|
منتخب تفاسیر أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
| ||
|
آيه 10 سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشَى به زودى آن كس كه (از خدا) مىترسد، متذكّر مىشود. 1 كسانى كه عظمت خداوند را احساس كرده و از او هراس دارند، در پذيرش موعظههاى پيامبر (ص) درنگ نمىكنند. سيذّكّر من يخشى «خشيت» ترسى است كه آميخته با احساس عظمت باشد (مفردات راغب). «سيذّكّر» در اصل «سيتذكّر» بوده است و حرف «سين» در آن بر نبود تأنّى و تأخير در پذيرش تذكّر دلالت دارد. 2 لزوم خداترسى و تأثيرپذيرى از پندهاى قرآن و هراس از فرجام ناهماهنگى با تعاليم آن سنقرئك ... فذكّر ... سيذّكّر من يخشى 3 خشيت، عاملى مؤثر در پيدايش پندپذيرى براى انسان است. سيذّكّر من يخشى 4 آگاه ساختن اهل خشيت به معارف قرآن، آسان و بىنياز از تحمل رنج و ناراحتى است. سنقرئك ... و نيسّرك لليسرى. فذكّر ... سيذّكّر من يخشى 5 فرجام بىاعتنايى به پيامهاى قرآن، هراسانگيز و هولناك است. سنقرئك ... فذكّر ... سيذّكّر من يخشى خشيت و ترس از خداوند، به معناى هراس از مجازاتهاى او در صورت روىگردانى از تذكّرات قرآنى است. 6 عاقبتانديشان و اهلخشيت، تأثيرپذير از تذكّرات و پندهاى قرآن فذكّر ... سيذّكّر من يخشى 7 تعاليم قرآن، براى انسانهاى پندپذير سودمند است. إن نفعت الذكرى. سيذّكّر من يخشى مراد از جمله «سيذكّر ...»- به قرينه «إن نفعت الذكرى» (در آيه قبل)- «سيذكّر و ينتفع» است؛ يعنى، پذيرش پند قرآن، ملازم با سود بردن از آن است. 8 مبلّغان و نصيحتكنندگان مردم، نبايد انتظار تأثير فورى داشته و با گذشت اندك زمانى، مأيوس شوند. فذكّر ... سيذّكّر حرف «سين» در «سيذكّر»، وعده به انجام يافتن تذكّر پس از مدتى كوتاه است. كليدواژهها: آسانى؛ استقامت؛ اللّه؛ انسان؛ تبليغ؛ حزن؛ خوف؛ سختى؛ عبرت؛ قرآن؛ موعظه؛ هدايت آيه 11 و يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى و بدبختترين مردم از آن دورى مىكند. 1تنها كسانى خود را از تذكّرات قرآن، دور نگه مىدارند كه تيره بختتر از ديگران و گرفتار دشوارترين فرجاماند. و يتجنّبها الأشقى «أشقى» اسم تفضيل از ماده «شقاوت» است. ريشه اصلى اين كلمه بر سختى كشيدن دلالت دارد و نقطه مقابل سهولت و سعادت است (مقاييساللغة). ذكر اين كلمه- خالى از قيد زمان و مكان و متعلق- سبب شده است كه بر هر نوع تيرهبختى در دنيا و آخرت، قابل تطبيق باشد. آيه بعد، نوع اخروى آن را بيان داشته است. 2 مخالفان قرآن، با زحمت خود را از تأثير تذكّرات آن، دور نگه مىدارند. و يتجنّبها باب تفعّل- كه فعل «يتجنّب» از آن باب است- بر تكلّف دلالت دارد. اين فعل بيانگر آن است كه تذكّرات قرآنى، با فطرت انسانها ملايمت و مناسبت كامل دارد؛ بهگونهاى كه مخالفان، بايد براى دور ماندن از تأثيرات آن، خود را به زحمت اندازند. 3 قرآن، داراى تأثيرى قطعى بر هر كس كه خود را از تذكّرات آن محروم نسازد. و يتجنّبها الأشقى گزينش فعل «يتجنّب» (كناره گيرى مىكند)، نشانگر اين نكته است كه آنچه مانع تأثير قرآن در مخالفان است، كنارهگيرى آنان است؛ نه ناتوانى قرآن از تأثير در مردم. 4 محرومان از خشيت الهى، شقىترين افراداند. من يخشى ... الأشقى تقابل دو گروه «اهلخشيت» و «اهلشقاوت»، بيانگر اين است كه در نگاه قرآن، «شقاوت» نيز مانند «خشيت»، حالتى نفسانى و هر يك ملازم با نبود ديگرى است. 5 خداترسان و پندپذيران، سعادتمنداند. سيذّكّر من يخشى. و يتجنّبها الأشقى اين آيه با آيه قبل، داراى «احتباك» (از وجوه بلاغت) است؛ يكى از «خشيت» سخن گفته و ديگرى از «شقاوت» و بيان نقطه مقابل هر يك را به قرينه بودن ديگرى موكول كرده است؛ بدين معنا كه اهلخشيت، نقطه مقابل «شقاوت»؛ يعنى، سعادت را دارند و اهل «شقاوت» گرفتار نقطه مقابل «خشيت»؛ يعنى، گستاخى هستند. 6 شقاوتمندان، در برابر خداوند وپيامهاى قرآن، گستاخ و بىپروايند. سيذّكّر من يخشى. و يتجنّبها الأشقى 7 پيامبر (ص)، تا زمانى موظف به ابلاغ قرآن به مخالفان است كه آنان، راههاى آگاهى به آن را بر خود نبستهاند. فذكّر ... سيذّكّر من يخشى و يتجنّبها الأشقى منافع تذكّر- كه در اين دو آيه بيان شده است- يكى پندپذيرى اهل خشيت و ديگرى بروز عكس العمل اهلشقاوت است. از آن جا كه واكنش شقاوتمندان، اعراض بوده و تذكّر مجدد به آنان سودى ندارد، تكليف «فذكّر» نيز ساقط مىگردد. 8 تيرهبختان در روىگردانى از تعاليم قرآن، درنگى نكرده و شتابزده خود را از آن دور مىسازند. سيذّكّر ... و يتجنّبها الأشقى فعل «سيذكّر» در آيه قبل، تصميم اهلخشيت بر پذيرش تذكّرات قرآن را، به دور از شتابزدگى و همراه با درنگ و تأمل، معرفى كرد و در اين آيه فعل «يتجنّب»- بدون حرف «سين»- درباره شقاوتمندان آمد تا بر عجولانه بودن واكنش آنان دلالت كند. 9 شقاوت، داراى مراتب است. الأشقى كليدواژهها: اللّه؛ انسان؛ تبليغ؛ خوف؛ دشمنى؛ رستگارى؛ سختى؛ شقاوت؛ عبرت؛ عجله؛ عذاب؛ علم؛ قرآن؛ محمّد (ص) آيه 12 الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى همان كه به بزرگترين آتش خواهد سوخت. 1كسانى كه از تذكّرات قرآن، فاصله گرفته، آن را نپذيرند، به بزرگترين و سوزانترين آتشها، گرفتار شده و در آن باقى خواهند ماند. و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار الكبرى زجاج گفته است: «صلى»؛ يعنى، ملازم و همراه شد (لسانالعرب) و «صلى النار»؛ يعنى، حرارت آتش را به سختى چشيد. (قاموس). «كبرى»؛ يعنى، بزرگتر و بزرگى آتش به گستردگى و افروختهتر بودن آن است. 2 آتش آخرت، بسى دامنهدارتر و سوزانندهتر از آتش دنيا است. النار الكبرى مراد از «النار الكبرى» ممكن است تمام آتشهاى آخرت باشد. در اين صورت سنجش آن با آتش دنيا، مورد نظر خواهد بود. 3 فرجام شقاوتمندان، گرفتارى به آتش دوزخ است. و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار الكبرى 4 پذيرش تذكّرات قرآن و خشيت و هراس در برابر خداوند، مايه رهايى از آتش دوزخ سيذّكّر من يخشى. و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار الكبرى كليدواژهها: آتش؛ آخرت؛ اللّه؛ جهنم؛ خلافت الهى؛ خوف؛ دنيا؛ شقاوت؛ عبرت؛ عذاب؛ قرآن آيه 13 ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَ لَا يَحْيَى سپس در آنجا نه مىميرد و نه زندگى دارد. 1گرفتاران آتش دوزخ، هرگز نخواهند مرد. ثمّ لايموت فيها 2 براى اهل دوزخ، در دوزخ، مرگ نخواهد بود. ثمّ لايموت فيها 3 اهل دوزخ، هرگز لذت زندگى را نخواهند چشيد. و لايحيى مراد از نفى حيات- به قرينه «لايموت»- نفى حيات مطلوب است. 4 باقى ماندن جهنميان، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مىشود، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر است. ثمّ لايموت فيها و لايحيى حرف «ثمّ»، براى تراخى رتبى است و بيان مىكند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّهتر است. 5 آتش دوزخ، عذابى جاودانه است و اهلشقاوت در آن مخلّداند. ثمّ لايموت فيها و لايحيى مراد از «لايحيى»، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مىباشد. در اين صورت قيد «فيها»، اختصاص به «لايموت» خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه در آتش مىميرند و نه از آن بيرون مىآيند. كليدواژهها: آتش؛ آرزو؛ جهنم؛ حيات؛ خلافت الهى؛ زندگى؛ سختى؛ شقاوت؛ عذاب؛ لذت؛ مرگ آيه 14 قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى بى گمان، كسى ظفرمند است كه (از آلودگىهاى روحى) پاك باشد. 1انسانهاى پاك، درستكار و تلاشكننده در مسير رشد و كمال، اهل نجاتاند و به هدف اصلى دست يافته، همواره در خوبى خواهند ماند. قد أفلح من تزكّى «فلاح»؛ يعنى، ظفر يافتن و دستيابى به مقصود (مفردات راغب) و نيز به معناى «فوز»، «نجات» و «باقى ماندن در خيرات» است (قاموس). فعل «تزكّى» از باب تفعل است و بر تكلّف (تلاش براى تزكيه) دلالت دارد. اين فعل از مشتقات «زكاء» يا «زكاة» است. «زكاء»؛ يعنى، درستى و درستكارى (مصباح) و به دستآوردن چيزى كه مايه پاكى شود (مفردات) و «زكاة»؛ يعنى، پاكى، رشد و نموّ، بركت و ممدوح بودن. (نهايه ابن اثير) 2 مردمان تذكّرپذير و اهلخشيت، انسانهايى پاك و رستگارند. سيذّكّر من يخشى ... قد أفلح من تزكّى مصداق مورد نظر از «من تزكى»- به قرينه آيات پيشين- همان مصاديق «من يخشى» است. 3 كسانى كه انفاق كرده و زكات مال خود را ادا كنند، انسانهايى صالح و نجات يافتهاند. قد أفلح من تزكّى برخى از لغتدانان، فعل «تزكّى» را به معناى «تصدق» مىدانند. (لسانالعرب) 4 خودسازى و پاكسازى خويش از وابستگى به دنيا، مايه نجات و صلاح است. قد أفلح من تزكّى تزكيه در آيه- به قرينه «بل تؤثرون الحياة الدنيا» در آيه بعد- شامل پاكى از دلبستگى به دنيا نيز مىباشد. 5 «سُئِل الصّادق (ع) عن قول اللّه عزّوجلّ: «قد أفلح من تزكّى» قال: من أخرج الفطرة؛ از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ «قدأفلح من تزكّى» سؤال شد، فرمود: (مقصود) كسى است كه زكات فطره خود را بپردازد». كليدواژهها: اللّه؛ انسان؛ انفاق؛ تزكيه؛ خلافت الهى؛ رستگارى؛ زكات؛ صالحان؛ طهارت؛ عبرت؛ مال آيه 15 وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى و نام پروردگارش را ياد كند ونماز بگزارد. 1به زبان آوردن نام خداوند، درست كارى و مايه نجات است. قد أفلح من ... و ذكر اسم ربّه ذكر دو نوع است: ذكر با قلب و ذكر با زبان (مفردات راغب) و مراد از آن در آيه شريفه- به قرينه كلمه «اسم»- ذكر با زبان است. 2 ذكر اوصاف خداوند و توجّه هميشگى به آنها، از آثار تزكيه است. تزكّى. و ذكر اسم ربّه فصلّى شناخت اسم، بدون شناخت مسمّى حاصل نمىشود (مفردات راغب) و نمىتوان تكلم به الفاظى را كه ذهن براى آن معنايى تصور نكرده است، «ذكر اسم» ناميد. بنابراين ياد نامهاى خداوند، ملازم با ياد محتواى آنها است كه بر ويژگىهاى او دلالت دارند. عطف اين آيه بر «تزكّى» در آيه قبل، بيانگر مقدمه بودن تزكيه براى «ذكر اسم» است. 3 توجّه به جلوههاى ربوبيت خداوند، وادارسازنده انسان به عبادت و ذكر خدا و جارى ساختن نام او بر زبان است. و ذكر اسم ربّه 4 لزوم ذكر نام خدا پيش از نماز ذكر اسم ربّه فصلّى 5 به جا آوردن نماز پس از ذكر نام خداوند، مايه رستگارى است. قد أفلح من ... ذكر اسم ربّه فصلّى 6 ياد نام و اوصاف خداوند، سوقدهنده انسان به عبادت و نماز است. و ذكر اسم ربّه فصلّى 7 نمازگزاران، در صورتى رستگاراند كه از تزكيه و ياد خدا برخوردار باشند. قد أفلح من تزكّى. و ذكر اسم ربّه فصلّى 8 ذكر نام خدا و روىآوردن به نماز، نشانه پندپذيرى از قرآن، ترس از خداوند و مايه دورى از آتش دوزخ است. سيذّكّر من يخشى. و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار ... قد أفلح من ... فصلّى 9 نماز، ياد خداوند و ذكر نام او است. و ذكر اسم ربّه فصلّى حرف «فاء» ممكن است بر ترتيب بين ياد خدا و نماز دلالت كند و نيز مىتواند تفصيل پس از اجمال باشد. در صورت دوم، نماز مصداق بارز ياد خدا خواهد بود. برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است. 10 «رب» از اسما و صفات خداوند است. و ذكر اسم ربّه 11 «قيل له: «و ذكر اسم ربّه فصلّى» قال: خرج إلى الجَبّانة فصلّى؛ به امام صادق (ع) عرض شد: (معناى) «و ذكر اسم ربّه فصلّى» (چيست) فرمود: (يعنى) به سوى صحرا بيرون رود و نماز (عيد) بخواند». 12 «عن أبىعبداللّه (ع) أنّه قال: من تمام الصّوم إعطاء الزّكاة ... و من صام فلميؤدّها فلاصوم له إذا تركها متعمّداً ... إنّ اللّه عزّوجلّ بدأ بها قبل الصّلاة فقال: «قد أفلح من تزكّى. و ذكر اسم ربّه فصلّى»؛ از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: از (شرايط) تمام بودن روزه، دادن زكات است ... و كسى كه روزه بگيرد؛ ولى زكات را نپردازد، روزه براى او نيست در صورتى كه ترك زكات از روى عمد باشد ... خداى عزّوجلّ زكات را در ابتدا و قبل از نماز، آورده و فرموده است: قد أفلح من تزكّى. و ذكر اسم ربّه فصلّى». 13 عن عبيداللّه بن عبداللّه الدهقان قال: دخلت على أبى الحسن الرضا (ع) فقال لى: ما معنى قوله: «وذكر اسم ربّه فصلّى» فقلت: كلّما ذكر اسم ربّه قام فصلّى، فقال لى: لقد كلّف اللّه عزّوجلّ هذا شططاً فقلت: جعلت فداك فكيف هو؟ فقال: كلّما ذكر ربّه صلّى على محمد و آله؛ عبيداللّه بن عبداللّه دهقان گويد: خدمت امام رضا (ع) رسيدم، پس امام از معناى سخن خداوند: «و ذكر اسم ربّه فصلّى» از من سؤال نمود، عرض كردم: يعنى هر زمان كه ياد پروردگارش را نمود، بايستد و نماز گزارد.امام به من فرمود: در اين صورت، خداى عزّوجلّ تكليف شاقّى نموده (و اين از خداوند به دور است.) عرض كردم: فدايت شوم پس (معناى) آن چگونه است؟ فرمود: هر زمان نام پروردگارش را برد، بر محمّد (ص) و آل او صلوات بفرستد». كليدواژهها: اللّه؛ تزكيه؛ جهنم؛ خوف؛ ذكر؛ رب/ اسما و صفات؛ رستگارى؛ روزه؛ زكات؛ عبادت؛ عمل؛ قرآن؛ نماز آيه 16 بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (ولى شما اين گونه نيستيد،) بلكه زندگى دنيا را ترجيح مىدهيد. 1عموم مردم، دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند. بل تؤثرون الحيوة الدنيا «ايثار» به معناى تفضيل و برترى دادن است (مصباح) و خطاب «تؤثرون»، ناظر به طبيعت دنياگرايانهاى است كه در غالب انسانها وجود دارد. 2 مردم با گزينش دنيا به جاى آخرت، خود را از تزكيه، ياد خدا و اداى نماز دور نگهداشته، از رستگارى محروم مىسازند. قد أفلح ... بل تؤثرون الحيوة الدنيا 3 برتر ديدن زندگانى دنيا از آخرت، ديدگاهى ناروا و مايه شقاوت و روىگردانى از تذكّرات قرآن و گرفتارى به آتش دوزخ است. و يتجنّبها الأشقى. الذى يصلى النار ... بل تؤثرون الحيوة الدنيا كليدواژهها: آخرت؛ اللّه؛ انسان؛ تزكيه؛ جهنم؛ حيات؛ دنيا؛ ذكر؛ رستگارى؛ شقاوت؛ قرآن؛ نماز آيه 17 وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقَى و حال آن كه آخرت بهتر و پايدارتر است. 1جهان آخرت، بهتر از زندگانى دنيا و سراسر خير است. و الأخرة خير كلمه «خير»- مانند كلمه «شرّ»- گاهى اسم و گاهى وصف تفضيلى است. در صورت اول؛ يعنى، آنچه همگان به آن رغبت مىكنند و در صورت دوم؛ يعنى، برتر (مفردات راغب). در اين آيه هر دو معنا احتمال مىرود؛ گر چه- به قرينه كلمه «أبقى»- معناى تفضيل مناسبتر است. 2 جهان آخرت طولانىتر و پايندهتر از دنيا است. و الأخرة ... أبقى 3 دنياگرايى مانع آخرتطلبى است. بل تؤثرون الحيوة الدنيا. و الأخرة خير 4 آخرتگرايى، زمينهساز تزكيه، ياد خدا و اداى نماز است. من تزكّى. و ذكر اسم ربّه فصلّى ... و الأخرة خير و أبقى 5 ترجيح آخرت بر زندگانى دنيا، مايه رستگارى است. قد أفلح ... و الأخرة خير و أبقى كليدواژهها: آخرت؛ اللّه؛ تزكيه؛ حيات؛ خلافت الهى؛ دنيا؛ ذكر؛ رستگارى؛ نماز آيه 18 إِنَّ هذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى قطعاً اين در صحيفههاى پيشين (نيز) هست. 1جاودانگى جهان آخرت و برترى آن بر زندگانى دنيا، در تمام كتابهاى آسمانى مطرح شده است. و الأخرة خير و أبقى. إنّ هذا لفى الصحف الأُولى «الصحف»، جمع محلى به «ال» و مفيد عموم است. تصريح به بعضى از صحف در آيه بعد، تنها بر اهميت آنها دلالت دارد و عموم را از بين نمىبرد. 2 پيشينيان، داراى كتابهاى آسمانى متعدد. الصحف الأُولى صحيفه (مفرد «صحف»)؛ يعنى، چيزى كه در آن كتابت شود (مفردات راغب) و مراد از آن- به قرينه استشهاد قرآن به محتواى آن- كتابهاى آسمانى است. 3 كتابهاى آسمانى امتهاى گذشته، رستگارى را در گرو تزكيه، يادِ نام خدا و اداى نماز دانسته، از ترجيح زندگانى دنيا بر آخرت نكوهش كردهاند. قد أفلح ... إنّ هذا لفى الصحف الأُولى مشاراليه «هذا» مىتواند آيه قبل (و الآخرة خير و أبقى) باشد و ممكن است آن را اشاره به مفاد آيات «قد أفلح ...» به بعد بدانيم. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال دوم است. 4 تعاليم كتابهاى آسمانى، همسو و هماهنگ با هم است. إنّ هذا لفى الصحف الأُولى كليدواژهها: آخرت؛ امت؛ تزكيه؛ حيات؛ خلافت الهى؛ دنيا؛ ذكر؛ رستگارى؛ كتابرهاى آسمانى؛ ملامت؛ نامگذارى؛ نماز آيه 19 صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى صحيفههاى ابراهيم و موسى. 1ابراهيم و موسى (ع)، داراى نوشتههايى متعدد و نسخههايى مكتوب از تعاليم آسمانى صحف إبرهيم و موسى 2 ابراهيم و موسى (ع)، پيامبرانى شناخته شده در جزيرةالعرب و داراى طرفدارانى بسيار صحف إبرهيم و موسى از آنجا كه كتابهاى پيشينيان محدود به صحيفههاى ابراهيم و موسى (ع) نبود؛ تصريح به اين دو مىتواند برخاسته از نفوذ چشمگير اين پيامبران در جزيرةالعرب عصر پيامبر (ص) باشد. 3 برترى آخرت بر زندگانى دنيا و توقف رستگارى بر تزكيه، ياد نام خدا و اداى نماز، از معارف ياد شده در كتابهاى آسمانى ابراهيم و موسى (ع) قد أفلح ... بل تؤثرون ... صحف إبرهيم و موسى 4 تعاليم پيامبران الهى، همسو و هماهنگ با هم است. إنّ هذا لفى ... صحف إبرهيم و موسى 5 صحيفههاى ابراهيم و موسى (ع)، از نخستين كتابهاى آسمانى بوده است. لفى الصحف الأُولى. صحف إبرهيم و موسى وصف «الاولى» (در آيه قبل)، ممكن است در مقايسه با زمان نزول قرآن بوده و تنها ناظر به تقدم «صحف» بر قرآن باشد همچنين مىتواند به معناى حقيقى آن بوده و به دوران آغازين نزول كتابهاى آسمانى، نظر داشته باشد. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال دوم است. 6 «عن أبىبصير عن أبىعبداللّه (ع) قال: قال لى: يا أبامحمّد ... عندنا الصحف التى قال اللّه عزّوجلّ: «صحف إبراهيم و موسى» قلت: جعلت فداك هى الألواح؟ قال: نعم؛ ابىبصير گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: اى ابامحمد! ... نزد ما صحفى است كه خداى عزّوجلّ فرموده: «صحف ابراهيم و موسى». عرض كردم اين صحف، همان الواح (صفحهها) است؟ فرمود: آرى». كليدواژهها: آخرت؛ ابراهيم (ع)؛ اكثريت؛ الواح موسى؛ امامت؛ انبياء؛ پيروى؛ تزكيه؛ حيات؛ ذكر؛ رستگارى؛ صحف ابراهيم؛ كتابرهاى آسمانى؛ مدح؛ موسى (ع)؛ نامگذارى؛ نماز [ دوشنبه ۱۳۸۸/۱۱/۲۶ ] [ 11:42 ] [ سعید ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||