منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



 اعوذبالله من الشيطان الرجيم ، بسم الله الرحمن الرحيم ، الحمد لله رب العالمين ، الرحمن الرحيم ، مالك يوم الدين ، اياك نعبد و اياك نستعين ، اهدنا الصراط المستقيم ، صراط الذين ، انعمت عليهم ، غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين
اعوذبالله پناه مى برم و التجاء مى كنم به معبود به حق و خداوند مطلق . من الشيطان الرجيم از شر وسوسه ديو فريبنده سركش ، يا دور مانده از رحمت رحمان ، يا رانده از رياض رضوان .
و گفتن اين كلمات به جهت آن است كه از شر وساوس وى محفوظ ماند و
استعاذه فى الحقيقة پاك گرداندن زبان و رفتن خلوتسراى دل است از غبار اغيار، و صفا دادن آن از براى آن يگانه محبوب نهان و آشكار، و مثل كسى كه استعاذه مى كند و خاطرش متعلق است به غير حق و در دلش ‍ فكرهاى نفسانى و وسوسه هاى شيطانى است مثل كسى است كه بر در حصار استوارى ايستاده و ددى درنده درصدد است كه او را بگيرد و بدرد و او پى در پى به زبان گويد كه : پناه مى بردم از شر اين دد به اين قلعه محكم و همى بر جاى خود ايستد و درون آن نرود تا در را بربندد و از گزند او ايمن گردد:

تا زهر بد، زبانت كوته نيست

يك اعوذت ، اعوذبالله نيست

بلكه آن نزد صاحب عرفان

نيست الا اعوذ بالشيطان

گاه گوئى اعوذ و گه لا حول

ليك فعلت همه مكذب قول

بر زبانت اعوذ ميرانى

يار شيطانى و نمى دانى

طرفه حالى كه دزد بيگانه

شده ، همراه صاحب خانه

مى زند، همچو او صلا و صفير

 

دربدر، كوبكو، كه دزد بگير

بسم الله بنام خداى سزاى پرستش . الرحمن الرحيم نيك بخشنده بر بندگان ، به هستى و حيات . الرحيم نكو بخشاينده برايشان به بقاء و حفظ از آفات الحمد هر ثنا و ستايش كه از ازل تا ابد موجود و معلوم بود و هست وخواهد بود، سراسر لله خداى راست كه مسمى و موصوف است به همه اسماء و صفات كماليه از جلاليه و جماليه :

آن به تسبيح و جلال و حمد سبوحى سزا

 

وان به تقديس و كمال قدوسى جدير

آن سزاى آفرين ، كز حمد او زنده ست جان

وان بديع آفرين ، كز شكر وى روشن ضمير

رب العالمين آفريننده و پرورنده و دارنده و كارساز عالميان ، از ملائكه و جن و انس و وحوش و طيور و بهائم و سباع و انواع حيوانات و غير آن ... الرحمن بخشنده وجود، بار ديگر در آخرت پس از فناى جهانيان الرحيم بخشنده ديگر بار به راءفت و رحمت بر مؤمنان و جاى دادن ايشان در بهشت جاودان به امن و امان . مالك يوم الدين خداوند روز پاداش يا مالك و متصرف محض در روز رستاخيز، يا حافظ اعمال بندگان به روز بازپسين تا در دادن و ستدن ، كم و كاستى نشود و كارى بر غلط نرود، يا داور روز جزا كه ميان بندگان به حق حكم كند.
و بر قرائت
ملك پادشاه روز جزا كه سلطنت در آن روز، جز او را نباشد لمن الملك اليوم ، لله الواحد القهار
اياك نعبد تو را مى پرستيم و بس ، كه غير تو، در خور عبادت نيست بيان حقيقت عبادت در شهادت به توحيد گذشت و در اين موضع چون بر عبوديت خود، مرخداى را تصريح كند و اين امر را منحصر به او جل شاءنه نمايد و طرف خطاب وى خداى علام الغيوب است ، پس دروغ در آن افحش و اشنع است .
لاجرم بايد همه دم ، ترك هوس كرد و كركس مردار خوار هواى نفس را در قفس آورد:

چون شمع به سوز، زنده مى بايد بود

دل سوخته ، سر فكنده مى بايد بود

تا كامروا شوى ز انجامى خوش

ناكامى كش كه بنده مى بايد بود

و بندگى از بهر او بايد كرد، نه از براى خود:

تو بندگى چو گدايان به شرط مزد مكن

كه خواجه خود روش بنده پروى داند

و گفته اند: كه نكته اينكه نعبد به صيغه جمع آمده است ، نه مفرد؛ آن است كه در احكام شرعيه مقرر است كه تبعض صفقة نشايد، به اين معنى كه : هر كه متاعى چند در يك عقد بخرد و بعضى از آن عيبناك برآيد، خريدار را بايد كه يا همه را قبول كند، يا همه را رد نمايد و اگر مشترى به معامله رضايت دهد، او را نرسد كه بعضى را نگاه دارد و بعضى را كنار گذارد پس چون بنده اى عبادت خود را با عبادت ديگران در آميزد، حق تعالى كريم تر از آن است كه عبادت كسى را، به علت با عيب ديگران رد كند، از طرفى ديگر البته خداوند، عبادات با عيب را هم به طفيل عبادت بى عيب ، قبول كند.

به طفيل همه قبولم كن

اى خداى من و خداى همه

و اياك نستعين و تنها از تو يارى مى خواهيم و در پرستش تو و انجام حوائج و دفع آفات و رفع مشكلات و بايد كه در اين قول نيز صادق باشد يعنى : از ديگرى درهيچ امرى يارى نخواهد، مگر آنكه آنكس را در آن امر واسطه و سبب و مسخر مشيت رب داند و داند كه اگر حق تعالى نخواهد، در دل آنكش نيفكند كه يارى او كند، پس فى الحقيقة ، حق تعالى يارى او مى كند و دست ديگران آلتى است در يد قدرت حق تعالى و تقدس .

درگه خلق ، به همه زرق و فسون است و هوس

چشم اميد به دادار جهان بايد و بس

بر در مخلوق بودن ، عمر ضايع كردن است

خاك آن در شوكه آب بندگان ، زان روشن است

گويند: يكى از مشايخ ، چون در نماز به اياك نعبد و اياك نستعين رسيد، از هوش رفت و بيفتاد، چون سبب پرسيدند. گفت : ترسيدم كه مرا گويند، چون او را بندگى كند و بس و از او يارى خواهى ، و بس پس چرا حاجت خود به ديگران گوئى و از اين و آن يارى جوئى ؟

يارى از وى جو، مجو از زيد و عمر

سرخوش از وى باش نه از بنگ و خمر

اهدنا ما را راه نماى . الصراط المستقيم به راهى راست دراقوال و افعال و اخلاق كه آن راه متوسط است ميانه افراط و تفريط و غلو و تقصير يا ثابت دار ما را به طريق قويم كه دين اسلام است و سنت سيد انام صلى الله عليه وعلى اله الكرام و طريقه حقه ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين .
و در اخبار اهل بيت - عليهم السلام - است كه مراد از
صراط مستقيم حضرت على بن ابيطالب سلام الله عليه است و به روايت ديگر: امام مفترض الطاعة است پس معنى آنكه : به ما بشناسان امام به حق را، تا متابعت و پيروى وى كنيم و به راهى كه او رفته برويم و امور خود را تسليم اوامر او نمائيم و دستور او پذيريم و محبت او در دل گيريم تا در آخرت با او محشور شويم و در آن سراى ، به سعادت عظمى رسيم ، يا ثابت دار ما را بر معرفت و محبت و متابعت امام - عليه السلام -.
و در حديث نبوى -صلى الله عليه وآله - وارد است كه :
هر كه مرد و نشناخت امام زمان خود را، مرد، مردن زمان جاهليت يعنى : بى ايمان بزرگى گفته : بنماى ما را راه راست ، به اين معنى است كه : ما را به به محبت ذاتى خود مشرف دار، تا از توجه و اتكاء به غير تو، آزاد گشته و به تمامى در گير و گرو تو باشيم ، جز تو ندانيم ، و جز تو نخوانيم و جز تو را نگزينيم ، تا در همه حال جز تو را نبينيم .

مطلوب هركس از تو مرادى و مطلبى

 

مقصود ما از دنيا و عقبى لقاى تست

صراط الذين انعمت عليهم بنماى ما را، راه آنان كه به فضل خود برايشان انعام كردى ، به نعمت نبوت و رسالت و ولايت و صديقيت و شهادت و صلاحيت ، يا راه آنان كه اهل قربند و ايشان را به كمال نعمت ظاهر كه قبول شريعت است و به جمال نعمت باطن كه اطلاع بر اسرار حقيقت است ، آراسته و معزز و مكرم داشته اى . غيرالمغضوب عليهم نه راه آنان كه كافر شدند و خشم گرفته اى بر ايشان ، يا راه جهودان كه به سبب تمرد و تجاوز و معانده و قتل انبياء و تحريف تورات بر آنان خشم گرفتى ، يا هر كس كه طرف تفريط را دارد.ولاالضالين و نه راه گمراهان ، يعنى : آنان كه در طريق مختلفه و سبل منحرفه افتادند، يا راه ترسايان كه به علت افراط در شاءن حضرت مسيح على نبينا و - عليه السلام - گمراه گشتند، يا هر كه جانب افراط را داراست .

اسرار نماز/مرحوم ملا محسن فيض كاشانى

[ شنبه ۱۳۸۸/۰۷/۲۵ ] [ 20:40 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب