سورة النصر (110)
بسم الله الرحمن الرحيم
إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ (1) وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا (2) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا (3)
عموم مفسرين، اين سوره را مربوط به زمان فتح مكه در سال هشتم هجرى مىدانند كه گروهى از مردم به خاطر حقانيّت اسلام، ايمان آوردند و بعضى از ترس به اسلام تظاهر كردند، نظير ابوسفيان كه امام على عليه السلام درباره آنان فرمود: «ما اسلموا ولكن استسلموا و اسرّ
الكفر»<1109> آنان در ظاهر مسلمان شدند ولى در دل كافر ماندند. در قرآن براى ايمان دو نوع دخول آمده است: يكى دخول مردم در دين كه در اين سوره مىفرمايد: <<يدخلون فى دين اللّه>> و ديگرى دخول ايمان در دل مردم كه در سوره حجرات مىفرمايد: <<و لمّا يدخل الا
ن فى قلوبكم>><1110> هنوز دين داخل قلبهاى شما نشده است.
در حديث مىخوانيم: هنگامى كه حضرت مهدىعليه السلام ظهور كنند، مردم دنيا فوج فوج به او ايمان مىآورند.<1111>
قرآن به تسبيح خداوند، بيش از تكبير و تحميد سفارش كرده است. واژه تسبيح در قرآن بيش از واژههاى تكبير و تحميد آمده است.
در حديث مىخوانيم: هنگام فتح مكه، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله ابتدا وارد مسجد الحرام شد و نماز گزارد.<1112>
نصرت خداوند، منوط به يارى مردم از دين اوست. <<ان تنصروا اللّه ينصركم>><1113>
كلمه «توّاب» يازده بار در قرآن آمده است كه نه بار همراه با واژه رحمت <<توّاباً رحيماً>>، يكبار همراه با حكمت<1114> و يك بار به طور مطلق در اين سوره آمده است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بعد از فتح مكه، عفو عمومى اعلام كردند و همه را بخشيدند و مكه بدون خونريزى فتح شد. حتى هنگامى كه حضرت ديد سعد بن عبادة شعار انتقام مىدهد و مىگويد «اليوم يوم الملحمة» يعنى امروز تلافى مىكنيم، حضرت پرچم را از او گرفت و
دست حضرت على عليه السلام داد و فرمود: شعار را عوض كنيد و بگوييد: «اليوم يوم المرحمة» امروز روز رحمت است نه انتقام.
فتح و نصرت واقعى از جانب خداست، پس به ابزار و تجهيزات و نيروى انسانى تكيه نكنيد كه ممكن است همه امكانات باشد ولى باز هم شكست بخوريد. <<و ما النّصر الاّ من عند اللّه>><1115>
در فتح مكه، اميد بتپرستان به يأس و مركز شرك به پايگاه توحيد تبديل شد. موانعى كه بر سر راه مؤمنان بود، برچيده شد، اسلام تثبيت گشت و براى صدور به كشورهاى ديگر آماده شد.
فرمان استغفار يا براى نورانيّت بيشتر قلب است يا براى زدودن غرور پيروزى يا براى گناهان اُمّت و يا به خاطر معرفت بالاى حضرت نسبت به خداوند است.
نگاهى گذرا به فتح مكّه
بعد از صلح حديبيه، چون مشركان پيمانشكنى كردند، پيامبر نيرويى فراهم و مكه را بدون خونريزى فتح كرد. مسلمانان در چند كيلومترى مكه اردو زدند و ابوسفيان كه شبانه براى سركشى از مكه خارج شده بود با عباس عموى پيغمبر ملاقاتى داشت. عباس گفت: پيامبر با ده هزار
رباز به سراغ شما آمده است. ابوسفيان ترسيد و به عباس پناهنده شد و پيامبر امان دادن عباس را پذيرفت. پيامبر فرمود: هر كس به مسجد الحرام پناه ببرد يا به خانه ابوسفيان برود يا در خانه خود بماند، در امان است.
پيامبر به عباس فرمود: ابوسفيان را در تنگهاى كه گذرگاه مكه هست ببر تا لشگريان الهى كه از آنجا مىگذرند، او ببيند. ابوسفيان با ديدن اين مانور وحشت كرد و به عباس گفت: سلطنت فرزند برادرت بسيار عظيم شده است، عباس گفت: سلطنت نيست بلكه نبوت است. سپس عباس به
او گفت: به سراغ مردم مكه برو و آنها را از مقابله با لشگر اسلام بازدار.
ابوسفيان وارد مسجدالحرام شد و به مردم گفت: محمّد با جمعيّتى وارد مكه مىشود كه توان مقابله با او را نداريد، پس به مسجد الحرام يا خانه من يا خانه خود پناهنده شويد و اسلام بياوريد تا سالم بمانيد.
به هر حال پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وارد مكه شد و به ياد روزى كه از مكه مخفيانه خارج شد و به شكرانه اينپيروزى سجده كرد. سپس پيامبر با تلاوت سوره فتح وارد مسجد الحرام شد و مسلمانان همراه آن حضرت تكبير مىگفتند. حضرت نزديك كعبه آمد و بتها را مى شكست
و مىفرمود: <<جاء الحق و زهق الباطل انّ الباطل كان زهوقا>><1116> از آنجا كه دست حضرت به بتهاى بزرگ بالاى كعبه نمىرسيد، به حضرت علىعليه السلام دستور داد تا پا بر دوش پيامبر نهد و بتها را سرنگون كند. سپس حلقه كعبه را گرفت و از مردم مكه پرسيد:
امروز چه انتظارى از من داريد؟ گفتند: بخشش. اشك در چشم حضرت جمع شد و مردم گريه كردند. حضرت سخن يوسف را كه به برادرانش فرمود: <<لاتثريب عليكم اليوم>><1117> امروز هيچ سرزنشى بر شما نيست، به زبان آورد و فرمود: همه آزاديد. آنگاه جملات «لااله الاّ اللّهوحده انجز وعده نصر عبده...» را خواند و فرمود: هيچ كس از خونهاى ريخته شده و اموال غارت شده گذشته سخنى نگويد و تمام پروندههاى گذشته مختومه و همه مشمول عفو عمومى شديد، پس وارد زندگى نوين شويد.
1- پيروزى در سايه نصرت الهى است. <<اذا جاء نصر اللّه و الفتح>>
2- نابودى سران كفر و شرك، زمينه براى ورود مردم به توحيد و يكتاپرستى است. <<اذا جاء نصر اللّه... النّاس يدخلون فى دين اللّه>>
3- مسلمانان وظيفه دارند در حدّ توان و امكان خود تلاش كنند تا زمينه ورود ديگران به اسلام فراهم شود. <<اذا جاء نصر اللّه... النّاس يدخلون فى دين اللّه>>
4- اگر موانع برطرف شود، مردم گروه گروه ايمان مىآورند. <<يدخلون فى دين اللّه افواجا>>
5 - تا قبل از فتح مكه مردم يكى يكى مسلمان مىشدند، ولى بعد از فتح مكه، گروه گروه. <<يدخلون فى دين اللّه افواجاً>>
6- فتح و پيروزى شما را مغرور نسازد كه هرچه هست از خداست. <<اذا جاء نصر اللّه... فسبّح بحمد ربّك>>
7- تنزيه خداوند از عيب و نقص و ظلم، بايد همراه با سپاس از نعمتها و ستايش او باشد. <<فسبّح بحمد ربّك>>
8 - سپاس و ستايش و تسبيح خداوند، مقدمه استغفار و آمرزشطلبى است. <<فسبح بحمد ...واستغفره>>
9- صالحان كه به قدرت مىرسند به جاى غرور و غفلت، جان و روح خود را با ياد خدا معطر مىكنند. <<اذا جاء نصر اللّه... فسبّح بحمد ربّك>>
10- خداوند منزّه است از اينكه ياران دينش را تنها بگذارد. <<اذا جاء نصر اللّه... فسبّح>>
11- هر كس، حتى پيامبر، هر قدر هم تسبيح و تحميد كند، در پايان آن استغفار كند. <<واستغفره>>
12- توبه پذيرى سنت خداوند است. <<انّه كان توّاباً>>
«والحمدللّه ربّ العالمين»