منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید


سوره اعراف آيه 172

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِينَ‏     و (ياد كن) وقتى را كه پروردگار تو از فرزندان آدم، نسل آنان را از پشتشان برگرفت (پديد آورد) و آنان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا، ما گواهى مى‏دهيم. (اين شاهد گرفتن براى آن است كه) مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين (حقيقت) غافل بوديم؛

1- خداوند، با گرفتن هر يك از انسانها از صلب پدرانشان، آنان را به صحنه وجود آورد.
و إذ أخذ ربك من بنى ءادم من ظهورهم ذريتهم‏
 «ذرية» به معناى نسل است. «ظهر» (مفرد «ظهور») به معناى پشت است كه از آن به صلب تعبير مى‏شود. ضمير در «ظهورهم» به بنى‏آدم برمى‏گردد و «من ظهورهم» بدل براى «من بنى ءادم» است. أخذ نسل بنى آدم از صلب آنان به معناى آفرينش نسل آدمى از صلب پدرانشان است.
2- خداوند، پس از خلقت هر انسان، حقيقت وى را در ارتباط با ربوبيت الهى بر او آشكار مى‏سازد.
و إذ أخذ ربك ... و أشهدهم على‏ أنفسهم ألست بربكم‏
 «أشهده على كذا» يعنى او را حاضر كرد تا وجود امرى يا تحقق فعلى را ببيند و بر آن آگاه شود تا به هنگام لزوم گواهى دهد. بنابراين «أشهدهم على أنفسهم»، يعنى خداوند انسانها را به وجود خودشان حاضر كرد تا خود را ببينند. جمله «ألست بربكم» (آيا پروردگار شما نيستم)، بيان مى‏دارد كه مراد از شهود خويش، ديدن خود در ارتباط با ربوبيت خداوند است. يعنى خود را ببينند و دريابند كه وجودشان وابسته به خداوند و ربوبيت اوست.
3- هر يك از انسانها پس از خلقتشان در حيات دنيا، داراى دو نشئه وجودى هستند: نشئه شهود ارتباط خويش با خداوند و نشئه غيبت و محجوب بودن از خدا
و إذ أخذ ربك ... و أشهدهم على‏ أنفسهم‏
عطف «أشهدهم» بر «أخذ ربك» دلالت مى‏كند كه مسأله اشهاد و اقرار در همين حيات دنيوى انسان انجام گرفته است. يعنى هر يك از انسانهاى موجود بالعيان ربوبيت‏خداوند را مشاهده كرده‏اند. و اين در حالى است كه عموم انسانها چنين شهود و علم حضورى را نسبت به پروردگار خويش ندارند. لذا مى‏توان گفت انسان داراى دو جنبه است: جنبه‏اى كه شاهد ربوبيت خدا بوده و جنبه‏اى كه چنين شهودى براى او نيست.
4- هر انسانى در نشئه شهود به گونه‏اى محسوس، ربوبيت و وحدانيت خداوند را دريافته است.
و أشهدهم على‏ أنفسهم ألست بربكم قالوا بلى‏
5- خداوند، پس از شناساندن خود به انسانها از آنان خواست تا بر ربوبيت خدا و عبوديت خويش گواه باشند.
و أشهدهم على‏ أنفسهم ألست بربكم‏
6- «ربّ» از اسما و صفات خداوند
ألست بربكم‏
7- اعتراف انسان به ربوبيت خدا در نشئه شهود
ألست بربكم قالوا بلى‏
8- آگاهى انسان در نشئه حجاب به ربوبيت خداوند، برخاسته از آگاهى او در نشئه شهود است.
أشهدهم على‏ أنفسهم ... أن تقولوا يوم القيمة إنا كنا هذا غفلين‏
 «أن تقولوا ...» به تقدير «لام» و «لا» ى نافيه است. يعنى «لأن لا تقولوا» (ما مسأله اشهاد را عملى كرديم تا روز قيامت نگوييد از ربوبيت خدا غافل بوديم.) اين تعليل مى‏رساند كه اگر مسأله اشهاد نبود، حجت بر انسانها تمام نبود و خداوند آنها را به خاطر غفلت از ربوبيتش مؤاخذه نمى‏كرد. از لوازم اين معنا آن است كه آگاهى بالفعل انسانها نسبت به خدا به خاطر مسأله اشهاد مى‏باشد.
9- تنها خداوند، مالك و مدبر انسانهاست.
ألست بربكم قالوا بلى‏
10- غفلت آدمى از ربوبيت خدا در نشئه حجاب و حيات دنيوى، با سابقه نشئه شهود، عذرى غير قابل پذيرش‏
أشهدهم على‏ أنفسهم ... أن تقولوا يوم القيمة إنا كنا هذا غفلين‏
11- هيچ انسانى در روز قيامت نمى‏تواند مدعى غفلت از ربوبيت خدا در حيات دنيوى خويش باشد.
أشهدهم على‏ أنفسهم ... أن تقولوا يوم القيمة إنا كنا هذا غفلين‏
12- غفلت، عذرى قابل پذيرش در پيشگاه خداوند
أن تقولوا يوم القيمة إنا كنا هذا غفلين‏
13- تمام انسانها فرزندان آدم (ع) هستند.
أخذت ربك من بنى ءادم‏
14- قيامت، روز مؤاخذه منكران ربوبيت‏خداست.
أن تقولوا يوم القيمة إنا كنا هذا غفلين‏
15- آدمى در قيامت به علم حضورى درمى‏يابد كه خداوند پروردگار اوست.
إنا كنا هذا غفلين‏
اشاره به ربوبيت خدا با كلمه «هذا» گوياى آن است كه انسان در قيامت خود را در پيشگاه خداوند حاضر مى‏يابد. يعنى علم حضورى و شهودى به او پيدا مى‏كند.
16- «زُرارة عن أبى جعفر (ع) قال: عن قول اللّه- عزّ و جلّ-: «و إذ أخذ ربك من بنى‏آدم من ظهورهم ذرّيّتهم و أشهدهم على أنفسهم ألست بربّكم قالوا بلى‏ ...» قال: أخرج من ظهر آدم ذرّيّته إلى يوم القيمة فخرجوا كالذّرّ فعرّفهم و أراهم نفسه و لو لا ذلك لم يعرف أحد ربّه؛
زراره گويد: از امام باقر (ع) درباره سخن خدا: «و إذ أخذ ربك من بنى آدم ...» پرسيدم، فرمود: خداوند از پشت آدم، ذريه او را تا روز قيامت مانند مورچه‏هاى ريز بيرون آورد و خود را به آنها شناساند و (ربوبيت) خويش را به آنان نشان داد و اگر چنين نبود، هيچ كس پروردگار خود را نمى‏شناخت».
17- «عن أبى عبداللّه (ع): ... إنّ اللّه- عزّوجلّ- أخذ من العباد ميثاقهم و هم أظلّة قبل الميلاد و هو قوله- عزّوجلّ-: «و إذ أخذ ربّك من بنى آدم ... ألست بربّكم قالوا بلى‏» ...؛
از امام صادق (ع) روايت شده است: ... خداوند از بندگان قبل از ولادتشان در حالى كه مانند سايه بودند، پيمان گرفت. دليل آن، سخن خداوند است كه فرمود: «و إذ أخذ ربك من بنى آدم ...»».
18- «أبو بصير عن أبى عبداللّه (ع) فى قول اللّه: «ألست بربّكم قالوا بلى‏»، قالوا بألسنتهم؟ قال: نعم و قالوا بقلوبهم ...؛
ابوبصير گويد: از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند: «ألست بربكم قالوا بلى‏» پرسيدم: (بنى آدم، هنگام «ميثاق»)، با زبان خود به خدا پاسخ دادند؟ فرمود: آرى و با قلبشان نيز گفتند ...».
19- «أبو بصير عن أبى عبداللّه (ع) قال: قلت له: أخبرنى عن اللّه- عزّوجلّ- هل يراه المؤمنون يوم القيمة؟ قال: نعم و قد رأوه قبل يوم القيمة فقلت: متى؟ قال: حين قال لهم «ألست بربّكم قالوا بلى‏» ... ثمّ قال: ... و ليست الرّؤية بالقلب كالرّؤية بالعين ...؛
ابوبصير گويد به امام صادق (ع) گفتم: درباره خداى عز و جل مرا خبر ده آيا مؤمنان او را روز قيامت مى‏بينند؟ فرمود: آرى و پيش از روز قيامت نيز او را ديده‏اند. گفتم چه زمانى؟ فرمود: آنگاه كه (روز ألست) به آنان خطاب كرد «آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند چرا» ... سپس امام فرمود: ... ولى ديدن با قلب، مانند ديدن با چشم نيست ...».
20- «عن أبى عبداللّه (ع) فى قوله تعالى: «... ألست بربّكم قالوا بلى‏» ... فمنهم من أقرّ بلسانه فى الذّرّ و لم يؤمن بقلبه ...؛
از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند: «ألست بربكم قالوا بلى» روايت شده: بعضى از آنان (ذريه بنى آدم)، در عالم ذر به زبان اقرار كردند، ولى ايمان قلبى نداشتند ...».
21- «عن النّبىّ (ص) قال: إنّ اللّه أخذ الميثاق من ظهر آدم بنعمان يوم عرفة فأخرج من صلبه كلّ ذرّيّة ... كالذّرّ ... قال: «ألست بربكم قالوا بلى» ...؛
از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: خداوند از پشت آدم (ع) همه ذريه او را مانند مورچه‏هاى ريز بيرون آورد، و در سرزمين نعمان، روز عرفه از آنان پيمان گرفت. فرمود: «آيا من پروردگار شما نيست؟ گفتند چرا» ...».
22- «عبداللّه بن سِنان عن أبى عبداللّه (ع) قال: سألته عن قول اللّه- عزّوجلّ-: «فطرة اللّه التى فطر الناس عليها» ما تلك الفطرة؟ قال: هى الإسلام، فطرهم اللّه حين أخذ ميثاقهم على التّوحيد، قال: «ألست بربّكم» و فيه المؤمن و الكافر؛
عبداللّه بن سنان گويد: از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند عزّوجل: «فطرة اللّه التى فطر الناس عليها»، پرسيدم: اين فطرت چيست؟ فرمود: اسلام است. خداوند بنى آدم را هنگام گرفتن ميثاق، بر فطرت توحيدى آفريد كه فرمود: «آيا من پروردگار شما نيستم؟» و در آن ميثاق، هم مؤمن و هم كافر حضور داشتند».

 كليدواژه‏ها:آدم (ع)؛ اسلام؛ اسما و صفات؛ اقرار؛ اللّه؛ امر الهى؛ انسان؛ ايمان؛ توحيد؛ جهان؛ چشم؛ خلقت؛ رب/ اسما و صفات؛ عالم ذر؛ عذاب؛ عذر؛ علم؛ عهد؛ غفلت؛ غيب؛ فرزند؛ فطرت؛ قلب؛ قيامت؛ كفر؛ گواهى؛ مورچه؛ نياكان؛ ولادت‏
                      
سوره اعراف آيه 173

أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ‏      يا بگوييد: جز اين نيست كه پدران ما پيش از اين شرك ورزيدند، و ما نسلى بعد از آنان (و طبعاً پيروشان) بوديم، پس آيا ما را به سبب آنچه اهل باطل انجام داده‏اند هلاك مى‏كنى؟

1- وجود نشئه شهود و آگاه شدن آدمى به ربوبيت و وحدانيت خدا در آن نشئه، از ميان برنده هر گونه عذر و بهانه‏اى براى روى‏آورى به شرك‏
و أشهدهم على‏ أنفسهم ... أو تقولوا إنما أشرك ءاباؤنا
2- در صورت نبود نشئه شهود و اقرار براى فرزندان، آنان در انتخاب عقيده، جز تبعيت و تقليد از پدران، راهى نداشتند.
و أشهدهم على‏ أنفسهم ... أو تقولوا إنما أشرك ءاباؤنا من قبل‏
3- در صورتى كه واقعه اشهاد و اقرار به ربوبيت خدا تحقق نمى‏يافت، آدميان در حيات دنيا به ربوبيت و وحدانيت خدا آگاه نمى‏شدند.
و أشهدهم على‏ أنفسهم ... أو تقولوا إنما أشرك ءاباؤنا
4- شرك‏ورزى پدران، زمينه‏ساز گرايش فرزندان به شرك است.
إنما أشرك ءاباؤنا من قبل و كنا ذرية من بعدهم‏
5- گرايش به شرك به خاطر شرك‏ورزى پدران، عذر واهى و ناپذيرفتنى در پيشگاه خداوند
أو تقولوا إنما أشرك ءاباؤنا من قبل و كنا ذرية من بعدهم‏
6- خداوند مشركان را در قيامت مؤاخذه مى‏كند و كيفر مى‏دهد.
أفتهلكنا بما فعل المبطلون‏
7- شرك‏ورزى، مرامى باطل و مشركان، باطلگرا هستند.
أفتهلكنا بما فعل المبطلون‏
8- در نظام كيفرى خداوند، هيچكس به گناه ديگران مؤاخذه نخواهد شد.
أفتهلكنا بما فعل المبطلون‏
كليدواژه‏ها:اسما و صفات؛ اقرار؛ اللّه؛ انسان؛ باطل؛ توحيد؛ رب/ اسما و صفات؛ شرك؛ عالم ذر؛ عذاب؛ عذر؛ علم؛ فرزند؛ نياكان‏
[ دوشنبه ۱۳۸۸/۰۳/۱۸ ] [ 21:45 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب