شعراء (26) ملاحظه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 293 105- قرآن را بحق نازل كرديم، و بحق هم نازل شد «1» و تو را فقط به عنوان بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستاديم. 106- قرآن را در بخشهاى مختلف، بتدريج نازل كرديم تا بآرامى بر مردم قرائت كنى. 107- بگو: قرآن را چه باور كنيد و چه باور نكنيد، چون بر كسانى كه از قبل اهل دانش بودهاند، تلاوت شود، سجدهكنان سر به خاك مىسايند، 108- و مىگويند: پروردگارمان را تقديس مىكنيم، كه وعدههاى پروردگار ما قطعاً انجام يافتنى است. 109- آنها [با چشم] گريان سر به خاك مىسايند و قرآن بر فروتنىشان مىافزايد. 110- بگو: [خداى را] خواه «اللَّه» بخوانيد يا «رحمان» به هر نام كه بخوانيد، همه نامهاى نيكوتر خاص اوست «2» نماز خويش را نه به آواى بلند بخوان و نه آهسته و روشى با اعتدال انتخاب كن. 111- بگو: ستايش خاص خداست كه فرزندى بر نگزيده است و هيچ شريكى در فرمانروايى ندارد «3» و كارسازى نيز براى رفع مذلت [نياز] ندارد او را به شايستگى تكبير گوى. 18- سوره كهف به نام خداى رحمان [و] رحيم 1- ستايش خاص خداست كه اين كتاب را بر بنده خويش نازل كرد و در آن هيچ گونه انحراف قرار نداد. 2- و [آن را] استوار [گرداند] تا از سختگيرى خويش هشدار دهد و به مؤمنان نيكوكار بشارت دهد كه پاداشى نيكو خواهند داشت، 3- در حالى كه همواره در آن خواهند زيست 4- و [نيز] كسانى را كه گفتند: خدا فرزندى برگزيده است «4»، هشدار دهد. __________________________________________________ 1- منظور اينست كه جبرئيل و پيامبر و حافظان و كاتبان وحى دخل و تصرفى در آن نكردند. 2- برخى از «اسماء الحسنى» را در آيات 22- 24 حشر (59) ملاحظه فرماييد. 3- مفهوم اين عبارت به بيان ديگر در آيه 1 ملك (67) و نيمه اول آيه 26 آل عمران (3) آمده است. 4- به آيه 30 توبه (9) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 294 5- نه خودشان نسبت به اين [گفتار ناهنجارشان] آگاهى دارند، نه پدرانشان سخنى كه از دهانشان بر مىآيد، ناهنجار است آنان جز دروغ نمىگويند. 6- مباد خود را از اندوه نقش آنها اگر اين سخن [حكيمانه] را باور ندارند، به هلاكت اندازى «1». 7- ما آنچه روى زمين است زيورى براى آن قرار دادهايم، تا [به وسيله جاذبهاش] مردم را بيازماييم «2» كه كدام يك در عمل بهترند. 8- و [سرانجام] هر چه روى زمين است به صورت خاكى خشك و بىگياه در مىآوريم. 9- مگر پنداشتهاى كه اصحاب كهف و سنگ نبشته «3»، از جمله نشانههاى شگفتآور ما بودند؟! 10- آن گاه كه آن جوانمردان [از هماهنگى با ستمگران سر باز زدند و] به غار پناه بردند و گفتند: پروردگارا، از جانب خويش رحمتى به ما ارزانى دار و كار ما را سامان ده. 11- تا چندين سال «4» در غار بر گوشهاشان [پرده] زديم [و به خوابى عميق فرو رفتند]، 12- آن گاه بيدارشان كرديم تا مشخص گردانيم كدام يك از دو گروه، مدت خوابشان را [درست] حساب كرده است «5». 13- داستانشان را همان گونه كه بود بر تو بازگو مىكنيم آنها جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند [و از محيط شرك دست به هجرت زدند] ما نيز بر هدايتشان افزوديم «6». 14- و چون به پا خاستند، بر آنها قوت قلب بخشيديم «7» كه گفتند: صاحب اختيار ما خداى آسمانها و زمين است [نه آنها كه چند صباحى بر اسب قدرت نشستهاند]، هرگز غير او معبودى را [به نيايش] نخواهيم خواند، كه در آن صورت سخنى دور از حق گفتهايم. 15- اين قوم ما كه غير او [افرادى] را معبودان [خود] گرفتهاند، چرا هيچ دليل روشنى بر [اصالت] معبودانشان نمىآورند؟ «8» كيست ستمكارتر از آن كه دروغ به خدا نسبت دهد؟ «9» __________________________________________________ 1- «لعل» در اينجا معنى نهى مىدهد، بخش پايانى آيه 68 مائده (5) و نيمه دوم آيه 8 فاطر (35) مؤيد آن است آيات 103 يوسف (12) و 2 طه (20) به گونهاى ديگر آن را تأييد مىكنند. 2- براى توجيه افزوده، به آيه 14 آل عمران (3) توجه فرماييد. 3- غالب مفسران گفتهاند: نام افراد اصحاب كهف را بعدها بر ديوار مدخل غار به يادبود نوشتند و منظور از «رقيم» همين است. 4- مقدار مشخص آن را در آيه 25 كهف (همين سوره) ملاحظه فرماييد. 5- به آيه 19 كهف (همين سوره) توجه فرماييد (بعضى از آنها گفتند: خواب ما كمتر از يك روز و بعضى گفتند: خدا مىداند چقدر طول كشيده است). 6- اين افزايش هدايت، قانون كلى و عمومى است به آيه 17 محمد (47) توجه فرماييد. 7- مصداقهاى ديگر از قانون كلى را در آيات 11 و 12 انفال (8) و 10 قصص (28) ملاحظه فرماييد. 8- همين معنى و مفهوم در آيات 4 احقاف (46) و 40 فاطر (35) آمده است. 9- سرانجام كارشان را در آيه 18 هود (11) ملاحظه فرماييد. [.....] ترجمه طاهرى، ص: 295 16- اينك كه از آن مردم و آنچه به جاى خدا بندگى مىكنند كناره گرفتهايد، به غار پناه بريد تا پروردگارتان رحمت خويش بر شما بگسترد «1» و كارتان را به سامان آرد. 17- [گردش] آفتاب را چنان مىديدى كه به هنگام طلوع، از غارشان به طرف راست متمايل مىگرديد و هنگام غروب، از آنان به طرف چپ دور مىشد و آنها در پهنه غار قرار داشتند [به گونهاى كه از گرماى آفتاب در امان بودند] اين [داستان] يكى از آيات الهى است هر كه را خدا هدايت كند، «2» راه يافته [واقعى] است و هر كه را گمراه كند «3»، هرگز براى او دوستى كه به راه كمال هدايت [ش] كند، نخواهى يافت. 18- مىپنداشتى كه بيدارند، در حالى كه به خواب [عميقى فرو] رفته بودند، به راست و چپشان مىگردانديم [تا بدنشان سالم ماند] و سگشان دو بازوى خويش را بر آستانه غار گشوده بود اگر [به سراغشان مىرفتى و] بر وضعشان آگاهى مىيافتى، در حال فرار و آكنده از ترس باز مىگشتى. 19- اين گونه بيدارشان كرديم تا از يكديگر پرسش كنند يكى از آنها پرسيد: چه مدت [در خواب] بوديد؟ گفتند: يك روز يا كمتر از يك روز [ديگران] گفتند: پروردگارتان به مدت توقف شما داناتر است. اكنون يكى را از [ميان] خود، با اين سكهها كه داريد به شهر بفرستيد و جستجو كند كدام غذا مناسبتر است كه خوراكى از آن براى شما بياورد، و بايد توجه كند «4» كه كسى را از وضع شما آگاه نگرداند. 20- زيرا اگر بر شما دست يابند، سنگسارتان خواهند كرد، يا شما را به آيين خودشان بازگردانند و در آن صورت هرگز رستگار نخواهيد شد. __________________________________________________ 1- آيات 33 و 34 يوسف (12) مصداق ديگرى از توكل به خدا و بىتوجهى به غير خداست. 2- به آيه 27 رعد (13) وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ توجه فرماييد. 3- به آيه 34 غافر (40) كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ توجه فرماييد. 4- از نظر تعداد حروف، قرآن درست وسط كلمه «و ليتلطف» نصف مىشود تا حرف «ت» متعلق به نيمه اول و از «ل» دوم مربوط به نيمه دوم قرآن است. ترجمه طاهرى، ص: 296 21- بدين گونه [پس از عرضه سكههاى قديمى، مردم را] به وضع آنها آگاه كرديم تا بدانند كه وعده خدا راست است و ترديدى در [مورد] رستاخيز نيست، آن گاه كه درباره آنها با يكديگر به گفتگو پرداختند و [گروهى كه بىاعتقاد بودند] گفتند: بر [محل] آن [غار] ديوارى «1» بسازيد [و اجساد آنان را به حال خودشان رها كنيد] پروردگارشان آگاهتر است به [حال] آنان [ولى] آنها كه حقيقت داستان آنها را درك كرده بودند [و آن را دليل قابل لمسى بر رستاخيز مىديدند]، گفتند: بر [غار] شان نمازگاهى مىسازيم [تا خاطره آنان همواره باقى بماند] «2» 22- [گروهى] خواهند گفت: آنها سه تن بودند و چهارمى سگشان بود، و [گروهى] خواهند گفت: پنج تن بودند و ششمى سگشان بود، [همه از روى بىاطلاعى] تيرى به تاريكى رها مىكنند، و [بعضى هم] مىگويند: هفت تن بودند، هشتمى سگشان بود، بگو: [آگاهى از تعدادشان مسئلهاى را حل نمىكند، به كيفيت كارشان توجه كنيد] پروردگارم به تعدادشان آگاهتر است، شمار آنها را افراد قليلى مىدانند درباره آنها جز در حدى كه [با وحى] روشن و ظاهر شده است، گفتگو مكن و از هيچ كس درباره آنان نظر مخواه 23- و در هيچ مورد «3» مگوى كه فردا چنين خواهم كرد، 24- مگر با قيد «ان شاء اللَّه» و هر گاه فراموش كردى، [به محض توجه] پروردگارت را ياد كن و بگو: چه بسا پروردگارم مرا به راهى نزديكتر از اين به كمال هدايت كند «4». 25- آنها در غارشان سيصد سال به سر بردند و [كسانى كه با مقياس قمرى محاسبه مىكردند] نه سال بر آن افزودند. 26- بگو: خدا از مدت توقفشان آگاهتر است، و آگاهى از اسرار آسمانها و زمين خاص اوست چه بينا و چه شنواست! آدميان جز او هيچ كارسازى نخواهند داشت و خدا هيچ كس را در فرمان خويش مشاركت نخواهد داد. 27- آنچه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده، تلاوت كن تغيير دهندهاى براى كلماتش وجود ندارد و هرگز پناهى جز او نخواهى يافت. __________________________________________________ 1- علامه طباطبايى در الميزان ذيل اين آيه گفته است: «بناء بنيان» به معنى احداث ديوار است. 2- لازم به ذكر است كه غالب مفسران گفتهاند: اصحاب كهف پس از آنكه مردم به احوال آنان پى بردند، بيش از چند ساعت زنده نماندند و همه در غارشان قبض روح شدند. 3- در مورد عدول از قاعده املايى در كلمه «شىء» به زيرنويس سوم آيه 245 بقره (2) مراجعه فرماييد اين كلمه 279 بار در قرآن تكرار شده و فقط در همين يك مورد به صورت «شاىء» نوشته شده است. 4- به آيه 152 بقره (2) فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 297 28- خودت را در برابر كسانى كه بامداد و شبانگاه پروردگار خويش را [به نيايش] مىخوانند و خشنودى او را مىجويند، شكيبا كن و ديدگانت در هواى زيور زندگى دنيا، از آنان [به سوى توانگران] برنگردد «1»، و از كسى كه دلش را از ياد خويش غافل كردهايم «2» و پيرو هواى نفس خود شده و كارش زيادهروى است، اطاعت مكن. 29- بگو: سخن حق از جانب پروردگارتان [آمده] است هر كه خواهد، ايمان آورد و هر كه خواهد، كفر ورزد «3» براى ستمگران آتشى مهيا كردهايم كه سرا پردههايش آنها را از هر سو احاطه كرده است اگر [براى تقاضاى آب] استغاثه كنند، با آبى همچون فلز گداخته كه چهرهها را تافته كند، به دادشان رسيده مىشود بد آشاميدنى، و بد آرامشگاهى است. 30- [ولى] مؤمنان نيكوكار [بدانند كه] پاداش هيچ نيكوكارى را تباه نخواهيم كرد «4». 31- باغهاى جاودان بهشت در انتظار آنهاست [و] از كنار [تختها] شان نهرها جارى است و در آنجا به دستوارههاى زرين آراسته مىشوند و جامههايى به رنگ سبز از ديباى ظريف و ستبر در بر دارند، در حالى كه بر تختها تكيه زدهاند [اين بهشت] پاداش خوب و آرامشگاهى نيكوست «5». 32- براى آنها [داستان] دو مرد را مَثَل بزن كه به يكى از آنها دو باغ انگور داديم كه اطراف آن درختان خرما و ميان آنها كشتزار پديد آورده بوديم. 33- هر دو بوستان بدون نقص [و آفت] به بار مىنشست، و ميان آنها نهرى روان كرده بوديم 34- و ثمرات [آن] در اختيارش بود از اين روى ضمن محاوره به معاشر خود گفت: من به لحاظ مال و فرزندان نسبت به تو فزونى دارم «6». __________________________________________________ 1- مفهوم اين قسمت از آيه به بيان ديگر در آيه 52 انعام (6) آمده است آيات 1- 10 عبس (80) نيز در همين رابطه است. 2- به نيمه دوم آيه 5 صف (61) توجه فرماييد. 3- مفهوم اين قسمت از آيه به بيان ديگر در آيه 3 انسان (76) آمده است در اين رابطه به نيمه دوم آيه 12 لقمان (31) هم توجه فرماييد. 4- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيات 171 آل عمران (3) و 60 رحمن (55) آمده است. 5- به آيه 17 سجده (32) توجه فرماييد. 6- پاسخ اين گفتار جاهلانه در آيات 55 و 56 مؤمنون (23) و 116 آل عمران (3) آمده است. [.....] ترجمه طاهرى، ص: 298 35- در حالى كه در حق خويش ستم مىكرد، [با غرور] با باغش وارد شد و گفت: باور نمىكنم كه اين [بوستان] هيچ گاه نابود گردد، 36- و گمان نمىكنم كه قيامت برپا شود اگر [هم باشد و] به سوى پروردگارم بازگردانده شوم، جايگاهى بهتر از اين خواهم داشت «1». 37- معاشرش ضمن محاوره بدو گفت: مگر [تدبير و توان] خداى را كه تو را از خاك و نطفه آفريد و به صورت مرد كاملى سامان داد، انكار مىكنى؟ 38- ولى من [اعتقاد دارم] خدا صاحب اختيار من است و هيچ كس را [در قدرت و تدبير] با او شريك نمىدانم. 39- و چرا آن گاه كه به بوستان خويش درآمدى، نگفتى كه آنچه خدا خواهد [شدنى است]، و هيچ نيرويى جز به تأييد خدا نيست؟ اگر از نظر مال و فرزند مرا كمتر از خود مىبينى، [دليل برترى تو نزد خدا نيست] 40- چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا كند و بر آن [باغ كه تكيهگاه توست] صاعقهاى از آسمان بفرستد تا خاكى بىگياه گردد، 41- و يا آب آن [به زمين] فروكش كند كه هرگز به آن دست نيابى. 42- محصولش [توسط آفتى آسمانى] احاطه شد و [از بين رفت]، آن گاه دو دست خويش را در حسرت هزينهاى كه در آنجا كرده بود به هم مىساييد، در حالى كه داربستهايش فرو ريخته بود و مىگفت: كاش هيچ كس را [در قدرت و تدبير] با پروردگارم شريك تلقى نمىكردم. 43- و هيچ گروهى نداشت كه در برابر خدا به يارىاش برخيزند و خود نيز قادر به دفاع نبود «2». 44. آنجا [متوجه شد كه] كارسازى [و قدرت] يكسره دست خداى حق است «3» كه از نظر پاداش و سرانجام دادن، نيكوتر است. 45- زندگى دنيا را براى آنها به آبى مَثَل بزن كه از آسمان فرو مىفرستيمش و با آن، گياهان زمين [به فراوانى برويد و] در هم پيچد، آن گاه [چنان] خشك و شكسته گردد كه بادها [به هر سو] پراكندهاش گرداند و خداست كه بر هر چيز تواناست. __________________________________________________ 1- ولى به هنگام گرفتارى و عذاب، آيات 27- 29 حاقه (69) را بر زبان مىآورند. 2- به آيه 17 احزاب (33) توجه فرماييد. 3- به آيات 84 و 85 غافر (40) توجه فرماييد. ترجمه طاهرى، ص: 299 46- مال و فرزندان، زيور زندگى دنياست و آثار شايسته و پاينده، نزد پروردگارت از نظر پاداش و اميدوارى نيكوتر است «1». 47- [به ياد آر] روزى را كه كوهها را به رفتار آوريم و زمين را آشكار و هموار مىبينى، و همه را [براى حساب] احضار مىكنيم و احدى را فروگذار نخواهيم كرد. 48- همگى صف كشيده بر پروردگارت عرضه مىشوند «2»، [آن گاه خطاب مىرسد: اكنون] با همان وضعى كه در آغاز شما را آفريديم، به پيشگاه ما باز آمدهايد، ولى تصور مىكرديد كه هرگز وعده گاهى براى شما قرار نمىدهيم. 49- دفتر اعمال «3» را در ميان نهند و بزهكاران را مىبينى كه از مفاد آن هراسانند و مىگويند: واى بر ما، اين چه دفترى است كه هيچ [عمل] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته، مگر اينكه همه را به شمار آورده است «4»، و [همه مردم] اعمال خود را حاضر مىبينند و پروردگار تو به هيچ كس ستم نخواهد كرد. 50- [به ياد آر] زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: براى [بزرگداشت] آدم ابراز فروتنى كنيد، همه ابراز فروتنى كردند، جز ابليس، كه از گروه جن بود و از فرمان پروردگارش منحرف شد [با اين حال] چرا او و فرزندانش را كه دشمن شما هستند، به جاى من كارساز خود انتخاب مىكنيد؟! ستمگران بد جانشينى [به جاى خدا] دارند. 51- هنگام آفرينش آسمانها و زمين و نيز هنگام آفرينش نوع خودشان آنان را گواه و حاضر نكرده بوديم، و من گمراه كنندگان را دستيار خود قرار نمىدهم. 52- [به ياد آر] روزى را كه [خدا] گويد: افرادى را كه [در قدرت] شركاى من تصور مىكرديد [به كمك] فرا خوانيد، آن گاه آنها را [به كمك] مىخوانند، ولى به آنان پاسخ نمىدهند و ميانشان ورطهاى قرار دهيم «5». 53- بزهكاران آتش را مىبينند و يقين كنند كه بر آن نگونسار خواهند شد و راه گريزى از آن نخواهند يافت «6». __________________________________________________ 1- مفهوم آيه به بيان كاملتر در آيات 14 و 15 آل عمران (3) و 9 منافقون (63) آمده است در اين رابطه به آيات 1 و 2 تكاثر (102) هم توجه فرماييد. 2- به آيه 18 حاقه (69) توجه فرماييد. 3- با آيات 19 و 25 حاقه (69)، از نظر مفهوم «كتاب» در اين جا مقايسه فرماييد و نحوه تنظيم آن كتاب را در آيه 29 جاثيه (45) ملاحظه فرماييد. 4- همين مفهوم در آيات 13 و 14 اسراء (17) و 80 زخرف (43) آمده است به آيات 30 آل عمران (3)، 13 قيامت (75)، 29 جاثيه (45) نيز براى توضيح بيشتر توجه فرماييد. 5- مفهوم آيه به بيان كاملتر در آيات 62- 64 قصص (28) و 81 و 82 مريم (19) آمده است. 6- مفهوم اين آيه به بيان ديگر در آيه 85 نحل (16) آمده است. ترجمه طاهرى، ص: 300 54- در اين قرآن هر [گونه] مثلى را براى مردم به شكلهاى مختلف بيان كردهايم «1»، و [لى] انسان بيش از هر موجودى سر جدال دارد. 55- آن گاه كه [قرآن، عامل] هدايت بر مردم عرضه شد، چيزى آنان را از ايمان و درخواست آمرزش از پيشگاه پروردگارشان باز نداشت، جز اينكه [با غفلت مىخواستند عذابى كه] سنت جارى در امتهاى پيشين [بود] بر ايشان نيز جارى شود «2»، يا عذاب رو در رو به آنان برسد «3». 56- ما پيامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و هشدار دهنده نمىفرستيم، و [لى] انكار ورزان به باطل مجادله مىكنند تا حق را به آن وسيله از ميان بر دارند «4»، و آيات مرا و [بخصوص] آياتى كه بدان هشدار داده شدهاند، به استهزاء گرفتند. 57- كيست ستمكارتر از آن كه به آيات پروردگارش پند داده شده و از آن روى گردانده و رفتار گذشته خود را فراموش كرده است؟ ما هم بر دلهاشان پرده و بر گوشهاشان سنگينى نهاديم تا آن [پيام] را در نيابند «5» و اگر به راه هدايتشان فرا خوانى، هرگز هدايت نخواهند شد. 58- پروردگارت آمرزگار و داراى رحمت است «6» اگر مىخواست آنها را به [سزاى] دستاوردشان بازخواست كند، در عذابشان شتاب مىكرد، ولى موعدى دارند كه هرگز در برابر آن پناهى نمىيابند «7». 59- [مردم] آن شهرها را به عقوبت ستمى كه كردند، هلاك كرديم و براى هلاكتشان موعدى مقرر داشتيم «8». 60- [به ياد آر] آن گاه كه موسى به دستيار خود گفت: [در جستجوى مرادم] دست از تلاش بر نمىدارم تا به محل برخورد دو دريا برسم «9»، هر چند كه زمان طولانى به راه ادامه دهم. 61- و چون به محل تلاقى دو دريا رسيدند، [غذاى] ماهى خود را از ياد بردند و ماهى راه خود را در دريا سرازير در پيش گرفت [و رفت]. __________________________________________________ 1- به عنوان نمونه به آيات 261 بقره (2)، 24 يونس (10)، 41 عنكبوت (29)، 20 حديد (57) و 5 جمعه (62) توجه فرماييد. 2- اگر با آيه 94 اسراء (17) مقايسه كنيم اصل مسئله روشن مىشود. براى درك بهتر مفهوم آيه، به آيات 96 و 97 يونس (10) توجه فرماييد، و يكى از مصداقهاى آن را در آيه 11 آل عمران (3) ملاحظه فرماييد ضمناً موارد مختلف درخواستهايشان را براى رسيدن عذاب، در مورد قوم صالح در آيه 77 اعراف (7) و در مورد قوم نوح در آيه 32 هود (11) و در مورد قوم شعيب در آيه 187 شعراء (26) و در مورد قوم لوط در آيه 29 عنكبوت (29) و در مورد قوم هود در آيه 22 احقاف (46) و بالاخره در مورد مشركين قريش در آيات 32 انفال (8) و 16 ص (38) ملاحظه فرماييد. 3- به آيه 90 يونس (10) و نيز به آيات 83- 85 غافر (40) توجه فرماييد. 4- به آيات 18 انبياء (21) و 8 صف (61) توجه فرماييد. 5- علت آن را در آيات 10 بقره (2)، 155 نساء (4)، 125 توبه (9) و نيمه دوم آيه 5 صف (61) و 3 منافقون (63) جستجو فرماييد. [.....] 6- مشمولين رحمت خدا را در نيمه دوم آيه 156 اعراف (7) جستجو فرماييد. 7- به آيه 42 ابراهيم (14) توجه فرماييد. 8- به آيه 44 يونس (10) توجه فرماييد. 9- بعضى از مفسران گفتهاند: منظور، محل اتصال خليج عقبه و خليج سوئز است. ترجمه طاهرى، ص: 301 62- هنگامى كه [از آنجا] گذشتند، موسى به دستيارش گفت: غذايمان را بياور كه در اين سفرمان خسته شديم. 63- پاسخ داد: آيا متوجه شدى آن گاه كه بر آن تخته سنگ آرام گرفته بوديم؟ فراموش كردم [كه داستان شگفت] ماهى را [بازگو كنم] و اين شيطان بود كه مرا از يادآورى [داستان] آن به فراموشى انداخت، و به صورتى شگفتآور [ماهى بريان] راه خود را به دريا گرفت [و رفت]. 64- موسى [به فراست دريافت و] گفت: همان جاست كه مىخواستيم و جستجوكنان از رد پاى خود باز گشتند. 65- [آنجا] يكى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خويش به او رحمتى عطا كرده و دانشى [خاص] از نزد خود به او آموخته بوديم. 66- موسى به او گفت: آيا [مىتوانم] با اين شرط از تو پيروى كنم، كه از كمالى كه آموزش يافتهاى به من بياموزى؟ 67- گفت: تو همپاى من قادر به تحمل و شكيبايى نخواهى بود. 68- چگونه در برابر امور [غير عاد] ى كه به [رموز] آن هيچ آگاهى نيافتهاى، شكيبايى خواهى داشت؟ 69- گفت: ان شاء اللَّه مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ موردى نافرمانىات نخواهم كرد. 70- [آن فرشته مجسم «1» كه از ارادههاى خاص پروردگار آگاهى داشت و مأمور اجرا بود] گفت: اگر از من پيروى كردى، در مورد چيزى از من سؤال مكن تا خودم براى تو توضيحى از آن مطرح كنم. 71- آن گاه به راه افتادند تا اينكه سوار كشتى شدند و كشتى را سوراخ كرد [موسى] گفت: آن را سوراخ كردى كه سرنشينانش را غرق كنى؟ واقعاً كار ناهنجارى كردى! 72- گفت: مگر نگفتم تو همپاى من قادر به تحمل و شكيبايى نخواهى بود؟ 73- موسى گفت: مرا به خاطر آنچه فراموش كردم بازخواست مكن و در كارم بر من سخت مگير. 74- باز راه افتادند تا به پسرى رسيدند، او را كشت [موسى] گفت: آيا بىگناهى را به ناحق كشتى؟ براستى كارى غير عادى كردى! __________________________________________________ 1- نظاير اجراى برنامههاى غير عادى را توسط فرشتگان مجسم در داستان زندگى ابراهيم و لوط در آيات 69- 77 هود (11) مىبينيم كه به ابراهيم در سنين پيرى مژده فرزند دادند و نيز خبر عذاب قوم لوط را به اطلاع لوط رساندند و خود، مأمور اجراى آن عذاب بودند حتى از آيه 78 هود استفاده مىشود كه قوم لوط نيز آنها را به همان صورت آراسته انسانى مشاهده كردند. همچنين در شرح حال مريم در آيات 17- 21 مريم (19) از فرشته مجسم (يا به تعبير قرآن متمثّل) صحبت شده است كه مأمور عالم تكوين بود و به صورت انسانى كامل با مريم گفتگو كرد. اينكه در آيه 65 اين سوره گفته است: عَبْداً مِنْ عِبادِنا نظريه فرشته بودن او را نقض نمىكند زيرا در مورد فرشتگان هم قرآن به روشنى فرموده است: بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ (26 انبياء) در مورد فرشتگان رسول به آيه صريح و روشن 75 حج (22) توجه فرماييد ضمناً آيه 9 انعام (6) نيز صراحت دارد كه اگر فرشتهاى قرار باشد نازل شود، ناگزير بصورت بشرى خواهد بود. ترجمه طاهرى، ص: 302 [ دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۸ ] [ 16:23 ] [ سعید ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |