منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


سورة الإخلاص (112)
 
 بسم الله الرحمن الرحيم
 قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1)
كلمه «اللّه» از «وَلِهَ» به معناى تحيّر است، يعنى آفريده‏ها از درك حقيقت او عاجز و در شناخت ذات او واله و متحيّرند. چنان كه امير مؤمنان على‏عليه السلام مى‏فرمايد: معناى اللّه آن است كه او معبودى است كه آفريده‏ها در او حيرانند، زيرا او از درك ديدگان محجور و از دسترس افكار و عقول، محجوب است.<1132>
ميان كلمه «واحد» و «اَحد» تفاوت است. «واحد» در جايى به‏كار مى‏رود كه ثانى و ثالث براى آن فرض شود، بر خلاف «احد» كه در مورد يكتا و يگانه استعمال مى‏شود. چنانكه اگر گفتى: يك نفر حريف او نيست، يعنى چند نفر حريف او مى‏شوند، اما اگر گفتى: اَحدى حريف او نيست
، يعنى هيچ حريفى ندارد.
توحيد، مرز ميان ايمان و كفر است و ورود به قلعه ايمان بدون اقرار به توحيد ممكن نيست. اولين سخن پيامبر كلمه توحيد بود: «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا». شعار توحيدى «لا اله الا اللّه» از سه حرف (الف، لام و ها) تركيب شده و ذكرى است كه در گفتنش حتى لب تكان
نمى‏خورد ولى عملش تا اطاعت از رهبرى معصوم و جانشينان آنان ادامه دارد؛ زيرا شرط توحيد طبق فرمايش امام رضاعليه السلام ايمان به امام معصوم و اطاعت از اوست.
در سفرى كه امام رضاعليه السلام با اجبار مأمون وادار به هجرت از مدينه به مرو شد، در مسير راه وقتى به نيشابور رسيد، مردم دور آن حضرت جمع شدند و از او هديه و رهنمود خواستند. امام رضاعليه السلام فرمود: پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پيامبر خدا نقل
ردند كه خداوند فرموده است: «كلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى: توحيد، قلعه من است و هر كس داخل اين قلعه شود از قهر من در اَمان است.» آنگاه امام رضاعليه السلام فرمود: البتّه توحيد شروطى دارد و من (كه امام حاضر هستم) شرط آن هستم، يعني توحيد بى‏ولايت پذيرفته نيست. در زمان غيبت امام معصوم نيز، بنا بر فرمان خودشان بايد به سراغ فقهاى عادلى كه از هوى و هوس دورند، برويم. بنابراين توحيد كامل، ايمان به يكتايى خداوند، دور كردن فكر و عمل از هر نوع شرك و پيروى از رهبران معصوم در زمان حضور و فقيه
عادل در زمان غيبت است.
حضرت على عليه السلام در نامه‏اى به فرزندش امام حسن‏عليه السلام مى‏نويسد: «لَوْ كانَ لِرَبِّكَ شَريكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلَه» اگر پروردگارت شريكى داشت، او نيز پيامبرانى مى‏فرستاد تا مردم او را بشناسند و بندگى‏اش كنند.<1133>
دليل يكتايى او، هماهنگى ميان آفريده‏هاست. چنانكه امام صادق‏عليه السلام «اتّصال التدبير» را نشانه يكتايى آفريدگار مى‏شمارد.<1134> هماهنگى ميان خورشيد و ماه و زمين و آب و باد و خاك و كوه و دشت و دريا با يكديگر و هماهنگى همه آنها با نياز انسان، نشانه يكپارچگى تدبير در نظام هستى است. انسان اكسيژن مى‏گيرد و كربن پس مى‏دهد ولى گياهان كربن مى‏گيرند و اكسيژن پس مى‏دهند. نيازهاى طفل با محبت والدين و خستگى روز با خواب شب تأمين مى‏شود. چشم كه از پى ساخته شده با آب شور حفظ مى‏شود و دهان كه راه ورودى غذا به
است، با آب شيرين كه در هضم غذا مؤثر است، مرطوب مى‏شود.
در جنگ جمل، يك عرب صحرانشين درباره معناى توحيد از حضرت على‏عليه السلام سؤال كرد. ديگر رزمندگان از او ناراحت شدند كه اين چه سؤال نابجايى است، امّا آن حضرت فرمود: جنگ ما براى توحيد است و آنگاه معناى صحيح توحيد را براى او بيان فرمود.<1135>
خداوند، نه فقط در ذات، بلكه در صفات نيز يكتاست. او مثل ما نيست كه صفاتش از ذاتش جدا باشد. ما علم و قدرت داريم ولى در كودكى نداشتيم و در پيرى نيز از دست مى‏دهيم. خداوند علم و قدرت دارد ولى اين صفات براى او پيدا نشده، بلكه همراه ذات او بوده است، چنانكه
فتِ مخلوق بودن، عاجز بودن و فقير بودن هيچ گاه از ما جدا نبوده و جدا نخواهد شد.
1- پيامبران امين وحى‏اند، خداوند به پيامبر فرمود. <<قل...>> او نيز مى‏گويد: <<قل...>>
2- خداوند، در عين حضور، از ديدگان غايب است و قابل مشاهده نيست. <<هو>> (اهل توحيد عقيده دارند كه <<لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار>><1136> چشم‏ها او را درك نمى‏كند ولى او چشم‏ها را درمى‏يابد.)
3- به سؤالات اعتقادى بايد پاسخ داد. <<قل هو اللّه...>>
4- عقايد حق را بايد به ديگران اعلام كرد. <<قل هو اللّه...>>
5 - خداوند در همه چيز يكتاست. در ذات و صفات، در علم و قدرت و حيات و حكمت، در آفرينش و هستى بخشى. <<قل هو اللّه احد>>

اللَّهُ الصَّمَدُ (2)
«صَمد» به معناى قصد كردن است. خداوند صمد است، يعنى همه موجودات در امورشان او را قصد مى‏كنند و او مقصود همگان است. چنانكه امام جوادعليه السلام در معناى «صمد» فرمود: «سيّدٌ مصمودٌ اليه: او بزرگى است كه موجودات به او رجوع مى‏كنند و محتاج اويند.» نظير آيه<<انّ الى ربّك المنتهى>>.<1137>
امام حسين عليه السلام در پاسخ اهل بصره كه از معناى صمد سؤال كرده بودند، فرمود: معناى صَمد همان جملات پس از آن يعنى <<لم يلد و لم يولد>> است.<1138>
حضرت على‏عليه السلام در تفسير صَمد فرمود: «هو اللّه الصمد الّذى لا من شى‏ء و لا فى شى‏ء و لا على شى‏ء، مبدع الأشياء و خالقها و منشئ الأشياء بقدرته، يتلاشى ما خلق للفناء بمشيّته و يبقى ما خلق للبقاء بعلمه»<1139> خداوند صمد كسى است كه از چيزى به وجود
يامده، در چيزى فرو نرفته، و بر چيزى قرار نگرفته است، آفريننده اشياء و خالق آنها است، همه چيز را به قدرتش پديد آورده، آنچه براى فنا آفريده به اراده‏اش از هم متلاشى مى‏شود و آنچه براى بقاء خلق كرده به علمش باقى مى‏ماند.
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر اهلش را پيدا مى‏كردم از همين كلمه «صمد» توحيد و اسلام و ايمان را استخراج مى‏كردم.<1140>
1- توجّه تمام موجودات، خواسته يا ناخواسته به سوى اوست. <<اللّه الصمد>>
2- تنها او غنى است و همه به او محتاجند. <<اللّه الصمد>>
3- تنها خداوند است كه سزاوار قصد كردن است. <<اللّه الصمد>> (حرف الف و لام در الصمد براى حصر است.)
4- موجودات، در همه امورشان محتاج اويند. <<اللّه الصمد>> (كلمه صمد مطلق است و شامل تمام احتياجات مادى و معنوى مخلوقات مى‏شود.)

لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (3)
رابطه خداوند با موجودات، رابطه آفرينش است نه زايش. او موجودات را مى‏آفريند، يعنى از نيستى به هستى مى‏آورد، نه آنكه خود بزايد. زيرا نوزاد از جنس والدين و در واقع جزئى از آنهاست، در حالى كه هيچ چيز از جنس خداوند و يا جزئى از او نيست.
چون بيشتر مشركان و اهل كتاب براى خداوند فرزند قائل بودند، لذا <<لم يلد>> كه به معناى نداشتن فرزند است، مقدّم بر <<لم يولد>> آمده است.<1141>
موجودات، نه فقط از او زاده نشوند، بلكه حتى از او خارج نشوند، آن گونه كه ميوه از گل، درخت از هسته، آب از ابر و چشمه، آتش از چوب، كلام از دهان، نوشته از قلم، بو از گل، مزه از غذا، فكر از عقل، گرما از آتش، سرما از يخ، خواب و خيال از ذهن، اندوه و شادى وميل و اميد از دل، صادر و خارج مى‏شوند.<1142>
اين آيه، هم عقيده مسيحيّت كه عيسى را فرزند خدا مى‏دانند و هم عقيده يهود كه عُزير را فرزند خدا مى‏دانستند و هم عقيده مشركان جاهلى كه فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند، رد مى‏كند.
1- صَمَديّت و بى‏نيازى خداوند از همه چيز، دليل آن است كه او نياز به فرزند و والدين ندارد. <<اللّه الصمد. لم يلد و لم يولد>>
2- خداوند علّتى ندارد و از چيزى به وجود نيامده است. <<و لم يولد>>
3- مولود، معلول است و نمى‏تواند خدا باشد. <<و لم يولد>> (چگونه مسيحيان عيسى را مولود مريم، ولى باز هم او را خدا مى‏دانند؟)

وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ (4)
«كُفْو» به معناى شبيه و نظير و مانند است.<1143> چنانكه در بحث ازدواج، توصيه شده همسرى انتخاب كنيد كه «كفو» شما باشد. يعنى در دين و اخلاق شبيه و مانند شما باشد.
خدا صمد است، يعنى او از ديگران بى‏نياز و همه به او نيازمندند. بنابراين نمى‏تواند همتايى داشته باشد، زيرا همتاى او بايد بى‏نياز از او باشد كه اين با صمد بودن خدا سازگار نيست.
آيه قبل، فرزند بودن و فرزند داشتن را از خدا نفى كرد، اين آيه وجود هرگونه همسر را از او نفى مى‏كند. چنانكه در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد: <<ما اتّخذ صاحبةً و لا ولداً>><1144> او نه همسرى انتخاب كرده و نه فرزندى دارد.
1- نه در ذات، نه در صفات و نه در افعال، هيچ كس و هيچ چيز شبيه و مانند خداوند نيست. <<و لم يكن له كفوا احد>>
2- خداوند شبيه ندارد تا بتواند شريك او در امور هستى گردد. <<و لم يكن له كفوا احد >>«والحمد للّه ربّ العالمين»

[ یکشنبه ۱۳۸۵/۰۸/۰۷ ] [ 2:28 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب