منتخب تفاسیر
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا   
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید



درس هشتم افعال الهی

 

بسم الله الرحمن الرحيم

در جلسه گذشته گفتيم كه نصاب توحيد، توحيد در ربوبيت و الوهيت است. اقتضاي ربوبيت اين است كه خداي متعال در مخلوقاتش به هر صورت كه بخواهد تصرف كند، كما اين‎كه اقتضاي توحيد درخالقيت اين است كه جهان و پديده‎ها همه مخلوق خدا باشد و شريكي ندارد.

بحث امروز درباره اين است كه: اين خالقيّت و مدبريت نسبت به جهان و انسان چگونه تحقق پيدا مي‎كند؟ و چگونه به فلعيت مي‎رسد؟ يا به عبارت ديگر افعال الهي در خلق و تدبير به چه صورت انجام مي‎گيرد.

هر موّحدي پيدايش اصل جهان و همين‎طور تدبير كلي عالم را به خدا نسبت مي‎دهد. ولي آيا پديده‎هاي جزيي كه در اثر تغيير و تحوّل اجزاي جهان پيدا مي‎شود، اين‎ها هم مربوط به خدا است؟ يا آفرينش الهي منحصر به اصل عالم و تدابير هم فقط تدابير كلي است؟ مثلاً خدا خورشيد را آفريد، اين خورشيد به كرات مي‎تابد و من جمله تابش آن به زمين مي‎رسد و اين تابش منشأ بسياري از پديده‎ها مي‎شود; حال آيا در اين‎جا فقط آفرينش خود خورشيد به خدا نسبت داده مي‎شود و يا ايجاد شدن اين پديده‎هاي جزيي هم كه در اثر تابش به وجود آمده به خدا نسبت داده مي‎شود؟ يا در مورد انسان و خلقت او آيا فقط خلقت آدم (عليه السلام) به خدا نسبت داده مي‎شود و يا به وجود آمدن اولاد ايشان كه بر اثر يك سري تأثير و تأثرات بوده، آن هم به خدا نسبت داده مي‎شود؟ و بالاتر آيا افعال اختياري انسان هم به خدا نسبت داده مي‎شود و يا نه فقط خلق او به خدا نسبت داده مي‎شود؟

اين مسأله هر چند از كند و كاو در مفهوم توحيد در خالقيت و ربوبيت قابل حل است و اگر كسي درست وحدت خالق و رب را بپذيرد، مسأله برايش حل است. ولي آن چنان نيست كه همه مردم با توجه به توحيد بتوانند اين مسايل را حل كنند؛ كما اين‎كه مي‎بينيم در بين موحدين اين مسايل قابل بحث است.

عامه مردم ازمسأله خلقت كه بگذريم فقط افعالي را به خدا نسبت مي‎دهند كه خارق العاده باشد، از آن‎چه مربوط به تكوينيات مي‎شود، مانند: افعال خارق العاده‎اي كه گاهي به دست پيامبران و يا احياناً مستقيماً از سوي خدا انجام مي‎شود؛ و از آن‎چه مربوط به تشريعيات است، مانند: ارسال كتب سماوي. اما ساير افعال را خارج از قلمرو و خالقيت و ربوبيت الهي تلقي مي‎كنند و همين‎طور راجع به تدبيرات انسان همه را به خود انسان نسبت مي‎دهند.

دانشمندان از دير باز درباره اين مسأله بحث كرده‎اند و مانند ساير مسايل به گروه‎هايي افراطي و تفريطي تقسيم شده‎اند .

اشاعره: قايلند به اين‎كه تمام افعالي كه در عالم تحقق پيدا مي‎كند و آثاري كه بر مؤثرات مترتب مي‎شود همه را خدا ايجاد مي‎كند و اين‎كه ما افعال را به فاعل‎هاي خاص نسبت مي‎دهيم نسبتي است مجازي .

ايشان در رابطه با اين‎كه چرا با يك فعل خاص هميشه يك اثر خاص پيدا مي‎شود؟ مي‎گويند: عادت الهي بر اين جاري شده كه يك سري آثار بعد از يك سري افعال به وجود مي‎آيد، مثلاً عادت خدا بر اين قرار گرفته كه بعد از آتش سوختن باشد و اگر مي‎خواست مي‎توانست جوري كند كه بعد از برف سوختن باشد. پس به طور كلي همه آثار مستقيماً از طرف خداست; ايشان در مورد افعال اختياري انسان مي‎گويند خدا در انسان اراده ايجاد مي‎كند و كار خارجي را هم ايجاد مي‎كند منتهي عادت الهي بر اين قرار گرفته كه بعد از اراده فعل انجام گيرد.

معتزله: كه ايشان در حد تفريط هستند;مي‎گويند فاعل‎ها در فاعليت خودشان مستقل‎اند; مثلاً خدا آتش را ايجاد مي‎كند ولي سوزاندن مال خود آتش است. طبعاً هر دو دسته استدلالاتي دارند كه مجال بحث نيست.

نظر دسته سوم: كه با استفاده از تعليمات اهل بيت (عليه السلام)، مشرب وسطي را اتخاذ كرده‎اند كه همان حق است و دو طرف باطل است به خصوص در مسأله افعال انسان، قايل به امر بين الامرين شده‎اند.

به طور اجمال حاصل اين نظر اين است كه: نسبت فعل به فاعل‎هاي طبيعي، نسبت حقيقي است. ولي اين نسبت، مانع از نسبت آن‎ها در درجه عالي‎تري به خداي متعال نمي‎شود. به عبارت ديگر، در اين‎جا فاعل‎هاي طولي وجود دارد كه هر كدام فوق ديگري است و اين فاعليت طولي مانع از اين نيست كه فعل هم به فاعل مباشر نسبت داده شود و هم به فاعل بالاتر. نمي‎شود بنابراين فعل هم نسبت حقيقي به فاعل مباشر دارد و هم به خدا.

افعال انسان هم چنين است، حتي افعال اختياري انسان، فعل خود انسان است حقيقتاً. ولي در مرتبه فوقاني فعلي است كه از مبدأ وجودي انسان صادر مي‎شود و نسبت آن به خداي متعال هم صحيح است. با حذف معاني عدميه و جهات نقص .

اگر بخواهيم ادله اشاعر و معتزله را از قرآن بررسي كنيم، به طول مي‎انجامد، لذا براي اثبات مذهب حق از چند آيه استفاده مي‎كنيم. اولاً؛ آياتي داريم كه به طور كلي خلق همه چيز را به خدا نسبت مي‎دهند:

وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ (انعام/101 ; فرقان/2)

آيه ديگري هست: البته اين‎ها عام است و از نظر بحث‎هاي لفظي مانعي ندارد كه اين عام تخصيص بخورد، حال آيا دليلي بر تخصيص داريم يا نه؟ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ (انعام/102 ; غافر/62)

اين تعبير هم عام است، اما احتمال اين‎كه اين‎ها تخصيص خورده باشد، كه مثلاً افعال اختياري انسان تخصيص خورده باشد، اتفاقاً برعكس آيه‎اي داريم كه در مورد اعمال انسان تصريح كرده كه خدا فاعل است:

وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ (صافات/96)

اين دسته آيات دلالت مي‎كند كه همه چيز حتي افعال اختياري انسان مخلوق خداست. (كما اين‎كه برهان فلسفي ممكن الوجود هم اقتضا مي‎كند كه هر ممكن الوجودي بايد از ناحيه واجب الوجود، وجود پيدا كند).

توهّم: ممكن است كسي توهم كند اصل خلقت هر شيء را ممكن است بپذيريم كه از خدا است؛ ولي مسأله تدبير چيز ديگري است. مثلاً باغباني درختي مي‎كارد، اين درخت رشد مي‎كند و ميوه مي‎دهد، درخت را و ميوه راخدا آفريده ولي به هر حال باغبان با تجربياتش در رشد درخت تدبيرداشته است. آياتي كه مي‎فرمايد خلقت هر چيز از خدا است، نفي تدبير از ديگران را نمي‎كند. مثلاً نفي تدبير از انسان نمي‎كند.

جواب: اين توهم صحيح نيست؛ چون حقيقت تدبير وقتي تحليل شود بر مي‎گردد به رابطه بين كيفيت آفرينش هر يك از آن دو; مثلاً يكي از تدابير روشن انسان تدبير انسان براي روزي است; حال ببينيم خدا امر روزي را چگونه تدبير مي‎كند؟ تدبير روزي اين است كه وقتي انسان خلق شد، بر زمين چيزي باشد كه بتواند بخورد و انسان هم طوري باشد كه بتواند آن‎ها را هضم كند. اين تدبير روزي است از سوي خدا. پس به اصطلاح تدبير امري است انتزاعي و اما اين‎كه در پي اين كارها چيزي عيني باشد به نام تدبير چنين چيزي نيست. پس وقتي مي‎گوييم: باغبان تدبير مي‎كند بدين صورت است كه خدا او را آفريده، اراده، فكر، بدن، نهال، زمين، آب را آفريده پس ديگر تدبير كدام است؟ مجموع اين‎ها وقتي با هم ارتباط داشت مي‎شود تدبير. پس همان كس كه خالق است، مدّبر هم هست، تدبير چيزي نيست كه از آفرينش جدا باشد و لذا در بسياري از آيات استدلال بر توحيد ربوبي شده است. ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ همان كس كه همه چيز شما را آفريد «ربّ» شما است.

همان ارتباط بين پديدها كه موجب رشد و ادامه آن مي‎شود، همان ربوبيت است و تدبير; پس نمي‎شود به وحدت خالق قايل شد و در ربوبيت شريك قايل شد. اگر پذيرفتيم كه خالق انسان و كل پديدها، اللّه است؛ بايد بپذيريم كه رب انسان و اين افعال هم، اللّه است; پس اين دسته آيات درباره خلقت كل جهان و حتي افعال انسان تصريح دارد.

دسته ديگر در خصوص تدبير است به عنوان نمونه:

بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعاً (رعد/31) كار مخصوص خداست همه كارها. تقديم لِلّه، دلالت بر حصر مي‎كند; الأَمْرُ هم مطلق است و جَمِيعاً هم تاكيد.

يُدَبِّرُ الأَمْرَ (يونس/3 و رعد/2) خدا تدبير امر مي‎كند. اطلاق يُدَبِّرُ الأَمْرَ اقتضا مي‎كند كه همه امور تدبيرش دست خداست.

أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (اعراف/54) كه نتيجه گيري اين‎كه: خدا رب كل جهان است، از اين‎جا شده كه چون خالق اوست و امر دست اوست؛ پس او رب جهان است. (توجه: منظور از امر عالم مجردات و يا خصوص امر تشريعي نمي‎باشد)

از مجموع اين‎ها به دست مي‎آيد كه: مطلق خالقيت و ربوبيت در تمام شئون هستي مال خدا است; البته ما به اين اندازه اكتفا نمي‎كنيم; در قرآن آيات صريحي داريم كه پديده‎هاي مختلف جهان را دانه دانه به خدا نسبت داده است كه چند دسته‎اند: دسته‎اي كه پديده‎هاي عادي و طبيعي را مي‎گويد كه در اين مورد آيات زيادي داريم:

وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ. (بقره/164)

اين آيه، آيه جامع‎اي است. نزول آب از آسمان، روييدن گياهان و پيدايش جانوران; همه پديده‎هاي بي‎جان را و هم پديده‎هاي گياهي و هم جانوران را فرموده است. در اين مورد، قطع داريم به اين‎كه: عوامل طبيعي صد در صد مؤثر بوده است ولي با اين حال مي‎فرمايد: خداست كه اين كارها را كرده.

تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ (آل عمران/27)

تويي كه شب را وارد روز مي‎كني و روز را وارد شب مي‎كني (حال ورود شب و روز به هم به هر صورتي باشد) و تويي كه ... . شب و روز و روش در هم به هر صورتي باشد بالاخره عامل طبيعي دارد ولي آيه مي‎فرمايد: تويي كه...؛ و يا زنده را از مرده بيرون كشيدن هم طبيعي است ولي مي‎فرمايد: خداست كه چنين مي‎كند.

إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَي ( انعام/95)

خداست كه شكافنده دانه (مانند گندم و جو) و هسته (مانند هسته زردآلو) است; جمله اسميه و تأكيد انّ است. با اين‎كه ما مي‎دانيم شكافته شدن دانه و هسته تحت عوامل طبيعي است آيه مي‎فرمايد: إِنَّ اللّه... .

وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ... (اعراف/57)

با اين‎كه وزش باد عامل فيزيكي شناخته شده دارد، ولي آيه مي‎فرمايد: خداست كه باد را مي‎فرستد پيشاپيش رحمتش ... در مورد پديده‎هاي انساني (ماديات و معنويات)

روزي انسان:

أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ (رعد/26) هر كه را بخواهد روزيش را گسترش مي‎دهد و هر كه بخواهد كم مي‎كند.

وَاللّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَي بَعْضٍ فِي الْرِّزْقِ (نحل/17) با اين‎كه مي‎دانيم رنج كشيدن انسان در تحصيل روزي اثر دارد ولي آيه مي‎فرمايد: خدا است كه ... .

در مورد هدايت انسان:

مَن يَشَإِ اللّهُ يُضْلِلْهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ. (انعام/39) خدا هر كه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد گمراه مي‎كند.

حتي در امور خيلي جزيي مثلاً درمورد دفن چيست؟ در قضيه پسران آدم (عليه السلام) درمورد پنهان كردن بدن هابيل مي‎فرمايد:

فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءةَ أَخِيهِ (مائده/31)

در مورد پيروزي و يا اصل جنگ:

وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَي (انفال/17)

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ (انفال/17)

پس نتيجه اين‎كه در قرآن آثاري كه از فاعل‎هاي طبيعي بي‎جان مثل ماه و خورشيد و باران و زمين و از فاعل‎هاي جاندار چون انسان همه آثار را خدا به خود نسبت مي‎دهد. نتيجه آن كه: لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعاً ، أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ.

حال آيا معناي اين نسبتها به خدا اين است كه نسبت آثار به مؤثرهاي نزديك سلب شود و نسبت صحيح نباشد؟ همه مي‎دانيم كه قرآن افعال خود انسان را به خود نسبت مي‎دهد و بعضي را تشويق در كارها و يا مؤاخذه مي‎كند؛ پس اگر نسبت صحيح نبود خدا نمي‎فرمود حتي در بعضي جاها خلق و ... را به غير خود نسبت مي‎دهد در مورد حضرت عيسي مي‎فرمايد:

وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي (مائده/110)

پس نسبت افعال به فاعل‎هاي نزديك طبيعي و غير طبيعي در قرآن ثابت است. جمع بين اين‎ها نسبت هم به فاعل اصلي و فاعل الفاعل صحيح است و هم به فاعل‎هاي نزديك.

نكته: افعالي كه به انسان نسبت مي‎دهيم دو جور است؛ يعني مفاهيمي كه در اين رابطه به كار مي‎بريم دو جور است: 1 ـ بر وجود و ايجاد دلالت مي‎كند مثل خلق طير به دست حضرت عيسي؛ 2 ـ مفهوم، نسبت به فاعل مادي لحاظ شده مثل خوردن كه به معناي ايجاد تغيير در خوردني نيست بلكه يعني كسي دهان داشته است و ماده خارجي را مي‎بلعد و در معده هضم مي‎كند. اين مفهوم چون مشتمل بر مفهوم عدمي و نقص است و عدميت در آن لحاظ شده ديگر نمي‎شود به خداي متعال نسبت داد.

و صلى الله على محمد و آله الطاهرين والحمدلله رب العالمين

 

 

[ جمعه ۱۳۸۸/۰۱/۲۱ ] [ 19:56 ] [ سعید ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
محمد/24

در این وبلاگ از تفاسیر ترتیبی و موضوعی قرآن و نکات قرآنی مطلب خواهم گذاشت
گاها از تفاسیر نهج البلاغه و مثنوی یا دیگر متون هم نکته میگذارم
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب