منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


آيه 10
سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشَى‏   به زودى آن كس كه (از خدا) مى‏ترسد، متذكّر مى‏شود.
1 كسانى كه عظمت خداوند را احساس كرده و از او هراس دارند، در پذيرش موعظه‏هاى پيامبر (ص) درنگ نمى‏كنند.
سيذّكّر من يخشى‏
 «خشيت» ترسى است كه آميخته با احساس عظمت باشد (مفردات راغب). «سيذّكّر» در اصل «سيتذكّر» بوده است و حرف «سين» در آن بر نبود تأنّى و تأخير در پذيرش تذكّر دلالت دارد.
2 لزوم خداترسى و تأثيرپذيرى از پندهاى قرآن و هراس از فرجام ناهماهنگى با تعاليم آن‏
سنقرئك ... فذكّر ... سيذّكّر من يخشى‏
3 خشيت، عاملى مؤثر در پيدايش پندپذيرى براى انسان است.
سيذّكّر من يخشى‏
4 آگاه ساختن اهل خشيت به معارف قرآن، آسان و بى‏نياز از تحمل رنج و ناراحتى است.
سنقرئك ... و نيسّرك لليسرى‏. فذكّر ... سيذّكّر من يخشى‏
5 فرجام بى‏اعتنايى به پيام‏هاى قرآن، هراس‏انگيز و هولناك است.
سنقرئك ... فذكّر ... سيذّكّر من يخشى‏
خشيت و ترس از خداوند، به معناى هراس از مجازات‏هاى او در صورت روى‏گردانى از تذكّرات قرآنى است.
6 عاقبت‏انديشان و اهل‏خشيت، تأثيرپذير از تذكّرات و پندهاى قرآن‏
فذكّر ... سيذّكّر من يخشى‏
7 تعاليم قرآن، براى انسان‏هاى پندپذير سودمند است.
إن نفعت الذكرى‏. سيذّكّر من يخشى‏
مراد از جمله «سيذكّر ...»- به قرينه «إن نفعت الذكرى‏» (در آيه قبل)- «سيذكّر و ينتفع» است؛ يعنى، پذيرش پند قرآن، ملازم با سود بردن از آن است.
8 مبلّغان و نصيحت‏كنندگان مردم، نبايد انتظار تأثير فورى داشته و با گذشت اندك زمانى، مأيوس شوند.
فذكّر ... سيذّكّر
حرف «سين» در «سيذكّر»، وعده به انجام يافتن تذكّر پس از مدتى كوتاه است.

كليدواژه‏ها:
آسانى؛ استقامت؛ اللّه؛ انسان؛ تبليغ؛ حزن؛ خوف؛ سختى؛ عبرت؛ قرآن؛ موعظه؛ هدايت‏

آيه 11
و يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى‏    و بدبخت‏ترين مردم از آن دورى مى‏كند.
1تنها كسانى خود را از تذكّرات قرآن، دور نگه مى‏دارند كه تيره بخت‏تر از ديگران و گرفتار دشوارترين فرجام‏اند.
و يتجنّبها الأشقى‏
 «أشقى‏» اسم تفضيل از ماده «شقاوت» است. ريشه اصلى اين كلمه بر سختى كشيدن دلالت دارد و نقطه مقابل سهولت و سعادت است (مقاييس‏اللغة). ذكر اين كلمه- خالى از قيد زمان و مكان و متعلق- سبب شده است كه بر هر نوع تيره‏بختى در دنيا و آخرت، قابل تطبيق باشد. آيه بعد، نوع اخروى آن را بيان داشته است.
2 مخالفان قرآن، با زحمت خود را از تأثير تذكّرات آن، دور نگه مى‏دارند.
و يتجنّبها
باب تفعّل- كه فعل «يتجنّب» از آن باب است- بر تكلّف دلالت دارد. اين فعل بيان‏گر آن است كه تذكّرات قرآنى، با فطرت انسان‏ها ملايمت و مناسبت كامل دارد؛ به‏گونه‏اى كه مخالفان، بايد براى دور ماندن از تأثيرات آن، خود را به زحمت اندازند.
3 قرآن، داراى تأثيرى قطعى بر هر كس كه خود را از تذكّرات آن محروم نسازد.
و يتجنّبها الأشقى‏
گزينش فعل «يتجنّب» (كناره گيرى مى‏كند)، نشانگر اين نكته است كه آنچه مانع تأثير قرآن در مخالفان است، كناره‏گيرى آنان است؛ نه ناتوانى قرآن از تأثير در مردم.
4 محرومان از خشيت الهى، شقى‏ترين افراداند.
من يخشى‏ ... الأشقى‏
تقابل دو گروه «اهل‏خشيت» و «اهل‏شقاوت»، بيانگر اين است كه در نگاه قرآن، «شقاوت» نيز مانند «خشيت»، حالتى نفسانى و هر يك ملازم با نبود ديگرى است.
5 خداترسان و پندپذيران، سعادتمنداند.
سيذّكّر من يخشى‏. و يتجنّبها الأشقى‏
اين آيه با آيه قبل، داراى «احتباك» (از وجوه بلاغت) است؛ يكى از «خشيت» سخن گفته و ديگرى از «شقاوت» و بيان نقطه مقابل هر يك را به قرينه بودن ديگرى موكول كرده است؛ بدين معنا كه اهل‏خشيت، نقطه مقابل «شقاوت»؛ يعنى، سعادت را دارند و اهل «شقاوت» گرفتار نقطه مقابل «خشيت»؛ يعنى، گستاخى هستند.
6 شقاوتمندان، در برابر خداوند وپيام‏هاى قرآن، گستاخ و بى‏پروايند.
سيذّكّر من يخشى‏. و يتجنّبها الأشقى‏
7 پيامبر (ص)، تا زمانى موظف به ابلاغ قرآن به مخالفان است كه آنان، راه‏هاى آگاهى به آن را بر خود نبسته‏اند.
فذكّر ... سيذّكّر من يخشى‏ و يتجنّبها الأشقى‏
منافع تذكّر- كه در اين دو آيه بيان شده است- يكى پندپذيرى اهل خشيت و ديگرى بروز عكس العمل اهل‏شقاوت است. از آن جا كه واكنش شقاوتمندان، اعراض بوده و تذكّر مجدد به آنان سودى ندارد، تكليف «فذكّر» نيز ساقط مى‏گردد.
8 تيره‏بختان در روى‏گردانى از تعاليم قرآن، درنگى نكرده و شتابزده خود را از آن دور مى‏سازند.
سيذّكّر ... و يتجنّبها الأشقى‏
فعل «سيذكّر» در آيه قبل، تصميم اهل‏خشيت بر پذيرش تذكّرات قرآن را، به دور از شتاب‏زدگى و همراه با درنگ و تأمل، معرفى كرد و در اين آيه فعل «يتجنّب»- بدون حرف «سين»- درباره شقاوتمندان آمد تا بر عجولانه بودن واكنش آنان دلالت كند.
9 شقاوت، داراى مراتب است.
الأشقى‏

كليدواژه‏ها:
اللّه؛ انسان؛ تبليغ؛ خوف؛ دشمنى؛ رستگارى؛ سختى؛ شقاوت؛ عبرت؛ عجله؛ عذاب؛ علم؛ قرآن؛ محمّد (ص)

آيه 12
الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى‏   همان كه به بزرگ‏ترين آتش خواهد سوخت.
1كسانى كه از تذكّرات قرآن، فاصله گرفته، آن را نپذيرند، به بزرگ‏ترين و سوزان‏ترين آتش‏ها، گرفتار شده و در آن باقى خواهند ماند.
و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار الكبرى‏
زجاج گفته است: «صلى»؛ يعنى، ملازم و همراه شد (لسان‏العرب) و «صلى النار»؛ يعنى، حرارت آتش را به سختى چشيد. (قاموس). «كبرى‏»؛ يعنى، بزرگ‏تر و بزرگى آتش به گستردگى و افروخته‏تر بودن آن است.
2 آتش آخرت، بسى دامنه‏دارتر و سوزاننده‏تر از آتش دنيا است.
النار الكبرى‏
مراد از «النار الكبرى‏» ممكن است تمام آتش‏هاى آخرت باشد. در اين صورت سنجش آن با آتش دنيا، مورد نظر خواهد بود.
3 فرجام شقاوتمندان، گرفتارى به آتش دوزخ است.
و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار الكبرى‏
4 پذيرش تذكّرات قرآن و خشيت و هراس در برابر خداوند، مايه رهايى از آتش دوزخ‏
سيذّكّر من يخشى‏. و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار الكبرى‏

كليدواژه‏ها:
آتش؛ آخرت؛ اللّه؛ جهنم؛ خلافت الهى؛ خوف؛ دنيا؛ شقاوت؛ عبرت؛ عذاب؛ قرآن‏

آيه 13
ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَ لَا يَحْيَى‏   سپس در آن‏جا نه مى‏ميرد و نه زندگى دارد.
1گرفتاران آتش دوزخ، هرگز نخواهند مرد.
ثمّ لايموت فيها
2 براى اهل دوزخ، در دوزخ، مرگ نخواهد بود.
ثمّ لايموت فيها
3 اهل دوزخ، هرگز لذت زندگى را نخواهند چشيد.
و لايحيى‏
مراد از نفى حيات- به قرينه «لايموت»- نفى حيات مطلوب است.
4 باقى ماندن جهنميان، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مى‏شود، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر است.
ثمّ لايموت فيها و لايحيى‏
حرف «ثمّ»، براى تراخى رتبى است و بيان مى‏كند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّه‏تر است.
5 آتش دوزخ، عذابى جاودانه است و اهل‏شقاوت در آن مخلّداند.
ثمّ لايموت فيها و لايحيى‏
مراد از «لايحيى»، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مى‏باشد. در اين صورت قيد «فيها»، اختصاص به «لايموت» خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه در آتش مى‏ميرند و نه از آن بيرون مى‏آيند.

كليدواژه‏ها:
آتش؛ آرزو؛ جهنم؛ حيات؛ خلافت الهى؛ زندگى؛ سختى؛ شقاوت؛ عذاب؛ لذت؛ مرگ‏

آيه 14
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى‏   بى گمان، كسى ظفرمند است كه (از آلودگى‏هاى روحى) پاك باشد.
1انسان‏هاى پاك، درست‏كار و تلاش‏كننده در مسير رشد و كمال، اهل نجات‏اند و به هدف اصلى دست يافته، همواره در خوبى خواهند ماند.
قد أفلح من تزكّى‏
 «فلاح»؛ يعنى، ظفر يافتن و دستيابى به مقصود (مفردات راغب) و نيز به معناى «فوز»، «نجات» و «باقى ماندن در خيرات» است (قاموس). فعل «تزكّى‏» از باب تفعل است و بر تكلّف (تلاش براى تزكيه) دلالت دارد. اين فعل از مشتقات «زكاء» يا «زكاة» است. «زكاء»؛ يعنى، درستى و درستكارى (مصباح) و به دست‏آوردن چيزى كه مايه پاكى شود (مفردات) و «زكاة»؛ يعنى، پاكى، رشد و نموّ، بركت و ممدوح بودن. (نهايه ابن اثير)
2 مردمان تذكّرپذير و اهل‏خشيت، انسان‏هايى پاك و رستگارند.
سيذّكّر من يخشى‏ ... قد أفلح من تزكّى‏
مصداق مورد نظر از «من تزكى‏»- به قرينه آيات پيشين- همان مصاديق «من يخشى» است.
3 كسانى كه انفاق كرده و زكات مال خود را ادا كنند، انسان‏هايى صالح و نجات يافته‏اند.
قد أفلح من تزكّى‏
برخى از لغت‏دانان، فعل «تزكّى‏» را به معناى «تصدق» مى‏دانند. (لسان‏العرب)
4 خودسازى و پاك‏سازى خويش از وابستگى به دنيا، مايه نجات و صلاح است.
قد أفلح من تزكّى‏
تزكيه در آيه- به قرينه «بل تؤثرون الحياة الدنيا» در آيه بعد- شامل پاكى از دل‏بستگى به دنيا نيز مى‏باشد.
5 «سُئِل الصّادق (ع) عن قول اللّه عزّوجلّ: «قد أفلح من تزكّى‏» قال: من أخرج الفطرة؛
از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ «قدأفلح من تزكّى‏» سؤال شد، فرمود: (مقصود) كسى است كه زكات فطره خود را بپردازد».

كليدواژه‏ها:
اللّه؛ انسان؛ انفاق؛ تزكيه؛ خلافت الهى؛ رستگارى؛ زكات؛ صالحان؛ طهارت؛ عبرت؛ مال‏

آيه 15
وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى   و نام پروردگارش را ياد كند ونماز بگزارد.
1به زبان آوردن نام خداوند، درست كارى و مايه نجات است.
قد أفلح من ... و ذكر اسم ربّه‏
ذكر دو نوع است: ذكر با قلب و ذكر با زبان (مفردات راغب) و مراد از آن در آيه شريفه- به قرينه كلمه «اسم»- ذكر با زبان است.
2 ذكر اوصاف خداوند و توجّه هميشگى به آنها، از آثار تزكيه است.
تزكّى‏. و ذكر اسم ربّه فصلّى‏
شناخت اسم، بدون شناخت مسمّى حاصل نمى‏شود (مفردات راغب) و نمى‏توان تكلم به الفاظى را كه ذهن براى آن معنايى تصور نكرده است، «ذكر اسم» ناميد. بنابراين ياد نام‏هاى خداوند، ملازم با ياد محتواى آنها است كه بر ويژگى‏هاى او دلالت دارند. عطف اين آيه بر «تزكّى‏» در آيه قبل، بيانگر مقدمه بودن تزكيه براى «ذكر اسم» است.
3 توجّه به جلوه‏هاى ربوبيت خداوند، وادارسازنده انسان به عبادت و ذكر خدا و جارى ساختن نام او بر زبان است.
و ذكر اسم ربّه‏
4 لزوم ذكر نام خدا پيش از نماز
ذكر اسم ربّه فصلّى‏
5 به جا آوردن نماز پس از ذكر نام خداوند، مايه رستگارى است.
قد أفلح من ... ذكر اسم ربّه فصلّى‏
6 ياد نام و اوصاف خداوند، سوق‏دهنده انسان به عبادت و نماز است.
و ذكر اسم ربّه فصلّى‏
7 نمازگزاران، در صورتى رستگاراند كه از تزكيه و ياد خدا برخوردار باشند.
قد أفلح من تزكّى‏. و ذكر اسم ربّه فصلّى‏
8 ذكر نام خدا و روى‏آوردن به نماز، نشانه پندپذيرى از قرآن، ترس از خداوند و مايه دورى از آتش دوزخ است.
سيذّكّر من يخشى‏. و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار ... قد أفلح من ... فصلّى‏
9 نماز، ياد خداوند و ذكر نام او است.
و ذكر اسم ربّه فصلّى‏
حرف «فاء» ممكن است بر ترتيب بين ياد خدا و نماز دلالت كند و نيز مى‏تواند تفصيل پس از اجمال باشد. در صورت دوم، نماز مصداق بارز ياد خدا خواهد بود. برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است.
10 «رب» از اسما و صفات خداوند است.
و ذكر اسم ربّه‏
11 «قيل له: «و ذكر اسم ربّه فصلّى» قال: خرج إلى الجَبّانة فصلّى‏؛
به امام صادق (ع) عرض شد: (معناى) «و ذكر اسم ربّه فصلّى‏» (چيست) فرمود: (يعنى) به سوى صحرا بيرون رود و نماز (عيد) بخواند».
12 «عن أبى‏عبداللّه (ع) أنّه قال: من تمام الصّوم إعطاء الزّكاة ... و من صام فلم‏يؤدّها فلاصوم له إذا تركها متعمّداً ... إنّ اللّه عزّوجلّ بدأ بها قبل الصّلاة فقال: «قد أفلح من تزكّى‏. و ذكر اسم ربّه فصلّى‏»؛
از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از (شرايط) تمام بودن روزه، دادن زكات است ... و كسى كه روزه بگيرد؛ ولى زكات را نپردازد، روزه براى او نيست در صورتى كه ترك زكات از روى عمد باشد ... خداى عزّوجلّ زكات را در ابتدا و قبل از نماز، آورده و فرموده است: قد أفلح من تزكّى‏. و ذكر اسم ربّه فصلّى‏».
13 عن عبيداللّه بن عبداللّه الدهقان قال: دخلت على‏ أبى الحسن الرضا (ع) فقال لى: ما معنى‏ قوله: «وذكر اسم ربّه فصلّى‏» فقلت: كلّما ذكر اسم ربّه قام فصلّى‏، فقال لى: لقد كلّف اللّه عزّوجلّ هذا شططاً فقلت: جعلت فداك فكيف هو؟ فقال: كلّما ذكر ربّه صلّى‏ على‏ محمد و آله؛
عبيداللّه بن عبداللّه دهقان گويد: خدمت امام رضا (ع) رسيدم، پس امام از معناى سخن خداوند: «و ذكر اسم ربّه فصلّى‏» از من سؤال نمود، عرض كردم: يعنى هر زمان كه ياد پروردگارش را نمود، بايستد و نماز گزارد.امام به من فرمود: در اين صورت، خداى عزّوجلّ تكليف شاقّى نموده (و اين از خداوند به دور است.) عرض كردم: فدايت شوم پس (معناى) آن چگونه است؟ فرمود: هر زمان نام پروردگارش را برد، بر محمّد (ص) و آل او صلوات بفرستد».

كليدواژه‏ها:
اللّه؛ تزكيه؛ جهنم؛ خوف؛ ذكر؛ رب/ اسما و صفات؛ رستگارى؛ روزه؛ زكات؛ عبادت؛ عمل؛ قرآن؛ نماز

آيه 16
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا     (ولى شما اين گونه نيستيد،) بلكه زندگى دنيا را ترجيح مى‏دهيد.
1عموم مردم، دنيا را بر آخرت ترجيح مى‏دهند.
بل تؤثرون الحيوة الدنيا
 «ايثار» به معناى تفضيل و برترى دادن است (مصباح) و خطاب «تؤثرون»، ناظر به طبيعت دنياگرايانه‏اى است كه در غالب انسان‏ها وجود دارد.
2 مردم با گزينش دنيا به جاى آخرت، خود را از تزكيه، ياد خدا و اداى نماز دور نگه‏داشته، از رستگارى محروم مى‏سازند.
قد أفلح ... بل تؤثرون الحيوة الدنيا
3 برتر ديدن زندگانى دنيا از آخرت، ديدگاهى ناروا و مايه شقاوت و روى‏گردانى از تذكّرات قرآن و گرفتارى به آتش دوزخ است.
و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار ... بل تؤثرون الحيوة الدنيا

كليدواژه‏ها:
آخرت؛ اللّه؛ انسان؛ تزكيه؛ جهنم؛ حيات؛ دنيا؛ ذكر؛ رستگارى؛ شقاوت؛ قرآن؛ نماز

آيه 17
وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقَى‏   و حال آن كه آخرت بهتر و پايدارتر است.
1جهان آخرت، بهتر از زندگانى دنيا و سراسر خير است.
و الأخرة خير
كلمه «خير»- مانند كلمه «شرّ»- گاهى اسم و گاهى وصف تفضيلى است. در صورت اول؛ يعنى، آنچه همگان به آن رغبت مى‏كنند و در صورت دوم؛ يعنى، برتر (مفردات راغب). در اين آيه هر دو معنا احتمال مى‏رود؛ گر چه- به قرينه كلمه «أبقى‏»- معناى تفضيل مناسب‏تر است.
2 جهان آخرت طولانى‏تر و پاينده‏تر از دنيا است.
و الأخرة ... أبقى‏
3 دنياگرايى مانع آخرت‏طلبى است.
بل تؤثرون الحيوة الدنيا. و الأخرة خير
4 آخرت‏گرايى، زمينه‏ساز تزكيه، ياد خدا و اداى نماز است.
من تزكّى‏. و ذكر اسم ربّه فصلّى‏ ... و الأخرة خير و أبقى‏
5 ترجيح آخرت بر زندگانى دنيا، مايه رستگارى است.
قد أفلح ... و الأخرة خير و أبقى‏

كليدواژه‏ها:
آخرت؛ اللّه؛ تزكيه؛ حيات؛ خلافت الهى؛ دنيا؛ ذكر؛ رستگارى؛ نماز

آيه 18
إِنَّ هذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى‏   قطعاً اين در صحيفه‏هاى پيشين (نيز) هست.
1جاودانگى جهان آخرت و برترى آن بر زندگانى دنيا، در تمام كتاب‏هاى آسمانى مطرح شده است.
و الأخرة خير و أبقى‏. إنّ هذا لفى الصحف الأُولى‏
 «الصحف»، جمع محلى به «ال» و مفيد عموم است. تصريح به بعضى از صحف در آيه بعد، تنها بر اهميت آنها دلالت دارد و عموم را از بين نمى‏برد.
2 پيشينيان، داراى كتاب‏هاى آسمانى متعدد.
الصحف الأُولى‏
صحيفه (مفرد «صحف»)؛ يعنى، چيزى كه در آن كتابت شود (مفردات راغب) و مراد از آن- به قرينه استشهاد قرآن به محتواى آن- كتاب‏هاى آسمانى است.
3 كتاب‏هاى آسمانى امت‏هاى گذشته، رستگارى را در گرو تزكيه، يادِ نام خدا و اداى نماز دانسته، از ترجيح زندگانى دنيا بر آخرت نكوهش كرده‏اند.
قد أفلح ... إنّ هذا لفى الصحف الأُولى‏
مشاراليه «هذا» مى‏تواند آيه قبل (و الآخرة خير و أبقى‏) باشد و ممكن است آن را اشاره به مفاد آيات «قد أفلح ...» به بعد بدانيم. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال دوم است.
4 تعاليم كتاب‏هاى آسمانى، همسو و هماهنگ با هم است.
إنّ هذا لفى الصحف الأُولى‏

كليدواژه‏ها:
آخرت؛ امت؛ تزكيه؛ حيات؛ خلافت الهى؛ دنيا؛ ذكر؛ رستگارى؛ كتاب‏رهاى آسمانى؛ ملامت؛ نامگذارى؛ نماز

آيه 19
صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى‏   صحيفه‏هاى ابراهيم و موسى‏.
1ابراهيم و موسى (ع)، داراى نوشته‏هايى متعدد و نسخه‏هايى مكتوب از تعاليم آسمانى‏
صحف إبرهيم و موسى‏
2 ابراهيم و موسى (ع)، پيامبرانى شناخته شده در جزيرةالعرب و داراى طرفدارانى بسيار
صحف إبرهيم و موسى‏
از آن‏جا كه كتاب‏هاى پيشينيان محدود به صحيفه‏هاى ابراهيم و موسى (ع) نبود؛ تصريح به اين دو مى‏تواند برخاسته از نفوذ چشمگير اين پيامبران در جزيرةالعرب عصر پيامبر (ص) باشد.
3 برترى آخرت بر زندگانى دنيا و توقف رستگارى بر تزكيه، ياد نام خدا و اداى نماز، از معارف ياد شده در كتاب‏هاى آسمانى ابراهيم و موسى (ع)
قد أفلح ... بل تؤثرون ... صحف إبرهيم و موسى‏
4 تعاليم پيامبران الهى، همسو و هماهنگ با هم است.
إنّ هذا لفى ... صحف إبرهيم و موسى‏
5 صحيفه‏هاى ابراهيم و موسى (ع)، از نخستين كتاب‏هاى آسمانى بوده است.
لفى الصحف الأُولى‏. صحف إبرهيم و موسى‏
وصف «الاولى‏» (در آيه قبل)، ممكن است در مقايسه با زمان نزول قرآن بوده و تنها ناظر به تقدم «صحف» بر قرآن باشد همچنين مى‏تواند به معناى حقيقى آن بوده و به دوران آغازين نزول كتاب‏هاى آسمانى، نظر داشته باشد. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال دوم است.
6 «عن أبى‏بصير عن أبى‏عبداللّه (ع) قال: قال لى: يا أبامحمّد ... عندنا الصحف التى قال اللّه عزّوجلّ: «صحف إبراهيم و موسى‏» قلت: جعلت فداك هى الألواح؟ قال: نعم؛
ابى‏بصير گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: اى ابامحمد! ... نزد ما صحفى است كه خداى عزّوجلّ فرموده: «صحف ابراهيم و موسى‏». عرض كردم اين صحف، همان الواح (صفحه‏ها) است؟ فرمود: آرى».

كليدواژه‏ها:
آخرت؛ ابراهيم (ع)؛ اكثريت؛ الواح موسى؛ امامت؛ انبياء؛ پيروى؛ تزكيه؛ حيات؛ ذكر؛ رستگارى؛ صحف ابراهيم؛ كتاب‏رهاى آسمانى؛ مدح؛ موسى (ع)؛ نامگذارى؛ نماز
[ دوشنبه ۱۳۸۸/۱۱/۲۶ ] [ 11:42 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب